الله که پروردگار نیست!

مژگان پورمحسن

جنگی بر سر باخدايی و بی خدايی نیست زیرا من این جنگ را از اساس و پايه جنگ مغلوبه
می دانم. چند سال پیش در یکی از کنفرانسهای پروفسور ژاکار فرانسوی حضور داشتم که شخصی از ایشان
پرسید با توجّه به دانش  گستردهٔ ایشان، آیا بیگ بنگ یا پیشرفت انسان در ژنتیک و نگاه به اینهمه پیچیدگی و درعین حال هماهنگی درهستی آیا ایشان را به وجود خدا یعنی خالقی یکتا مجاب نکرده است؟
پروفسو ژاکار پاسخ دادند: خیر، مرا بوجود خالقی مجاب نکرده و من دنبال این موضوع هم نمی گشتم. و افزودند اساساً باور یا عدم  باور بوجود خدا موضوعی اعتقادی است نه اثباتی و در میان « دانشمندان» هم مثل بقيهٔ مردم، افرادی خداپرستند و افراد دیگری نیستند؛ افرادی به این یا آن مذهب ایمان دارند و افرادی آته ایست هستند و به هیچ مذهبی ایمان ندارند.

دوستی از من پرسید آیا می خواهم فقط زیرآب الله را بزنم یا بعد نوبت خدا و یهوه و روح القُدُس و دیگران هم میشود؟
نه من میتوانم زیرآب آنچه را در اختیار من نیست بزنم نه با اعتقاد به خدا مخالفم. خدا برای هر فرد مفهوم خاص خودش را دارد و هر جمعیتی میتواند بدنبال خدايی شبیه بخود یا پاسخگو به نیازهای خود باشد. هزاران دین و اعتقاد و آئين مذهبی در جهان وجود دارد، از قبايل آمازون و برخی قبايل دست نخوردهٔ آفریقايی گرفته تا چین و برخی مردمان دور از « تمدّن» تا قلب « متمدن ترین » کشورها، چیزی که فراوان است اعتقاد به قدرت نیروهای طبیعت و ماوراء الطبیعه و تأثیر ارواح و جن و فرازمینیان بر حیات و مرگ ما، بر کمبودها و داراييهایمان، بر سلامت جسمی و روانی و بر بیماری هایمان. پس اعتقادات و خدایان بسیارند و من هم اعلان جنگ با اعتقادات انسانها نکرده ام و موضوع قطعاً ربطی هم  به صحبت بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد حنیف نژاد که مرز بندی بین باخدا و بی خدا را در مبارزه نفی کرد ندارد.

کوشش مختصر من این است که ما مسلمانان مؤمن یا باورمند یا سنتی یا مسلمان زادگان ایرانی که چهل سال است رژیم اسلامی شیعه اثنی عشری را در ایران، رژیم اسلامی سنی اش را در طالبان افغانستان ، رژیم اسلامی سنی وهابیش را در عربستان سعودی و خلافت اسلامی داعش را در عراق و سوریه همزمان داریم می بینیم و تجربه می کنیم ( از صد ها حزب و سازمان و گروه اسلامی در سراسر دنیا می گذرم) آیا جرأت
می کنیم کتاب راهنمای عمل همهٔ این رژیمهای ضد انسانی و آزادی کُش و نفرت پراکن را باز کنیم و ببینیم آیا محتوای این کتاب با سبعیت و وحشیگری این رژیمها ربطی دارد یا خیر.
من در حد وسع بسیار محدود شخصی و با اینکه نه متخصص قرآن هستم و نه ادیان و نه ادعايی دارم، فقط آنچه را خود یافته ام  یا هر چه گشته ام نیافته ام را با خوانندگان محترم در میان می گذارم. اگر رژیم منحوس آخوندی برشانه های زخمی و خون چکان مردم ما و وطن ما سوار نبود همهٔ ما درشرایط دیگری بودیم و منهم
دروطنمان مشغول خواندن ونوشتن مطالب  دیگری بودم.

فکر می کنم اگر تصمیم بگیریم قرآن را مثل هر کتاب دیگری بررسی و زیر و رو کنیم به نتایج بسیار متفاوتی با آنچه از این کتاب در خانواده، در مدرسه، در مسجد و خانقاه شنیده ایم می رسیم.
من چون اهل مطالعه و کتاب خواندن هستم و شاید چون درغرب آموخته ام که برای درک هر نوشته و بخصوص کتابی باید آن را از جوانب مختلف مورد بررسی قرار داد، شاید مورد سؤال قرار دادن قرآن با توجه به توضیحات فوق برایم عملی تر بوده. در بررسی هر نوشته قبل از محتوا می بایست به تاریخ آن کتاب، دورهٔ آن، محلی که آن کتاب درآن نوشته شده، نویسنده یا نویسندگان آن کتاب، دلایل و ضرورتهای نگارش آن کتاب در آن دوره و ارتباط نویسندگان ( در صورتی که بیش از یک نویسنده داشته باشد) با یکدیگر، افکار و باورها و نیازهای آن دوره در آن محل ووو توجه نمود. همچنین به مطالعه و بررسی « زندگی آن کتاب » یعنی تأثیرات وکنش واکنشهايی که آن کتاب باعث آنها شده توجه کرده و آنگاه به نوع کتاب و محتوایش می پردازیم.

تمام زحمت عظیم فوق و بسیار عمیق تر و گسترده تر از اینرا آقای اسماعیل یغمايی، شاعرونویسنده و تاریخ شناس زبردست در سطح عالی و نمونه کشیده اند و در برنامه ای با آقای سعید بهبهانی در تلویزیون میهن هر هفته توضیح داده اند که من حتی چند بار گوش کردن آنها را به همهٔ هموطنان گرامی ام توصیه می کنم.

وقتی قرآن را مطالعه و بررسی می کنیم، مثل هر کتاب اعتقادی دیگر، باید به بالاترین ارزش آن توجه دقیق نماييم بخصوص که این کتاب مدعیست که کلام الله، خالق هستی می باشد که با مکانیزم فرا انسانی در آن زمان ـ  وحی ـ فقط به محمد بن عبدالله از قوم قریش در غار حرا ارسال شده و این آخرین دین توحیدی است تا پایانِ جهان. پس الزامیست که شخصیت اصلی این کتاب اعتقادی شناخته شود. این شخصيت الله است که بود و نبود مقهور اوست و مدعی است که حتی برگی از درخت نمی افتد مگر به ارادهٔ او. انسانی زاده نمیشود و نمی میرد مگر به خواست او. کسی ثروتمند یا بی چیز نمیشود مگر به ارادهٔ اووهیچکس قلبش قفل و سیاه نمیشود مگر به خواست او ووو دست آخر همهٔ مردگان زنده خواهند شد بخواست او و محاکمه خواهند شد بابت آنچه کرده ا ند و تا بینهایت شکنجه خواهند شد شکنجه ای!!! یا روانهٔ بهشت خواهند شد و هفتاد و دو حوری میان صدها میلیون یا هزاران میلیون مرد به تساوی تقسیم میشوند و زنان هم که هیچ. یک سری غلمان هم هستند که در مطالعهٔ من مشخص شده برای زنان نیستند شاید برای مردان هموسکسوئل یا بیسکسوئل می باشند. در این زمینه مطالعهٔ من هنوز جواب قطعی ندارد. ولی در بهشت بجز امور خورد و خوراک از نوع آرزوی بیابان گردان و امور جنسی مورد نظر آنها هیچ خبری نیست. مثلاً برای من نوعی هیچ برنامه ای ندارد. فکرش را بکنید بدون کتابخانه و دانشگاه و تحقیق و پژوهش و رشد عقلی و موزیک و اپرا و باله و تئاتر و سینما و کافه های پهلوی دانشگاه، بدون مسافرت و شناخت سرزمین های جدید و انسانهای رنگ وارنگ و دریاها و اقیانوس ها و جنگل ها و کوهها و مناظر جدید من یک روز هم در بهشت بند نمیشوم. بایستم و صحنه های پُرنو مردان با حوریان یا غلمانها را نگاه کنم؟  پس می بینید اللهِ قرآن با پروردگاری که ما ایرانیان از او صحبت می کنیم بسیار متفاوت است.
پس لطف فرموده با فکر خودتان  « الله» را بررسی بفرماييد.  من هزارسرتقصیرعقلم به همین اندازه قد
می دهد.

جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۴ نوامبر