امام جمعه های اعزامی خارج کشوری ٪۷۰  به ما و ۳۰ ٪به دشمن میدانی«در شناخت پرستوی نر»امام جمعه های اعزامی خارج کشوری ٪۷۰  به ما و ۳۰ ٪به دشمن میدانی

 

رها اخلاقی :

قبل از پرداختن به اصل مطلب به نکاتی در زیر اشاره می کنم :

نکته  ۱:پوزش از اینکه اجبارا بنا به ضرورت،نوشته زیر طولانی است،لذا از زمانی که برای خواندن آن صرف می کنید سپاسگزارم.

نکته ۲ ، پرستو : رژیم اسلامی حاکم بر ایران در سالهای گذشته و نه چندان دور، برای تخریب مخالفان سیاسی خود، موجودات مادینه زیبا و دلربایی را دست چین، تربیت و اهلی می کرد وسپس آنها را به شیوه های ک- گ – ب به سراغ همچنانکه گفتم مخالفان سیاسی خود در داخل و خارج می فرستاد که البته و غالبا به خارج از کشور اعزام می کرد تا با آنها به خلوت رفته و از صحنه ها فیلمبرداری نموده و فیلمها را بعنوان دست آویز( آتو) جهت خفه کردن مخالفان خود بکار گیرد، یا آنها را به کشورهای همجوار کشانده و سپس آنها را برباید. در مقطعی هم موفق شده از این شیوه ها بهره های سیاسی خود را ببرد. اما خیلی زود این تاکتیک «اسلامی- روسی» لو رفته و به بایگانی سپرده شد.

اینکه نگفتم «زنانی» را،بل موجوداتی مادینه را، بخاطر اینکه زن در دیدگاه بشری، انسانی است والا و دارای شخصیت و هویت. وبالعکس در دیدگاه اسلامیون حاکم،و فیلسوف نامدار اسلامی ملا صدرا در عصر صفوی و همچنین فیلسوف دیگر حاج ملا هادی سبزواری عصر قاجار حیوانی است برای تولید مثل و لذات جنسی مرد، که برای اینکه مرد از وی نترسد، به او شکل و ظاهر آدمی داده شده است.

نکته ۳ : نام بردن از« ارتش آزادیبخش ملی ایران» سازمان مجاهدین خلق و اشاره به آن،فقط جهت روشن شدن برخی مسائل است و دیگر هیچ.

نکته ۴ : آقای رضا پهلوی . این مطلب را با این فرض به نگارش در می آورم که فرض بر این است که آقای رضا پهلوی قرار است به حاکمیت برسد و حکومت مورد نظر خویش را برقرار کند. ضمنا یاد آوری کنم که اشاره به ایشان،دلیل بر هواداری یا ضدیت با ایشان نیست،بلکه گفتن واقعیتی است که در صحنه اجتماعی وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد.

اما :

مدتی است که عده ای که تا دیروز نه کسی آنها را در داخل و نه در خارج از کشور می شناخت و نه هیچگونه سندی ،ورقی ،سابقه فعالیتی، باداشتی و هیچگونه نامی از آنان وجود نداشته و همچنین در شرایط حاضر هویت سیاسی آنها مشخص نیست، که البته در داخل کشور تحت حاکمیت جناب خامنه ای به زندگی مرفه و بدور از دغدغه های سیاسی و اقتصادی، مشغول رتق و فتق امور شخصی خود و خانواده بودند، پس از مدتی این جنابان با چند هزار دلار پول نقد از کشور توسط قاچاقچی بطور مخفی از ایران خارج(خود مدعی جنین عملیاتی هستند) و در برخی از کشورهای همسایه(بخوانیم حیاط خلوت ملا) و تقریبا به دور از حاکمیت اسلامی مستقر شده و بطور ناگهانی سر از رادیوها و تلویزیون های انترنتی خارج از کشور بر آورده، و باز به قول خودشان هدف و وظیفه اصلیشان همانا افشای چهره  اسلام  بوده و به  افشا ی  آن پرداخته تا چشم و گوش مردم را به هویت و جنایات اسلام روشن فرمایند، علی رغم اینکه مردم در خارج از کشور و بویژه و بویژه در داخل کشور، اسلام را به شکل عملی هر ثانیه در خواب و بیداری نه تجربه، که لمس کرده و می کنند.

این دسته جنابان یک مرتبه دشمن اصلی به قول خودشان اسلام و نه «حاکمیت اسلامی» را رها کرده و به دشمنی که نه در حاکمیت است و نه تا کنون با مردم ایران دشمنی کرده و به قول خودشان به افشای چهره آقای رضا پهلوی می پردازند.

یعنی با پرونده دشمنی با ریشه حاکمیت اسلامی،یعنی خود اسلام برای خویش سابقه سیاسی(کیس) مشروعیت تهیه کرده وبا  استفاده از اعتبار و اعتماد مخالفین سرسخت رژیم جنایتکار اسلامی خود را به اروپا رسانده و به محض رسیدن به محیط بازی مورد نظر خویش، چهره و گفتار عوض می کنند.

مثل(با فتح م و ث) این جنابان در رابطه با افشای چهره واقعی اسلام برای مردم تحت حاکمیت حکومت اسلامی،آن می ماند که انسانی مشغول خوردن شلاق توسط کابل با اندازه های مختلف بر کف پا است و از درد فریاد می کشد، آنوقت این جنابان، به تشریح و توضیح درد ضربات کابل به اندازه های مختلف،برای شخص زیر شلاق بپردازد.

این جنابان پس از بسر بردن چند سال راحت و زندگی طبیعی در کشورهای همسایه و اسم و نامی برای خود دست و پا کردن، البته در زیر جتر و درکنار انسانهای شریف و رنج کشیده و صادق و شناخته شده دیگر و سو استفاده از اعتماد آنها،با عیال و فرزندان ، با هواپیما و نه قایق های قراضه و سرگردان در آبهای مدیترانه ای قاچاقچیان، تحت عنوان پناهنده سیاسی خود را قالب کرده،اما پس از آن اعلام می کنند که ما سیاسی نیستم. این جنابان همینکه به کشورهای امن اروپایی تشریف فرما گشته و پس از مدت کوتاهی که منزل کرده، یک مرتبه یقه اسلام را شل و کم کم ترک، و به یقه  اپوزیسیون و به یکی از آنها که الآن بر سر زبانها است یعنی به یقه آقای رضا پهلوی  چسبیده و به قول خودشان به افشای این نئو دیکتاتور پرداخته اند، تا مردم تحت حاکمیت اعدام، زجر ۲۴ ساعته در اوج فلاکت و بدبختی را از دیکتاتوری حاکمیت آقای رضا پهلوی در آینده آگاه، و هوشیار سازند. از عملکرد آنها مشخص است که اگر جریان دیگری بر سر زبانها بود، حتما سراغ آن یکی می رفتند.

 این اشخاص اکثرا در زمان امام خمینی و امام خامنه ای هنوز کودک  بوده و  حتی زمان محمد رضا شاه پهلوی هنوز نطفه نابسته ای هم نبودند. جنابان پس از اخذ دیپلم و در کمال آسایش به دانشگاه رفته و بدون هیچ مشکل سیاسی به اخذ مدارک مورد نظر نایل و سپس با کمال آسایش به کارهای حساس و کلیدی آزاد مشغول می گردند( این در حالیست که دانشگاه مرکز اعتراضات بوده، چه تعداد از دانشجویان دستگیر، از پشت بام پرتاپ و دیگر مسائل )  .

  این جنابان در تئوری، حرافی،در کرسی خدای سخن پراکنی،یقه حاکم را رها نموده، و یقه شخصیت مطرح، یعنی آقای رضای پهلوی را چسبیده اند که بنا است در آینده یک شاه دیکتاتور بشود. اما در عمل، نه حاکمیت زمان شاه را دیده و نه قدرت این حس را که ملت در زمان شاه، یک زندگیی داشتند که اصلا با زندگی در حاکمیت ننگین حکومت اسلامی قابل مقایسه نیست، و تازه به لحاظ فعالیت های سیاسی، امثال همین جنابان،آزاد در نوشتن چنین گفته هایشان راجع به دین و مذهب بودند وچه بسا ساواک هم به آنها میدان و امکانات می داد(مدل علی شریعتی) و حتی راجع به مسئولین بالا رتبه کشوری و حتی تا اندازه ای شخص خود شاه. برای نمونه مجله هفتگیی تحت عنوان «توفیق» وجود داشت،که می شود گفت تا اندازه ای شبیه همین« شار لی ابدو» فرانسه بود. این جنابان که از احمد شاملو، اخوان ثالث،غلامحسین ساعدی ووو که خطری تر نیستند،همه این نامبردگان در زمان حاکمیت محمد رضا شاه پهلوی قلم در دست داشته و در کنار آن حق زندگی را هم داشتند،گهگاهی هم دستگیر شده،اما نه تنها جسد لت و پارشان که از زندان بیرون نیامد و یا بطور جمعی با اتوبوس به دره پرتاپ نشدند. بلکه شب شعرهایی برقرار بود که برقراری آنها در حاکمیت نکبت جمهوری اسلامی،حتی اسمی از آن آوردن،حکمش چندین سال اسارت همراه با شکنجه و اعتراف اجباری است.

این جماعت به دور از واقعیت های «اجتماعی- سیاسی» و در اطاق های دربسته و جلو کامپیوترهای خود،به قول خودشان همزمان به باز کردن چشم مردم،  این بار به روی دیکتاتوری آقای رضا پهلوی می پردازند. خیلی هم حساب شده و منطقی و شسته رفته.این جماعت نه مفهوم دیکتاتوری را حس می کنند و نه مفهوم آزادی را .

گفته های این جنابان تا بر روی صفحه کامپیوتر است و از بلندگوهای تلویزیونی پخش می شود، خیلی عالی بنظر میرسد، اما همینکه وارد عمل اجتماعی می شود، بوی گند «تخریب» آنها مشام هر انسان سیاسی هوشیار بی غرض و مرضی را بسختی مورد آزار قرار می دهد.

این جنابان که اکثرا خود را تئوریسین انقلاب و «جناب ولتر میهنی» یعنی احمد کسروی ها در درون خود صدا می زنند، در هیچ عمل اجتماعی و یا سیاسی در داخل حضور نداشته،و بویژه پس از رسیدن به کشورهای اروپايی،حتی برای یکبار هم شده،در هیچ تجمع و یا نشست اعتراضی دیده نشده اند، برای مثال، در اوج جنبش زن- زندگی- آزادی، این جنابان ولترهای میهنی،یا احمد کسروی های جعلی، باز تکرار می کنم اصلا رویت نشدند. گیریم که این جنابان منطقشان این است که این تجمعات ضد انقلابی، و به لحاظ سیاسی مورد پسند نیست، باید از آنها پرسید، خود چرا به کمک مریدان،به حرکتی در میدان دست نمی زنید؟

در پاسخ خیلی مرد ردانه پاسخ می دهند که این کار ما نیست،یا ما سیاسی نیستیم. مفهوم غیر سیاسی هم مشخص شد،حرف سیاسی بزن،اما عمل اجتماعی-سیاسی نه، ما راه را روشن می کنیم،دیگران که معلوم نیست کی هستند بروند بها بدهند و خود در کنار خانواده به تفریح و امور زندگی مشغول .

یعنی این جنابان تئوریسین، در آرامش و بدور از هر عمل سیاسی-اجتماعی زندگی خویش را بکنند و جوانان شجاع و جان بر کفی  همانند« مجید رهنود» هر روز صبح به بالای دار بروند، یا امثال نیکا شاه کرمی توسط انگل های هار رژیم اسلامی تکه پاره شوند.

شخص نگارنده این مطلب، سالهاست که قبل از طلوع  این جنابان، همانند بی شمار ایرانیان چهره واقعی اسلام را هم در عمل اجتماعی و هم مطالعاتی شناخته و هر دو حاکمیت محمد رضا شاه پهلوی و حاکمیت نکبت اسلامی را دیده و زندگی کرده ام. دقیقا به عینه اشراف دارم که امثال شماها در زمان محمد رضا شاه یک زندگی مرفه بی دغدغه می داشتید، با توجه به اینکه همین شماها سالها در حاکمیت نکبت اسلامی  به زندگی مشغول و هیچ در گیری سیاسی هم با رژیم نداشته اید .حکومت محمد رضا شاه پهلوی،جمهوری لائیک قرن ۲۱ فرانسه نبود،اما اگر به شرایط سیاسی و منطقه ای و ژئوپولیتیکی خاور میانه نگاه کنید،متوجه خواهید شد که چه منظور است.باید یاد آوری کرد که گفتن واقعیت دلیل بر طرفداری از آن نیست.

اما در رابطه با آقای رضا پهلوی،

 حداقل ایشان با توجه به مصاحبه ها و یا پیامهای داده شده ، وی  انسانی آگاه و صاحب عقل و خرد دیده می شود، و به اندازه توان خویش در میدان عمل فعال.

این جنابان تنها گیر هوشیار انه و بهتر است گفت، مزورانه ای  که به آقای رضا پهلوی مرحمت می فرمایند این است که :

اولا ایشان پسر محمد رضا شاه پهلوی فاشیست(به قول این حضرات) است

 دوما از کجا معلوم که وی نیز مثل خمینی خدعه نکند؟

اگر مبنای منطق چنین است، می توان به خود این جنابان استاد،دکتر وو.. گفت :

از کجا معلوم که‌ شماها :پرستوی نر»اسلامی نباشید که برای اخلال در حرکات ملت به خارج اعزام شده باشید و پیاده کنندگان سیاست تخریب ۷۰٪ ما(رژیم) و ۳۰٪ دشمن میدانی نباشید ؟

توضیح: در مقطعی که ارتش آزادیبخش ملی ایران سازمان مجاهدین، در مرزهای ایران و عراق و بیخ گوش ملایان به کمین نشسته بود، با توجه به تهدید میدانی از این نیروی نظامی متشکل، رژیم مهره هائی یا همان پرستوهای مثال الانی خویش را تحت عنوان مخالف و اپوزیسیون به خارج اعزام می کرد و از آنها می خواست که ٪۷۰ بر علیه رژیم باشند و فقط ۳۰٪ ناقابل ضد ارتش آزادیبخش و به تبع آن ضد سازمان مجاهدین شیطانسازی کنند، تا زمان و فرجه برای حاکمیت نکبت خویش فراهم سازد .

اما آقای رضای پهلوی و ادامه بحث :

آقای رضا پهلوی اولا برای چندمین بار با صدای بلند اعلام کرده که،نه میخواهد «شاه» باشد و نه رئیس جمهور، بلکه بعنوان یک ایرانی در خارج کشور هر کاری که از دستش بر آید برای افشا و سرنگونی این رژیم خواهد کرد. دوما اینکه، در فردای سرنگونی،مثل هر ایرانی خود را برای هر مقام کشوری نامزد خواهد کرد، که این حق هر شهروند ایرانی غیر رژیمی است .

ایشان چه بخواهید چه نخواهید « شاهزاده» است و فرزند «شه بانو» یعنی خانم فرح دیبا و  «شاه» محمد رضا پهلوی می باشد. نه که به خاطر اینکه فرزند شاه است،یعنی حتما آقای رضا پهلوی شاه آینده ایران می باشد، وی بارها هم آن سوگند را که در سن ۲۰ سالگی در رابطه با حفظ سلطنت موروثی خورده بود را به اشکال مختلف از اعتبار انداخته و تنها پوسته ای از آن بجای مانده است، اگرچه بارها خود ایشان تاکید کرده که من در حال هیچ مقامی برای خود قائل نیستم، چه برسد به «شاه» . اما هواداران و دوستان ایشان،وی را فریاد می زنند «شاه» ، مثل خیلی از هواداران و یا زیر منبری ها و مستمعین ارسطوهای روزگار، که آنان را جناب دکتر، استاد، سرور و غیره خطاب می کنند، علیرغم اینکه مثلا مخالف چنین القابی به ظاهر هستید،اما ته دل به قول عامیانه صفا هم می کنید.

نکته مهم : حضرات خوب می دانند چه خوشمان بیاید، چه بدشان، آقای رضا پهلوی :

۱- بخاطر جنایات غیر قابل توصیف حکومت مکتبی اسلامی حاکم بر ایران.

۲- بخاطر متاسفانه موضعگیری های چپ روانه یا راست روانه، خراب کاری ها و انحرافات سازمان ها، گروه ها و دسته جات سیاسی مخالف خمینی.

۳- بویژه بخاطر خدمات ارزنده، و در راس آن مدرنیزه کردن کشور توسط پدر آقای رضا پهلوی یعنی «محمد رضا شاه پهلوی»(خدمات پدر بزرگ ایشان بجای خود)، با حفظ همه ایرادها و اشکالات وارده، و وجود زنده و حاضر آن خدمات ارزنده، حتی پس از نزدیک به نیم قرن حاکمیت اسلام و فوت وی، در جلو چشمان چندین نسل، و به قول امروزی ها «نوستالژی» دوران محمد رضا شاه پهلوی موجود است و هماهنگ بودن خیلی از عملکردهای وی، حتی با ظاهر کشورهای اروپائی در قرن ۲۱ است(در این زمینه لطف کرده و به وضع همسایه بغل دستی یعنی افغانستان یک نگاهکی بیندازید) .

۴- بخاطر مطالعه و کسب آگاهی های نسل جوان از تاریخ و هویت ایرانی خویش و آگاهی از دنیای خارج از ایران ،توسط ماهواره و بویژه انترنت و دیگر امکانات ارتباطی.

با توجه به ۴ مورد بالا فقط، عملا آقای رضا پهلوی چه در داخل و چه در خارج کشور، مورد توجه مردم و بویژه نسل جوان قرار گرفته ،و وی را یادگاری زندگی ساز از یک سیستم و حاکمیت تجربه شده مدرن  تاریخی می بینند، با همه اشکالات سیاسی و انتقادات وارده به آن. یعنی عملا امیدی(حتی نسبی) شده است برای عبور از این گنداب جمهوری نکبت اسلامی ضد پیشرفت و ترقی ،ابتدا برای نجات خاک ایران، و تمامیت آن ،ثانیا راه حلی که می توان در سیستم وی مثل زمان پدرش یک زندگی شرافتمندانه داشت. حتی گیریم که ایشان در نظر دارد یک سیستم سلطنتی دیکتاتوری موروثی برپا سازد، که چنین نیست، و اگر حتی در دنیای فرض،وی در سر چنین نقشه ای داشته باشد، چنین نخواهد شد. زیرا در یک کلام، شرایط «سیاسی- اجتماعی» ایران و حتی منطقه اجازه چنین کاری را نمی دهد، و بویژه و بویژه نسلهای بعد از ۵۷  تغییر کرده و خوب هوشیار هستند و شما در اطاق های در بسته و دور از عمل اجتماعی- سیاسی چنین توهینی را به آنها می کنید. در یک کلام حاج آقایان و حاج خانم های ولتر و لتره :

«دنیا و افکار عوض شده»

همچنانکه کوتاه اشاره شد،در مقطعی « ارتش آزادیبخش ملی ایران» سازمان مجاهدین خلق ایران،در بیخ گوش رژیم اسلامی، با آنهمه تجهیزات نظامی و تشکل آهنین و آماده برای تهاجم به رژیم، تهدید شماره «یک» بود، و بخاطر همین تهدید، رژیم شب و روز از هیج موردی جهت تخریب آن کوتاهی نمی کرد(چه بمباران نظامی قرارگاه های ارتش و چه بمبارانهای سیاسی)، چه مخالف آن تشکیلات بوده باشیم یا نه،که البته جناب بوش « آقا پسر» آگاهانه یا نا آگاهانه این تهدید را از جلو پای رژیم « آیت الله ها» برداشت( چه آن ارتش و مسئولین سیاسی- نظامی آن قصد برقراری یک حاکمیت به قول خودشان دمکراتیک را در سر داشتند یا نه).

باز تکرار می کنم، آقای رضا پهلوی، یک تهدید میدانی شماره «یک» برای رژیم تا این مقطع می باشد .نکته اساسی که شما متوجه آن نیستید و خود را در قامت او تصور می کنید، این است که :

  یعنی آقای رضا پهلوی بنا به موقعیت «سیاسی- خانوادگی»، یک شخصیت شناخته شده ملی و بین المللی می باشد که می تواند مثلا در مرحله گذار، یک گزینه مدرن در برابر این حاکمیت ارتجاعی باشد که توان یک محور برای گردهمائی مخالفان رژیم در نظر گرفته شود، و یا به زبانی ساده، پلی بسوی سرنگونی رژیم.

آنچه که در زیر می آورم همه اش فرض است که همه خود شما جنابان هم حداقل در شک به آن ایمان دارید:

گیریم در پاییز سال پیش رو یعنی سال ۲۵۸۳ ایرانی( ۱۴۰۳ خورشیدی) رژیم اسلامی سرنگون و مثلا آقای رضا پهلوی بعنوان رئیس مملکت،چه شاه یا رئیس جمهور انتخاب یا به قول و ذهن شماها با بند وبست بر اریکه قدرت بنشیند،

۱-آیا وی حکم «اعدام» را برقرار یا آنرا لغو می کند ؟

(اصلا در جامعه آینده ایران زمینه چنین کاری وجود نخواهد داشت)

۲- زنان را آزاد گذاشته، یا برای آنها پوششی اجباری تعیین می کند،یا کلاً برای آنهاد محدویت هائی ایجاد می کند؟

۳-نخبه ها را جذب یا  آنها را دفع می کند ؟

۴- به سازندگی کشور می پردازد یا به تخریب آن ؟

۵- با همسایگان و به تبع آن با دیگر کشورهای جهان رابطه صلح آمیز برقرار می کند، یا از فرمول «جنگ جنگ تا ایجاد حاکمیت خویش(جغرافیای ایران کهن) در جهان» تبعیت خواهد کرد؟

۶- دست به تشکیل گروه های تروریستی جهت کشورگشایی زده و به تبع آن در امد ملی را میلیون میلیون هزینهء گروه های تروریستی نیابتی خود می کند؟

۷- ۸۰۰۰۰۰۰ ایرانی از دست وی فرار و به خارج پناه می آورند( در زمان پدر ایشان چه تعداد فراری پناهنده سیاسی داشتیم؟)،یا این ۸۰۰۰۰۰۰ یا کمی کمتر به وطن باز خواهند گشت ؟

۹- متخصصین از کشور فرار یا به کشور سرازیر می شوند ؟

۸- تعداد تن فروشی ها از سر بدبختی به اندازه رژیم اسلامی خواهد رسیدیا کمتر خواهد شد ؟

۹- چند نویسنده را به جرم نوشتن تیرباران خواهد کرد؟

( یادمان باشد که احمد شاملو، سعید سلطانپور، مهدی اخوان ثالث، ساعدی،دولت آبادی،بهرنگی،مشیری،کدکنی وو دیگران در زمان شاه حضور داشتند،خیلی هاشان چپ بودند و مخالف،ولی بجز چند تن که مدتی زندان بودند،او هیچ شاعر و نویسنده ای را بجرم نوشتن نکشت،ولی در حکومت ملا،قتل شاعران و روشنفکران زنجیره ای شد) .

۱۱ – تعداد معتادان به همین تعداد الان خواهد بود یا کمتر خواهد شد و یا برای معتادین مراکز بهزیستی ایجاد خواهد کرد ؟

۱۲- پول ایران اعتبار بیشتری خواهد داشت یا کمتر یا بهمین شکل باقی خواهد ماند ؟

۱۳- نام و پاسپورت ایرانی بی اعتبار خواهد بود یا اعتبار خواهد یافت یا بهمین بی اعتباری که هست باقی خواهد ماند؟

 ۱۴-شهریه مدارس غیر قابل تحمل خواهدبود یا بهائی قابل پرداخت و یا حتی رایگان؟

۱۵- بساط کلیه و حدقه چشم فروشی و دیگر اعضای بدن و حتی فروش قلب خواهیم داشت ؟

۱۶- شوهر از سر فقر، اقدام به آوردن مشتری برای همسر خویش خواهد کرد ؟

۱۷- دختربچه های ایرانی در بازارهای افغانستان و کشورهای اطراف عین صدر اسلام خرید و فروش خواهند شد و یا از گرسنگی شیر سگ با نان خشک خواهند خورد ؟

۱۸- روزنامه ها بسته و روزنامه نگاران به بند و یا به شیوه های «قرون ملائی» سربه نیست خواهند شد؟

۱۹- ایجاد یک توازن و برابری نسبی نخواهد کرد؟

۲۰- دست به ایجاد فرصت های شغلی و مدنی که در این رژیم ستم و نکبت همه بخاطر نبود یک شغل شرافتمندانه آواره جهان شده اند،نخواهد زد؟

۲۱- به ساختن مدارس و بطورکلی به گسترش آموزش و پرورش و راه سازی و آبادی کشور اقدام نخواهد کرد؟

۲۲- بحران بی هویتی را حل نخواهد کرد ؟

۲۳- به صنعتی کردن مناطق از جمله مناطق توسعه نیافته اقدام نخواهد کرد ؟

۲۴- به تغییرات اجتماعی که جبرا مجبور است،اقدام نخواهد کرد؟

۲۵- زن سنتی را که دیگر در جامعه رشد یافته است را به شهروند تبدیل نخواهد کرد ؟

۲۶- اگر دولت و یا نخبگان که بعد از سقوط رژیم نکبت اسلامی کم هم نخواهند بود،بخواهند تغییراتی ایجاد کنند،مردم اینها را توطئه می بینند،یا مثلا آنرا توطئه فراماسیونرها خواهند دانست،و یا خواهند گفت دست اجنبی در کار است؟

۲۷- تغییرات اجتماعی که یکی از اساسی ترین پیشرفتهای یک جامعه است،آقای رضا پهلوی و یا هر شخص دیگری که امور مملکت را با هر عنوانی بدست بگیرد،جبرا باید به آن اقدام کند،وی اقدام به جنین کاری نخواهد کرد؟

و اقدامهای  اساسی واقعی دیگر.

و در آخر آیا مردم حداقلی نخواهند داشت که شرافتمندانه زندگی کنند ؟

سئوال اساسی و واقعی از شما جنابان اینست که :

 ایا با حاکمیت ایشان در تاریخ فرضی ،یعنی پائیز ۲۵۸۳ ایرانی( ۱۴۰۳ خورشیدی)،مردم و کشور از نابودی نجات پیدا نخواهند کرد، و به قول معروف،جلو ضرر از هر جا گرفته شود، سود نیست و راه پیشرفت باز نمی شود ؟

در حاکمیت دیکتاتوری آقای رضا پهلوی به قول شمایان ، راهی برای تلاش برای حاکمیت مردم وجود نخواهد داشت،اما در ادامه این حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی آری ؟

آقایان ولتر ها و احمد کسروی های جعلی و یا پرستوهای نر ارسالی، اگر پرستوی نر اهلی حاکمیت اسلامی نیستید،از آشیانه های کامپیوتری خویش کمی فاصله گرفته و ببینید کشور و مردم  به چه خاک سیاهی  کشید شده اند، و بود و نبود خود ایران نیز در خطر است . شماها عملا هیزم کش رژیم اسلامی شده اید،باید از آقای رضای پهلوی انتقاد کرد، اما نه تخریب ایشان،و یا هر شخص یا جمع  یا جریان سیاسی دیگری که واقعا برنامه ای «عملی» برای نابودی این رژیم پلید،پست،واپسمانده همه چیز بر باد ده در سر دارد.

بدرستی به خاطر دارم که یکی از رهبران سیاسی با همه دیدگاه اختلافات سیاسی،عملاً وقتی که دید ایشان یعنی آقای رضا پهلوی واقعا از سلامت یاران و پیروان ایشان در برابر دشمن داخلی و خارجی که مورد ضرب و جرح و کشتار قرار گرفته بودند به اعتراض برخاسته و به دفاع از سلامت آنها بعنوان ایرانی و هموطن اقدام  می کند، گفت:

 من به ایشان یک تشکر بدهکارم و امیدوارم در فرصت مناسب پاسخ ایشان را داده و دین خویش را به وی ادا کنم. یعنی آقای رضا پهلوی  حداقل دلسوز ایران و ایرانی است.

این را هم بدانید و بدانیم،ملتی که با یک رژیم بیرحم و ضد ایرانی طی بیش از ۴۵ سال روز و شب بی وقفه در افتاده و اکنون فقط جسدی از آنرا به ضرب دیکتاتوری و اسلحه در برابر خود دارد،اگر بعد از سقوط آن،آقای رضا پهلوی و یا هر شخص یا جریان دیگری به گفته ها و وعده هایش عمل نکند،خیلی خیلی کوتاهتر از عمر این رژیم نکبت آنرا جارو خواهند کرد،چرا که اولا بعد از تجربه خمینی و رژیم کثیفش،خوب هوشیار هستند که به یک«آری و خیر» قنائت نکنند،دوم اینکه وقتی با رژیمی به بیرحمی خمینی و خامنه ای و اسلامش در افتاده اند که تیغ اعدامش شب و روز و ۲۴ ساعته در چرخش است،با توجه به تجربه سلطنت(اگر مثلا سیستم سلطنتی بر سرکار بیاید) که قادر به قتل عام به این شکل نیست،در افتاده و آنرا یک شبه سرنگون خواهند کرد.به این حرفهای رژیم و مزدوران دست پرورده اش که چهره مخالف را هم بازی می کنند، نباید توجه کرد که گویا ملت دنبال آزادی های اولیه مثل پوشش و امثالهم  هستند.الآن مردم و بویژه جوانان آن بخوبی مفهوم آزادی،لائیسیته و حق شهروندی را می فهمند.شمایان پرستوهای نری هستید که می خواهید ازپشت کامپیوترهایتان چشم ملت نادان به قول خودتان را روشن کنید؟

در یک کلام تخریب ایشان یعنی آقای رضای پهلوی و یا هر جریان دیگری که قرار باشد تهدید جدی برای این رژیم در صحنه باشد، تعمیر و محکم کردن پایه های رژيم جنایتکار اسلامی است که مشغول نابودی همه چیز است .

یک درخواست از این جماعت :

می گوئید آقای رضا پهلوی دنبال تاج و تخت و برقراری دیکتاتوری است ، هیچ جریان حاضر در صحنه و یا به قولی در میدان را هم که قبول نداشته و ندارید،از جریانات چپ گرفته تا الی آخر و به هر یک انگی می زنید(واقعی یا غیر واقعی) . برای حفظ این آب و خاک و برای نجات مردم در زیر اوج فشار، از اعدام هر روزه گرفته تا شکنجه، اعضای بدن فروشی، سنگسار ،اسید پاشی، و هزار درد و بدبختی دیگر که گاها باعث شده به شکل خانوادگی دست به خودکشی بزنند،چه راه حل عملی و حضور در میدان را دارید. مثل شماها هم که امکان خروج از کشور را ندارند، نه هزینه مالی آنرا که مثل شماها شیک و پیک وارد کشورهای اروپائی یا آمریکا بشوند و نه بلد هستند مثل شما ها کجا بخوابند که گرم و نرم باشد.

 خودتان همراه با مستمعین و پا منبری ها،چرا وارد صحنه عمل سیاسی نمی شوید،از تظاهرات گرفته تا تحصن در برابر مراکز حقوقی و بین المللی تا اعتصاب غذا و غیره(حرکاتی که دیگران انجام می دهند)؟

 راستی اگر مثلا ناپرهیزی کرده و بالفرض تظاهرات راه بیندازید با چه پرچمی وارد خواهید شد؟

خود جغرافیای ایران در خطر نابودی است، مردم پیشکشتان، ستمی که هر ثانیه بر آنها می رود را حس می کنید؟

 حس می کنید طرف پاره جگرش یعنی فرزندش را می فروشد یعنی چه ؟

واقعا خود شمایان چرا وارد صحنه عمل سیاسی نمی شوید و پرچمی رابلند نمی کنید، تا ملت به گفته شمایان نادان و فریب خورده بجای افتادن به دنبال رضای پهلوی دیکتاتور آینده، زیر پرجم و رهبری شما حرکت نکنند؟

برای نمونه مجاهدین خلق عملا فریاد می زنند:

مرگ بر ستمگر          چه شاه باشه چه رهبر

 یعنی موضعشان را در برابر آقای رضا پهلوی شجاعانه و روشن اعلام می کنند، یعنی منبر نمی روند، اما در صحنه میدانی و عمل چیزی ارائه می دهند، حتی به تعداد ۵ نفر هم شده تظاهرات راه می اندازند،یا نمایشگاه عکس راه می اندازند،یا در پارلمانها در حال فعالیت هستند،

شما چرا یک حرکت عملی نمی کنید؟

مشکلتان چیست ؟

وقتی این سئوال را در جلوتان می گذارند، اعلام می کنید که « ما سیاسی نیستم»!؟

عجب!!؟

 بعد از اینهمه تئوری و راه حل های آنچنانی، سیاسی نیستید؟

 یا ته قضیه با این جمله‌ که « این کار امثال  ماها نیست»،

 پس کار و مسئولیت شمایان چیست ؟

کار شما این است که تئوری ببافید و امثال مجید رضا رهنوردها  و محسن شکاری ها بالای دار بروند، یا نیکا شاه کرمی ها بدست انگلهای رژیم تکه پاره شوند، آنوقت شما ها به ماموریت خویش نائل آمده و در همین خارج کشور به زندگی انگلی خویش ادامه بدهید و هر از چندی هم برای لو نرفتن، دیداری با خانواده و بستگان در کشورهای همسایه ؟

فقط همصدا با امامان جمعه فریاد «وا رضا پهلوی هایتان» هماهنگ است. همه در یک دستگاه کوک هستید.

با توجه به حرکات به غایت مشکوکتان، اگر جریان دیگری بجز آقای رضا پهلوی چنین مطرح بود،حتما الان به پر و پای آن جریان می پیچیدید.

یعنی در سالهای گذشته که «ارتش آزادیبخش ملی » مجاهدین بیخ گوش رژيم بود و تهدید شماره یک، و شما سنتان می کشید،حتما با ملاها فریاد :

« مرگ بر منافقتان» هماهنگ با آخوندهای جنایتکار کوک می بود.

واقعا ،این یک سئوال اساسی است:

چرا خودتان وارد صحنه عمل نمی شوید ؟

اگر خارج از این فرمول هستید و ریگ درشتی به کفش ندارید،وارد صحنه بشوید، و گرنه شک نباید کرد که در فرمول زیر قرار می گیرید،

امام جمعه های اعزامی خارج کشوری

٪۷۰  به ما(رژیم) و ۳۰٪ به دشمن میدانی(آقای رضا پهلوی)

«پرستوی نر»

درخواست‌: ، لطف کرده به فیلم کوتاه و نوشته زیر توجه کنید،تا نمونه ای از چپ تر از این پرستوهای اهلی را مشاهده کنید که تا کجا لانه می کنند.

https://www.youtube.com/watch?v=tD9HNfCqwSI&ab_channel=

https://news.gooya.com/2021/07/post-53959.php

درخواست از آقای رضا پهلوی:

از آقای رضا پهلوی درخواست می شود که منش و اخلاق و فرهنگ خویش را که همانا بارها بر آن تاکید کرده، که افکار دیگران و حتی مخالف خود را پذیرا هست،در میان دوستداران و هواداران واقعی خویش،نشر داده ،تا سفیری از جانب ایشان در تجمعات باشند.

 رها اخلاقی

۱۰ بهمن ۲۵۸۲ ایرانی

۱۰ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی

۳۰ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی