افغانستان باغ میوه های تلخ برای آمریکا بعد از آن پیروزی شیرین ضد کمونیستی

 

ایرج شكری :

آمریکائی ها زمانی سرخوش از پیروزی مبارزات ضد شوروی و ضد کمونیستی خود در افغانستان بودند. این که بعد از نزدیک به ده سال درگیری که  حدود 15 هزار نفر تلفات و هزینه سنگینی برای ارتش اتحاد شوروی داشت، براساس توافقی که در ژنو امضا شد، اتحاد شوروی نیروهایش را از افغانستان بیرون بیرون برد و بعد از آن هم با ادامه حمایت های آمریکا و پاکستان و عربستان سعودی و رژیم خمینی از اسلامگرایان افغانستان، به ویژه تاکید بر کنار زدن و برچیدن رژیم چپگرای وقت و موفق شدن در این امر و افتادن قدرت به دست «نیروهای جهادی»، بسیار خرسند بودند. مهمتر از اینها؛ حدود دو سال بعد از ترک افغانستان توسط نیروی های ارتش شوروی (فوریه 1989)، انحلال (فروپاشی) اتحاد شوروی (دسامبر 1991)، اتفاق افتاد . رویدادی که باعث هلهله و شادی بسیار در کشورهای غربی و دوستان فرمانبر آمریکا در اینجا و آنجا و شد. لازم به یاد آوری است که مذاکرات برای خروج نیروهای شوروی از افغانستان « در دوازده دور، طی هفت سال از ١٦ ژوئن ۱۹۸۱ تا آوریل ۱۹۸۸ »* در جریان بود ( رژیم در آن شرکت نکرد).
اما حالا آمریکا خود بعد از 20 سال حضور در افغانستان و با هزینه کردن 2000 هزار میلیارد دلار و نزدیک به 2400 کشته از نیروهای نظامی در حالتی شتاب زده، افغانستان را با بجا گذاشتن زرادخانه ای که برای ارتش افغانستان فراهم شده بود و ارزش آن در بعضی بر آوردها نزدیک به 85 میلیارد دلار ذکر شده و شامل انواع سلاحها و خودروها و پهباد و هواپیما و هیلیکوپترهای جنگی مدرن بلک هاوک(تعدادی از آنها را از قبل رفتن تخریب کرده اند)، افغانستان را به دست طالبان دادند. اقدامی که بیشتر به فرار شبیه بود و در داخل آمریکا از سوی بسیاری تحقیر آمیز ترین رویداد تاریخ آمریکا خوانده شد. بسیار از تحلیگران سیاسی که در رسانه های اروپایی اظهار نظر کردند، عملکرد آمریکا در افغانستان را «افتضاح» خواندند، اگر چه جوبایدن رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی 30 اوت خود؛ روز اعلام پایان عملیات(یک روز زدوتر از موعد از پیش اعلام شده)، تاکید بسیار بر بی نظیر بودن عملیات انتقال «بیش از 120 هزار» نفر از افغانستان(رغم نهایی در گزارشها بیش از 124 هزارنفر) را با هواپیما داشت و این که هیچ کشوری توانایی سازمان دادن چنین عملیاتی را ندارد. بایدن البته یک «زیرکی» هم در این سخنرانی بکار برد و آن این بود که فشارها و انتقادات تحقیر آمیزی را که از سوی رقیب او در انتخات ریاست جمهوری- دونالد ترامپ و حامیان او- شده بود را با یاد آوری این که تصمیم برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از افغانستان و توافق در مورد آن با طالبان؛ توسط رئیس جمهور پیش از او به عمل آمده بوده و او یا باید به آن عمل می کرد ویا تصمیمی برخلاف آن می گرفت؛ پاسخ داد و به این ترتیب به آنها یاد آور شد که زیاد داد قیل و قال نکنند. البته او با قاطعیت بر درستی ترک افغانستان تاکید کرد و آن را «درست ترین و هوشمندانه ترین» تصمیم دانست. بایدن برای همراه کردن بیشتر افکار عمومی آمریکا با درستی تصمیمی که گرفته و «خنثی کردن» تحقیر ها، از بهای سنگین جنگ از جوانب مختلف و این که شرکت کنندگان در آن بهای آن را تمام عمر می پردازند حرف زد. او در دقایق آخر سخنان 27 دقیقه ای خود با اشاره به برآورد های دیگری از هزینه حضور و جنگ در افغانستان این بار رقم 300 میلیون دلار در روز و دوهزار میلیارد دلار در 20 سال گذشته را یاد آور شد و در مورد مسائل تراژیک انسانی شرکت در جنگها برای آمریکائیان، رقم عجیبی هم از خودکشی روزانه «کهنه سربازان» ارائه کرد که به خودی خود باید مساله درد آوری در جامعه آمریکا و هم در مجموعه ارتش باشد. به گفته رئیس جمهور آمریکا به طور متوسط روزانه 18 تن از آنان در آمریکا خود کشی می کنند و با تاکید به در «آمریکا اتفاق افتادن» این رقم از خودکشی و نه جای دیکر، احتمالا می خواست یاد آوری کند که در بین نیروهای آمریکایی مستقر در جای دیگر هم خودکشی هایی اتفاق می افتد. 
 
 
بعد از انتشار تصاویر تکان دهنده از آنچه در فرودگاه کابل گذشت که در آنها دیده می شد گروهی از افغانها در جاهایی در کنار بدنه هواپیما قرار گرفته اند تا با چسبیدن به هواپیما، بتوانند از افغانستان خارج شوند و دو سه تن از آنان که نتوانسته بودند خود را چسبیده به هواپیما نگهدارند و بعد از اوج گیری هواپیما در همان منطقه فرودگاه از آن سقوط کرده و کشته شدند، «فرانک -والتر اشتاین‌مایر» رئیس جمهوری آلمان انچه را که در فرودگاه کابل اتفاق افتاد «مایه شرمساری غرب» دانست. روشن است که بالاترین مسئولیت در این شرمساری هم بعهده کسی جز جوبایدن رئیس جمهوری آمریکا نیست.
 
اقدامات «جهادی» و «مجاهد پروری» آمریکا در افغانستان برای جنگ با کفّار کمونیست
در بحث در مورد علت حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان مقامات سیاسی آمریکایی یا در رسانه های مربوط به آنان؛ مساله مبارزه با تروریسم را مطرح می کنند و از میانه ماجرا به مساله پرداخته می شود؛ و می گویند آمریکا به افغانستان رفت تا القاعده را که طراح و عامل حمله به برجهای تجارت جهانی در نیویورک بود و طالبان در افغانستان به آن ماوا داده بود، در هم بکوبد و اشاره ای به این مساله که القاعده ی عرب از کجا در افغانستان پیدا شد، نمی شود. آمریکائیها بعد از ورود ارتش شوروی به  افغانستان در 27 دسامبر 1979(6 دی 1358) که برای حمایت از دولت وقت طرفدار شوروی و کمک به آن در کنترل اوضاع افغانستان در پی  کودتا و اختلافات داخلی و به درخواست دولت چیگرای آن کشور صورت گرفت، به آن کشور وارد شدند، فرصت را برای تبدیل افغانستان به «ویتنام روسی» مناسب یافتند و از مصر و عربستان و یمن شروع به استخدام نفر کردند تا با تعلیم و تجهیز آنان نیروهای اسلامگرای ضد دولتی را تقویت کنند و آنها را در «جنگ مقدس علیه کفّار کمونیست» یاری دهند. در این مورد هیلاری کلیتون وزیر خارجه در دوران اوباما، در دو مصاحبه یکی با سی ان ان و یکی با فاکس نیوز در مورد مساله افغانستان (که قبلا پخش شده) با یاد آوری این که « کسانی که ما با آنها می جنگیم گروههای هستند که خودمان برای مبارزه با نیروهای نظامی شوروی که افغانستان را اشغال کرده بودند، به وجود آوردیم»، به طور خلاصه چگونگی مداخله آمریکا در افغانستان را شرح داده است. البته ادعای این که آمریکا «مجاهدین» را بوجود آوردند، مبالغه آمیز است. مثلا در معرفی حزب حرکت اسلامی افغانستان در سایت این حزب، آمده است«حركت اسلامى اسلامى افغانستان به تاريخ ١٩ حمل(فروردين) ١٣٥٨ در شهر قم ايران تأسيس گرديد و تا كمتر از چهار ماه، هزاران مجاهد را در ١٩ ولايت افغانستان، زير پرچم آرود و آوازه ى جهاد آنها در تمام كشور پيچيد…» در مورد «اهداف و مرام حركت اسلامى» هم آمده است:« مبارزه با حكومت كمونيستى كابل و قواى سرخ اتحاد جماهير شوروى و…».|
می بینم که این حزب 9 ماه قبل از ورود نیروهای شوروی به افغانستان در دیماه 58 ؛ برای مبارزه با «حکومت کمونیستی کابل» تشکیل شده بود و واژه مجاهد و نیروهای جهادی را هم آمریکایی ها ابداع نکرده اند. حتی گویا تقویت گروههای موجود قبل از ورود نیروهای شوروی به افغانستان و آشفته تر کردن اوضاع، بر اساس خط و نظر برژینسکی و ایجاد «تله خرس» برای واداشتن اتحاد شوروی به فرستادن نیروی نظامی به افغانستان برای حمایت از دولت چپگرای آن کشوربود تا فضا و شرایط مناسب برای سیاستها و دستیابی به اهداف ضد شورویِ آمریکا را به وجود بیاورد و البته ورود نیروهای ارتش شوروی به افغانستان این فرصت را برای آمریکا فراهم کرد. جذب نیرو و آموزش و تجیهز آنان توسط آمریکا و پرداختهای میلیارد دلاری سعودی که از طریق ارتش پاکستان باید در راه تقویت «مجاهدین» کافر سیتز و جنگ با کمونیستها می شد(که بی حساب و کتاب بود و «هَپلی هَپُو کردن» هر مقداری از آن، محدویتی برای واسطه های «تلاشگر» در آموزش و تجهیز «مجاهدین» نداشت و به همین خاطر هم هرچه طولانی تر شدن جنگ در افغانستان به نفع سازمان دهندگان پاکستانی این جهاد فی سبیل الله بود)، مساله یی نبود که در رسانه ها در آن زمان صحبت نشده باشد. در همان زمان این نگرانی هم که این نیروهایی که از بیرون افغانستان آمده اند بعد از پایان جنگ وقتی به کشور های خودشان (که از دوستان آمریکا بودند)، برگردند می توانند با تشکیل دسته و گروه خطری برای امنیت و ثبات آن کشورها باشند، در تحلیل ها یا اظهار نظرهایی در رسانه ها مطرح شده بود. اینگونه بود که گروههای متعددی که یک صفت اسلامی همراه داشتند، در افغانستان به وجود آمدند. دکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهور افغانستان بعد از ورود ارتش شوروی به افغانستان تا افتادن کابل به دست نیروهای «جهادی»، در یکی از سخنرانی های خود در جمع «ریش سفیدان» افغان، رقم 78 برای تعداد این گروهها(از جمله 16 گروه که در ایران شکل گرفته بود) ذکر کرد و نقش پولهای عربستان و دستگاه اطلاعاتی پاکستان در پول توزیع کردن و سازمان دادن آن گروههای اسلامی و حضور «عربها» در این گروها را یاد آور شد و نسبت به نقش ویرانگر دست خارجی در جنگ افروزی و تفرقه اندازی برای آینده افغانستان، دردمندانه به حاضران هشدار داده بود.|     
  هیلاری کلینتون در مصاحبه هایی که از سی اِن اِن و فاکس نیوز پخش شده و قبلا به آن اشاره شد در مورد نقش آمریکا در بسیج و سازمان دهی نیرو در جنگ علیه دولت وقت و نیروهای شوروی در افغانستان گفته است«بعد از اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی»، آمریکا تصمیم گرفت با پاکستانی ها کار کند. دولت ریگان با حمایت کنگره که در دست دموکراتها بود، برای این کار از عربستان و جاهای دیگر نیرو استخدام کرد تا در پاکستان و از طریق آی اس آی (سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان) آنها را آموزش داده و به آنها سلاح و استینگر(موشک انداز ضد هواپیما؛ قابل حمل توسط نفر که گاه در رسانه ها اصطلاح موشک «شانه پایه» برای ویژگی آن بکار گرفته می شود)، به مقابله با نیروهای اتحاد شوروی بفرستد او می گوید «گفتیم “برند واهابی را وارد کنیم” و می افزاید بعد که شوروی شکست شد خورد و افغانستان را ترک کرد«ما گفتیم پیروز شدیم و خوشحال بودیم و گفتیم اوکی، و نیروهای معتصب و آموزش دیده را در پاکستان و افغانستان به حال خود رها کردیم».
 
 
  بنابر نظر بعضی از تحلیل گران همین موشکهای استینگر عاملی بود که به علت سرنگون شدن تعداد زیادی از هواپیما ها و هلیکوپتر های ارتش شوروی توسط آن، ادامه جنگ را برای ارتش آن کشور، دشوار تر و پرهزینه تر می کرد و به همین دلیل در خروج شوروی از افغانستان نقش موثر داشته است. 

  بن لادن در افغانستان

اسامه بن لادن بعد از حمله به برجهای نیویورک و بعهده گرفتن مسئولیت آن توسط  القاعده و انتشار پیام های ویدئویی القاعده، معروفیت یافت و آمریکا دلیل حمله به افغانستان را پناه دادن طالبان به او در خاک افغانستان عنوان کرده است. او از خانواده ای ثروتمند سعودی بود که گفته می شد برادرانش هم از مقاطعه کاران بزرگ طرف قرار داد با دولت عربستان بودند. او در همان فضا و شرایطی که آمریکا برای کمونیست ستیزی و مقابله شوروی فراهم فراهم کرده بود، وارد جنگ با «کفّار» در افغانستان شده بود. البته بنابر اطلاعات موجود او در سودان(احتمالا برای کشتن مسیحیان استقلال طلب جنوب آن کشور که دولت اسلامگرای مرکزی با آنان در جنگ بود) فعالیتهایی داشته است. اختلاف بن لادن با آمریکا، بنا بر اطلاعات و اخبار آن زمان، در مساله «بحران کویت(1991)» به خاطر استقرار نیروهای آمریکایی(که نه مسلمان بودند و نه عرب) در خاک«مقدس» عربستان سعودی و همکاری عربستان با آمریکا در حمله آمریکا به عراق شروع شد. بن لادن خواهان قطع همکاری سعودی با آمریکا و بیرون رفتن نیروهای آمریکا از خاک عربستان سعودی بود. حمله انتحاری به سفارتهای آمریکا در تانزانیا و کنیا در سال 1998 و بعد تر حمله به برجهای دوقلو در نیویورک در 11 سپتامبر 2001 از اقدامات القاعده به رهبری بن لادن علیه آمریکا بود. بنابر این آنچه اکنون بر سر آمریکا در افغانستان آمده و پیامدهایی که در راه است، حاصل عملکردی است که آمریکا روزی از حاصل آن بسیار سرمست بود و حتی رونالد ریگان که در طول سالهای حضور نیروهای شوروی در افغانستان رئیس جمهور آمریکا بود؛ بعد ها در سوالی در مورد این که بزرگترین دستاورد دوران ریاست جمهوی خود را در چه می داند، گفته بود «می گویند من در جنگ سرد پیروز شدم ».

نقش رژیم پلید آخوندی در همراهی با آمریکا و در مصائب مردم افغانستان

در رویدادهای آن روزهای افغانستان رژیم خمینی همسو و همراه با پاکستان و آمریکا بود و علی اکبر ولایتی وزیر خارجه و احمد عزیزی قائم مقام او از کارگزاران خمینی بودند که هدفشان به خروج نیروی های شوروی از افغانستان محدود نمی شد، بلکه به کمتر از حذف دولت و عناصر چپ گرای افغانستان از صحنه و قبضه کامل قدرت توسط «نیروهای جهادی» رضایت نمی دادند. این فرومایگان که کارگزار رژیمی بودند که با کشتار چپها و نیروهای انقلابی و آزادیخواهان ایران، و با سرکوب و تحقیر زنان با شعار یا روسری یا توسری؛ و با اختناق و سانسور، قدرت را در ایران به طور انحصاری قبضه کرده بودند و با راه انداختن جنایت و خیانت بزرگ «انقلاب فرهنگی» به خیال خودشان می خواستند کلا زمینه پیدایش هرنوع گرایش فرهنگی و سیاسی غیر از آنچه در آئین و اندیشه سیاه «اسلام ناب محمدی» آنان بود، از بین ببرند و با «اسلامی کردن همه امور» و «مثل حوزه کردن دانشگاهها» جایی برای نفس کشیدن برای مخالفی باقی نگذارند و قدرت را نسل بعد از نسل برای فرقه پلید و ضد ایرانی  خودشان حفظ کنند؛ در افغانستان هم دنبال اجرای همان «الگوی موفق» خودشان با حمایت از گروهای اسلامگرای تحت حمایت خود بودند. در مساله طالبان و رویدادهای مربوط به افغانستان در آغاز سال جاری خورشیدی هم دیدیم که ظریف گروهی از مهره های طالبان را در تهران پذیرفت و بعدا در مصاحبه با خبرنگار افغان تاکید کرد که «طالبان بخشی از آینده افغانستان است». از آن دیدار به بعد، انفجارها و مردم کشی های طالبان هم در افغانستان تشدید شد و جنایت ددمنشانه انفجار یک اتومبیل پر از مواد منفجره در برابر دبستان دخترانه سید الشهدا در غرب کابل از آخرین آنها بود. طالبان این سپاه تاریکی و تباهی و این «جنود شیطان»، بر خلاف داعش که برای اقدامات تروریستی و خونریزی های خود اطلاعیه می دهد و آن را اعلام می کند، همه اقدامات تروریستی خود را گردن نمی گیرد مثل همین مورد دبستان دخترانه سید الشهدا که گردن نگرفت.|.
دیروز علی اکبر ولایتی و احمد عزیزی بی وجدان با قرار گرفتن در کنار ژنرال ضیاء الحق اسلامگر و آمریکایِ ضد کمونیست و شوروی ستیز، برای تشدید جنگ گروههای اسلامگرا با دولت وقت و مانع شدن از دستیابی به راه حل مسالمت آمیز، شریک مصیبت آفرینی برای مردم افغانستان بودند و در سالهای اخیر ظریف و عراقچی از کارگزاران صاحب نقش رژیم پلید خمینی در تشدید مصائب مردم افغانستان بودند. هم ظریف و هم عراقچی زیر سوالات سنجیده و دقیق آن دو خبرنگار افغان( اینها بعد از دیدار وزیرخارجه رژیم با تنی چند از عناصر طالبان در تهران؛ به ایران آمدند)، تایید کردند که با طالبانی که خودشان در لیست گروههای تروریستی قرار داده اند، همیشه تماس داشته اند. دست این دو جنایتکارِ خادم رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی، آغشته بخون آن  دخترکان معصوم بخون خفته و زخمیهای جنایت انفجار بمب در 18 اردیبهشت سال جاری در برابر مدرسه سیدالشهدا در غرب کابل توسط طالبان است. همچنان که این رژیم پلید دستش آغشته به خون صدها دختر و پسر دبیرستانی ایرانین است که بعد از 30 خرداد 1360 حتی بدون احراز هویت آنها و تنها به صِرف دستگیری آنها در تظاهرات اعدام کرد و رئیس دادگاه انقلاب اسلامی، آخوند حسین موسوی تبریزی خنزیر بن کلب، در به صراحت در برابر دوربین تلویزیون گفت که اگر چهار تا پاسدارشهادت بدهند که کسی در تظاهرات بوده، آن دادگاه نمیخواهد همانجا در پیاده رو خیابان میتوانند اعدام کنند. و  سید اسدالله لاجوردی جلاد «دادستان دادگاه انقلاب تهران؛ خود به عنوان اخطار تصریح کرده بود که هرکس را که در تظاهرات دستگیر کرده بودند اعدام کردند و باز هم همین کار را خواهند کرد.

پیدایش طالبان و جنایت آنها در قتل فجیع دکتر نجیب الله و برادرش  

پیدایش طالبان مربوط به زمان بعد از خروج کامل نیروهای شوروی(1989) است و بنابر اطلاعات موجود این گروه که از طلبه های پشتون مدارس دینی مورد حمایت سعودی در پاکستان  و دارای گرایش سَلَفی و وهابی و دیوبندی بودند، از سال 1990 با استفاده از اوضاعی که کشمکشهای سهم خواهانه بین نیروی های «جهادی» که دیگر قدرت را در افغانستان به دست گرفته بودند به وجود آورد(و گلبدین حکمتیار در آن نقش بزرگی داشت)، شکل گرفت. این گروه سرانجام در سال 1996 با تسخیر کابل قدرت را در افعانستان به دست گرفت و دکتر نجیب الله و برادر جوانش را که بعد از به قدرت رسیدن «نیروهای جهادی»(1992)، به دفتر سازمان ملل در افغانستان پناهنده شده بودند و 5 سال در آنجا بودند، از آنجا بیرون کشیدند و چنانکه در بعضی از گزارشهای مربوط به آن ماجرا آمده بعد از ضرب و شتم وحشیانه این دو را به پشت اتومبیلی بستند و در خیابانها روی زمین کشیدند و بعد پیکر نیمه جان آنها را در چهاراه آریانا نزدیک ارگ ریاست جمهوری، حلق آویز کردند. حتی بنابر گزارش روزنامه‌نگاری به نام رابرت پری**، طالبان اندام تناسلی نجیب الله و برادرش را قطع کرده و برای توهین و تمسخر در میان انگشتان دستهای پیکر بی‌جان آنها پول و سیگار گذاشتند. در عکس ضمیه این مطلب در لای انگشتان دست دکتر نجیب الله و بردارش چیزی دیده می شود که به نظر می رسد اسکناس باشد. در آن زمان هیچ صدایی از «جهان آزاد» و دموکراسی های غربی در محکومیت این اقدام وحشیانه بر نخواست؛ حتی از فرانسه، کشور «حقوق بشر» که در آن زمان فرانسوا میتران سوسیالیست رئیس جمهور آن بود. آنچه در گزارشهای خبری آن روز انعکاس یافت، پیام میخائیل گرباچف رئیس جمهور شوروی در محکوم کردن این جنایت بود.
در 19 تیر 94 خبر و تصویری مبنی بر تخریب آرامگاه دکتر نجیب الله  و از بین بردن جسد او توسط طالبان در سایتهای خبری داخل ایران و سایتهای افغانستان منتشر شد.
***

اوضاع بعد از خارج شدن آمریکا و متحدانش از افغانستان

بعد از رویدادهای ماه اوت و واگذاری افغانستان به طالبان، و بی اعتنایی طالبان به تشکیل دولت فرار گیر با
شرکت گروههای سیاسی دیگر، احمد مسعود پسر احمدشاه مسعود، اعلام تشکیل جبهه مقاومت ملی و درخواست حمایت از این جبهه کرد. وزارت دفاع آمریکا بدون فوت وقت عدم حمایت خود از آن را اعلام کرد. جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا ۲ سپتامبر گفت که ماموریت نظامی ایالات متحده در افغانستان به پایان رسیده است و واشینگتن به نیروهای مخالف طالبان که در پنجشیر با این گروه مبارزه می‌کنند، کمک نخواهد کرد.این هم  البته موضعگیری قابل تحسینی برای آمریکای حامی «مجاهدین» در زمان جنگ با ارتش شوروی و به عرش رساند احمد شاه مسعود «شیر دره پنجشیر»، در آن زمان نبود.  
خروج فرار گونه آمریکا از افغانستان و ورود فاتحانه طالبان به کابل و استقرار در مقر ریاست جمهوی، بدون مقاومتی از سوی ارتش آموزش یافته از سوی آمریکا که بایدن در پاسخ به سوال خبرنگاری تعداد نفرات آن را 300 هزار نفر و دارای بهترین آموزش و تجهیزات ذکر کرده بود(که البته رقم درستی نبود و بنا بر ازظهار یک فرمانده سابق ارتش افغان از نیم این رقم هم کمتر بود)، سرخوردگی و احساس تحقیر شدن شدیدی در بین سربازان آمریکایی و غیر آمریکایی هم پیمان آمریکا که در جنگ افغانستان شرکت کرده و شرایط سختی را تحمل کرده و شاهد کشته و زخمی شدن همرزمان خود بودند، به وجود آورد که در مصاحبه هایی از آنان که در بعضی از کانالهای تلویزیونی اروپایی پخش شد منعکس بود و به شدت از این تصمیم عصبانی بودند و حتی خبری حکایت از آن داشت که بعضی آنها اعلام آمادگی کرده اند که برای جنگ با طالبان به افغانستان برگردند. دامنه تاثیرات منفی و ضربه حیثتی آمریکا از آنچه در افغانستان گذشت، محدود به افکار عمومی آمریکا و اروپا نیست. دوستان «گوش به امر آمریکا»، کشورهایی که دونالد ترامپ آنها را «گاو شیر ده» آمریکا نامیده بود و می گفت انها امنیت خود را مدیون آمریکا هستند و باید بابت آن هزینه بپردازند، دیگر نمی توانند آمریکا را آن قدرت برتر جهانی که با تکیه بر آن می توانستند به امنیت خود مطمئن باشند، بدانند و خلاصه به فکر آن هستند که دوستان  قدرتمند جدیدی بیابند تا بتوانند تضمینی برای تامین نیازهای امنیتی خود داشته باشند و در این امر از روی آوردن به طرف کشورهایی مثل روسیه یا چین که آمریکا آنها را خطر بزرگ حال و آینده برای خود میداند، روی گردان نیستند. به گمان نگارنده این سطور، امضای توافق همکاری نظامی بین عربستان سعودی و روسیه که در 24 اوت برابر 2 شهریور(در میانه عملیات خروج آمریکا از افغانستان) که در سفر خالد بن‌سلمان،  معاون وزیر دفاع عربستان سعودی، به مسکو، با وزارت دفاع روسیه صورت گرفت؛ نشانه بارزی از سقوط آمریکا از جایگاه دیرینه ای که در روابطش یا این کشور داشت می باشد. اگر چه این اقدام باز نگری اساسی در سیاست دفاعی عربستان سعودی، بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایی در منطقه خاورمیانه و بزرگترین طرف معامله آمریکا در این منطقه نمی تواند باشد، اما جنبه سیاسی و سمبلیک این رویداد مثل «سیلی» بر چهره «دوست و حامی» قدرتمند و قلدر و قدیمی از سوی عربستان «بی دست و پا» اما اهل ریخت پاش فراوان در خرید از آمریکا بود. آمریکا بلافاصله بعد از انتشار خبر امضای توافقنامه سعودی با روسیه، به این اقدام با هشداری واکنش نشان داد و روز 14 شهریور یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا یاد آور شد که:« ما همچنان از همه شرکا و متحدان‌مان می‌خواهیم، همانگونه که ما در بخش 231 قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم (کاتسا) روشن کرده‌ایم، از هرگونه مبادله عمده جدید با بخش دفاعی روسیه پرهیز کنند».
 
 
***
اکنون افغانستانِ تحت سیطره طالبان در یک سو قرار دارد و آمریکا و شرکا و نیز سایر کشورهای ذینفع اما خارج از جمع دوستان آمریکا، که کم دردسر ترین و کم هزینه ترین راه سامان دادن مساله افغانستان را، در کنار آمدن با طالبان می دانند، طالبانی که از آغاز کارش تا کنون آنطور که از اخبار مربوط به مساله افغانستان و طالبان بر می آید، خودسری و رفتار خشونت بار سرکوبگرانه و ارتجاعی را پیش گرفته  که از نمونه های آشکار آن که در رسانه منتشر شد، تعطیل کردن وزارت امور زنان و جایگزین کردن آن با وزارت امر به معروف، ممنوع کردن مدرسه برای دختران دبیرستانی، دیوار کشیدن در داخل کلاسهای دانشگاهی و جدا کردن دختران و پسران دانشجو از یکدیگر، بد رفتاری و جنایت در پنجشیر با کوچ دادن اجباری اهالی آن مناطق و نیز گزارشهایی از کشتار و ترور در مناطقی از افغانستان است که دره پنجشیر، از آن جمله است.
 از آخرین خبرهای تلخ از افغانستان، انفجار بمب در جریان نماز جمعه در 8 اکتبر(16 مهر) در مسجد شیعیان در قندوز که در آمار اولیه تعداد 50 کشته و140 کشته برای آن ذکر شد و نیز انفجاری در عملیات انتحاری در روز جمعه 15 اکتبر، در مسجد شیعیان شهر قندهار در جنوب افغانستان با 62 کشته و 68 زخمی است. هر دو این اقدام را داعش به عهده گرفته است. می بینم که داعش همان روشی را برای بهم ریختن اوضاع و به دست گرفتن قدرت در افغانستان پیش گرفته که طالبان نیز آن را بکار می گرفت و نتیجه یی از اقدامات تروریستی خود، با تصمیم آمریکا به خارج کردن نیروهایش از افغانستان گرفت که همه می دانیم، تسخیر کابل بدون درگیری قابل ذکر و استقرار در مقر حکومتی. لابد این برای داعش خراسان که سرچشمه اصلی اش در «شام و عراق» ضربات مهلکی دریافت کرده است، معنای جز به زانو در آوردن آمریکا با تمام توان جنگی و اقتصادیش در جنگ، با اقدامات تروریستی که البته برای آنها عملیات «استشهادی» است و اجر رفتن به بهشت دارد است، ندارد. پس اگر طالبانی که 20 سال پیش توسط آمریکا شکست خورده و «امارات اسلامی» را از دست داده بود، با اقداماتی که داعش هم در آن استاد است آمریکا را وادر به ترک افغانستان و باز گذاشتن راه استقرار طالبان در کاخ حکومتی کرد، چرا داعش نتواند طالبان را از قدرت به زیر بکشد. این آن مساله ایست که افق آینده افغانستان را تیره می کند.
اظهار تمایل علنی دولتهای بزرگ – چه آمریکا و همپیمان اش و چه خارج از آن دایره، مثل روسیه و چین، برای برای تماس و گفتگو با طالبان برای متقاعد کردن آن به تشکیل دولتی فراگیر (که گویا قبلا قولش را به آمریکاییاها داده بود ولی به آن عمل نکرد)، به خاطر کارنامه سیاه این گروه اسلام گرای منادی « لا اله الا الله محمد رسول الله »حتی آن اندازه از ظاهر عملگرایانه معقول برخوردار نیست که بتواند کراهت و ذلت سر میز مذاکره نشستن با طالبان خونریز را که از عملکرد گذاشته اش؛ در برابر مردم افغانستان هیچگاه اظهار ندامت نکرد و پوزش نخواست، بپوشاند. به رغم وضع بد اقتصادی و هشدارهایی از سوی سازمان ملل در مورد خطر فروپاشی اقتصادی که افغانستان را تهدید می کند و این که این امر زندگی مردم را با کمبودهای خطر ناک رو به رو خواهد کرد، طالبان نه تنها از رفتار ضد مردمی و ارتجاعی و مستبدانه خود عقب ننشسته، بلکه با استناد به همان خطر فروپاشی اقتصادی دارد باج خواهی می کند و اخطار می کند که اگر طالبان مورد تحریم قرار بگیرد، موج پناهندگان افغانستان به راه خواهد افتاد.  
اگر چه به زیر کشیدن طالبان از قدرت توسط آمریکا و تاراندن آن، شرایطی به وجود آورد که مردم افغانستان اندکی در فضای آزاد نفس بکشند و دست اندرکاران فرهنگی اقدامات تحسین برانگیزی برای تربیت نسل آینده و آشنا کردن و آموختن آنان به فرهنگ مدارا و گفتگو و پرهیز از تعصب بردارند و به ویژه برای دختران امکانات شرکت در فعالیت های فرهنگی و ورزشی آموزش فراهم گشت، اما بازهم وضعیت کنونی افغانستان ادامه مصائبی است که از سیاست های آمریکا و شرکایش( از جمله رژیم پلید و ضد ایرانی آخوندها و پاسداران اسلام اش) در مساله کمونیست ستیزی، به مردم افغانستان تحمیل شد. کشتار و ویرانگری در افغانستان بعد از سقوط دولت چپگرای وقت به ریاست دکتر نجیب الله احمد زی در در سال 1992 میلادی هم توسط «مجاهدینی» چون گلبدین حکمتیار ادامه یافت. مخالفان حکمتیار او را آغاز گر و مسبب جنگ داخلی دیگر در افغانستان با شلیک راکت و خمپاره به مواضع گروههای دیگر در کابل و کشته شدن مردم می دانند. این درگیرها بود که زمینه پیدایش طالبان که بسیاری از آگاهان امور در افغانستان آن را ساخته و پرداخته «آی اس آی»؛ دستگاه اطلاعات نظامی پاکستان می دانند شد. این جنگها سبب نیرومند شدن طالبان و سرانجام تسخیر کابل توسط طالبان در 1996 شد. تعداد کشته شدگان در شهر کابل در جنگی که گلبدین حکمتیار مسبب آن شناخته می شود؛ از سوی مخالفان حکمتیار  تا 70 هزار نفر ذکر شده است و علاوه بر آن و موج عظیمی از مهاجرت از  کابل و نقاط دیگر افغانستان را سبب شد.
 
 
حکمتیار با تسلط طالبان بر کابل در سال 1996 به تهران گریخت و در آنجا ساکن شد و در سال 2002 ایران به مقصد پاکستان ترک کرد. همین امر خود گواه نقش با سابقه رژیم پلید آخوندی – این طالبان و داعش ایران؛ قبل از پیدایش طالبان در افغانستان و داعش عراق – در رنج و مصیبت هایی است که به مردم افغانستان رسیده و می رسد.
حکمتیار بشدت مورد نفرت بسیاری از مردم با گرایشهای سیاسی مختلف در افغانستان است. او که در پیشاور پاکستان مستقر شده بود، شایعه مرگش در اثر کرونا ، در ماه ژوئن بعد از انتقال به بیمارستانی در ترکیه، منتشر شد. در این زمینه هم بنابر اخباری که منتشر شد خانواده اش نه مساله را تکذیب کردند نه تایید کردند. گفته شده به این دلیل او از پاکستان به ترکیه انتقال داده شد که در ردیف کسانی چون ملا عمر و بن لادن که دفتر سیاه عمرشان در پاکستان بسته شد، قرار نگیرد. از سوی دیگر این ارزیابی هم از سوی مخالفان او منتشر شد که چون او در لیست سیاه ترویستی قرار داشت، مرگ او در پاکستان برای گردانندگان سیاسی و دستگاه اطلاعاتی آن کشور، خوب نبود. به هر حال بنا بر اخبار مربوط به همین موضوع، خبر مرگ او با شادی از سوی بسیاری از افغانها استقبال شد، افغانهایی که او را «قصاب کابل» هم می نامیدند.
 
***
انگیزه نوشتن این مقاله، یاد آوری موضوعی در مورد افغانستان بود که با دیدن نظر خواهی از مردم که توسط یکی دو «کانال» خبری افغان در یوتیوب در خیابان های کابل از مردم در مورد دکتر نجیب الله شده بود(یکی در ژانویه و دیگری در مارس سال جاری میلادی یعنی حدود ده – یازده ماه قبل از اوضاع کنونی) به نظرم رسید. موضوعی که در انبوه اخبار و تفسیر ها در نوشته ها یا در برنامه های تلویزیونی، کمتر نشانی از آن دیده می شود.  این موضوع مساله دوران ریاست جمهوری نجیب الله و داوری مردم در مورد او بعد از از سرگذراندن حکومت اسلامگرایان و نیز دوران پرورش یافتگان در غرب و تحت حمایت آمریکا و اروپا بود. اکثریت قریب به اتفاق سوال شوندگان در این نظر خواهی ها از او به نیکی یاد می کردند و بعضی هم، حتی جوان تر ها که در دوران حیات او کودکی بوده اند، با مقایسه آنچه از سخنرانی ها و هشدارهای او در دوران ریاست جمهوری اش ضبط شده و دیده اند و آنچه در سالهای بعد از او اکنون بر افغانستان می گذرد، از او به عنوان شهید نام می برند. البته دکتر نجیب الله به علت مدیریتش بر سازمان اطلاعاتی افغانستان (سازمان خدمت دولتی – خاد) مخالفانی هم دارد و اتهاماتی هم در مورد سرکوب مخالفان به او زده می شود. توجه به سخنرانی های او در دعوت به  گفتگو و رسیدن به تفاهم و اجتناب از ادامه کشتار و ویرانی و این که آنان که «نیروهای جهادی» نامیده می شدند به چه راهی رفتند تا طالبان از راه رسید نیز موضوعی است که در رسانه ها چیزی از آن دیده نمی شود، اما به نطر می رسد که خود افغانها به آن توجه دارند. یکی از نظرات شنیدنی در نظرخواهی ها خیابانی؛ نظر یک مرد سالخورده است که «واکسی» در خیابان است و به گفته خودش پنجاه و سه سال است در همان محل به همین کار مشغول است. او نظر تایید آمیز و حتی می شود گفت تحسین آمیز نسبت به نجیب الله و دوران ریاست جمهوری او دارد. اما یک نظر – که باید برای منادیان آدم کش اسلام  چه طالبان و چه داعش که مثل رژیم ضد ایرانی آخوندها، آمده اند برای  مردم کشوری که قرنهاست اسلام دین اکثریت مردم آن بوده است، حکم صادر کنند که اسلام این است و آن است و مردم باید چه  بپوشند و چه نپوشندو …-، تکان دهنده باشد، نظر مجری جوان  یکی از همین کانالهای یوتیوب افغانها به نام  جمیل قادری است. او که البته در خارج از افغانستان بسر می برد، با تاکید بر این که از جوانانی است که  عضو و طرفدار هیچ گروه سیاسی افغانستان نیست، چون عملکرد آنها را درست نمی دانند، می گوید «ما طرفدار عقل هستیم» و با اشاره به آنچه بر افغانستان گذشته و هشدارهایی که قبلا دکتر نجیب الله داده بود، می گوید با مطالعاتی که کرده و ویدئوهایی که از سخنرانی ها دکتر نجیب الله دیده و با توجه به پیش بینی هایی که او کرده بود و انچه در افغانستان گذشته و می گذرد، اینطور می شود نتیجه گرفت که «پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم حتی، غیب نمی دانست ولی دکتر نجیب الله غیب میدانست» و از او به عنوان شهید یاد می کند.
————————————————————-  
منابع و مطالب مرتبط
————————————————————-
*  چگونگی مذاکرات و امضای موافقتنامه خروج نیروهای شوروی از افغانستان
 
در مورد عملکرد گلبدین حکمتیار و اظهار نظرها(کامنت ها)
در مورد مرگ گلبدین حکمتیار و واکنشها
 
ویکی پدیا در مورد گلبدین حکمتیار
 
جمیل قادری – بیست و چهارمین سالگرد شهید داکتر نجیب الله … او غیب می دانست
 
نظر خواهی در خیابان از مردم کابل در مورد دکتر نجیب الله(مارس 2021)
 
نظر خواهی خیابانی در مورد دکتر نجیب الله و نظر یک مرد سالخورده در مورد  که پنجاه  و سه سال است کارش واکس زدن کفش در خیابان است(ژانویه 2021)
 
نجیب الله از زبان دو مرد سالخورده
 
سخنان نجیب الله در مورد تعداد کروههایی سلامی که علیه دولت می جنگند (هفتاد و هشت) و با یکدیگر نیز زد و خورد دارند و کشورهای حامی آنها؛ از جمله 16 گروه در ایران 
دکتر نجیب الله رییس جمهور می گوید به احمد شاه مسعود پست وزارت دفاع را پیشنهاد کرده بود که که او بیاید و همه نیروهای مسلح زیر مدیریت نظر او باشند و سه ماه وزارت دفاع را برای او خالی گذاشته بود وهمچنین موقع رفتن به سازمان ملل گفته بود او(احمد شاه مسعود) هم بیاد تا نصف سخنرانی را او بخواند و تا همه بدانند که افغانها با هم هستند، اما احمد شاه مسعود نپذیرفت.
 
سخنان نجیب الله در مورد وجود عربها در تمام جبهه و اقدام او در خروج نیروهای نیروهای شوروی که حضورشان بهانه ضدیت گروههای اسلامگرا با دولت بود و عدم تغییر روش و ادامه خصومت از سوی آنها. 
** در مورد چگونگی قتل فجیع دکتر نجیب الله و برادرش
 
نظرات سراج الدین حقانی وزیر کشور دولت طالبان در مورد شیعه
—————————-  
    ۲۵ مهر ۱۴۰۰ – ۱۷ اکتبر ۲۰۲۱