اندر باب حاشیه سازان دادگاه نوری

 

احمد رشیدی :

نوری هم کرونا گرفته و دادگاه تا هفته ای دیگر تعطیل است، تا متهم پس از درمان و بهبودی بتواند در جلسات محاکمه اش حاضر شود، و این خود نیز درسی و مقایسه ایست بین محاکمه ی عادلانه در یک دادگاه دمکراتیک، با محاکمات «دادگاه های انقلاب» که از قتل عام زندانیان در فرودگاه سنندج، تا شصت و هفت تهران و شهرستان ها، زندانیان را بر روی برانکارد و ویلچر هم اعدام می کردند، و آخری که بکتاش آبتین را مبتلا به کرونا کرده، و با پابند و دست بند بر تخت بیمارستان کشتند.

الغرض فرصتی پیش آمده، تا بعنوان یکی از باشندگان پیگیر دادگاه و محاکمه ی حمید نوری، بار دیگر حاشیه‌های دادگاه استکهلم را با شما به اشتراک بگذارم، تا هر چه بیشتر سیه روی شود هر که در او غش باشد!.

بله، همانطور که شاهد بودید، در ادامه ی خناق سکوت دو ساله ی مدعیان، که نهایتاً در دهم آگوست و با شروع محاکمه ی نوری، لشکریان ساندیس خور را برای نمایش های روحوضی مقابل دادگاه بسیج کردند،

و پس از فرو نشستن تمام گرد و غبار بپا شده در ایام نخستین، که تنها زحمت زیادی روی دست شهرداری برای نظافت روزانه ی نشیمنگاه تجمع روزانه شان گذاشته بود،

باری از آن روزها تا همین هفته، تمام مبارزه ی ساندیس خوران بجا مانده، محدود به این شده است، که مثلاً در سالن دادگاه، کمین عملیاتی بگذارند، تا به محض برخاستن اعضای واقعی جنبش دادخواهی، و یا رپورتاژگر ارجمند محاکمه ی حمید نوری، با فریب افراد حاضر و نشاندن آنها در جای ایشان، بعنوان یک مصادره ی «انقلابی» و باز هم برای جلوگیری بیشتر از انعکاس دادگاه و امدادرسانی به نوری، شیپور پیروزی بنوازند، اما اینقدر عقل ندارند، و هنوز هم نیاموخته اند که

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی!

اگر چه متأسفانه تمامی این حاشیه سازی های ابلهانه ای که برای متشنج کردن فضای دادگاه انجام داده و می دهند، را لابد بعنوان عملیات بزرگ به مسولان خودشان گزارش می کنند، ولی از دیگر تاکتیک های شگرف عملیاتی اعضای کانون های شورشی فرنگ!، حکایتی است از کلاغ قناری!، که سالهاست به دارندگان پول و ساندیس می هد سواری، و با عوضی گرفتن باجه ی نوبت سالن دادگاه، با تکیه ی پخش نذری، که از آداب اجتماعی مدرن اینجا بسیار فاصله دارد، دسته ی همراهش را در جلوی درب به خط می کند، تا شاید با اشغال بیشتر و پیشتر صندلی ها، مانع از حضور دادخواهان در سالن بشوند، و اگر چه شاید تصور کنند، که با دستمزد و تبلیغات درونی، شاید بتوان زاغی را بسان قناری رنگارنگ درآورد و بجای بلبل قالبش کرد، اما نه تنها در قبیله ی ایرانیان شریف خارج کشور، بله حتی این حناهایشان برای نیروهای درونی خودشان هم رنگی ندارند، و همه اینقدر قدرت تشخیص دارند که

مرغی کلاغ لاشخور و دیگری هماست!

و حالا گیریم که اکثر صندلی های سالن دادگاه را تصرف کردید، و در میان اعضای جنبش دادخواهی هم نشستید، ولی شما که به لشکر ساندیس خوران خود می بالید، پس چرا از تعداد اندک ما هراس دارید؟، و اگر به عقل اندک خودتان هم نرسد، اما مسولان خط دهنده ی شما خوب دریافته اند که، زیادی لشکر نیاید به کار، دو تن زن و مرد جنگی به از صد هزار، لشکر ساندیس خوری است که وقتی تاریخ مصرف آنها برایشان تمام می شود، آنها را دور می ریزند، زیرا می دانند که این پارازیت ها و حاشیه سازی های در درون و بیرون دادگاه هم دیگر رنگی ندارد، و خودتان نیز می دانید که

خَبَزدو همان قدر دارد که هست

وگر در میان شقایق نشست!*

استکهلم 2022-02-01

پاورقی:

خَبَزدو. [ خ َ ب َ ] خبزدوک ، خاله سوسکه، گوگال …. لغتنامه دهخدا