انسانیت‌زدایی در سیاست و مذهب

 

احد قربانی دهناری :

جستارگشایی

چرا علی خامنه‌ای معترضانِ معیشتی را “حشره”، “خس و خاشاک‌”، “علف هرز”، “کاغذ مچاله”، “اوباش”، “اشرار”، “مفسد” یا “محارب” می‌خواند؟ کارکرد این سخنان چیست و بر نیروهای سرکوبگر چگونه تاثیر می‌گذارد؟ این پدیده چیست، اندیشمندان آنرا چگونه می‌بینند و تجربه‌های مشابه آن در جهان کدام است؟

در این نوشته با بررسی انسانیت‌زدایی[i] به کرامت‌زدایی، حیوان‌نمایی، اهریمن‌نمایی و شی‌گونه‌پنداشتن و ماشین‌پنداشتن انسان‌ها و انگیزه‌ها و کاربردهای اجتماعی و سیاسی آن می‌پردازم.

 

[i]

برگردان  Dehumanizationمی‌تواند انسان‌زدایی، آدم‌ندانی، کرامت‌زدایی یا انسانیت‌زدایی باشد. تا ببینیم کدام برگردان بیشتر موردپسند همه است. من در این نوشته انسانیت‌زدایی را برگزیدم.

دیگو متئو زاپاتا[i]  پزشک و فیلسوف اسپانیایی در زنجیر دادگاه تفتیش عقاید و بکتاش آبتین شاعر و فیلم‌ساز ایرانی در زنجیر دادگاه انقلاب اسلامی

مفهوم انسانیت‌زدایی

هر فرآیند یا کنشی که انسان‌ها را به سطح اشیاء، ماشین یا حیوانات تقلیل دهد، به ویژه با انکار خودمختاری، فردیت، توانایی، کرامت، احساسات و عواطف انسانی فرد، انسانیت‌زدایی است.

انسانیت‌زدایی، نفی انسانیت در دیگران و ندیدن و توجیه ستم، زورگویی، بیداد و رنجی است که با آن همراه است. نگاه‌کردن و رفتارکردن با دیگران به گونه‌ای که گویا آنها فاقد ظرفیت‌های ذهنی و احساسی هستند که طبق معمول یک انسان دارد. در این تعریف، هر عمل یا فکری که یک فرد را کمتر، بی‌توانایی‌تر، بی‌درک‌تر و بی‌احساس‌تر، بی‌احترام‌تر و بی‌کرامت‌تر از انسان بداند، انسانیت‌زدایی است. به بیان دیگر، با انسانیت‌زادیی، انسان را به چیزی ساده‌تر که فاقد ویژگی‌های انسانی است که ما انسان‌ها داریم تقلیل می‌دهند.

انسانیت‌زدایی یکی از شگردهای و راهکارهای برانگیختن و بسیج نیرو برای سرکوب و نسل‌کشی است. این روش برای توجیه و درست‌نشان‌دادن جنگ‌ها، کشتارهای مذهبی و فراقانونی، برده داری، نابرابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، مصادره اموال دیگران، محرومیت از حق رای و سایر حقوق انسانی و حمله به دشمنان یا مخالفان سیاسی و مذهبی استفاده می‌شود.

از نظر رفتاری، انسانیت‌زدایی برخوردی نسبت به دیگران است که فردیت و انسانیت آدم‌ها را تحقیر می‌کند و می‌توان آنرا  متضاد شخصیت‌بخشی[i]، جان‌بخشی به اشیاء و دادن صفت‌های انسانی یا رفتار انسانی با جانوران درک کرد. فردی می‌تواند برای سگ خود نام انتخاب کند، او را به آرایشگاه ببرد، برایش جشن تولد بگیرد ولی مخالف سیاسی و یا مذهبی خودش را حشره بخواند و برای او هیچ حق، حقوق و احترامی قائل نباشد.

از نظر علوم سیاسی و نظریه‌پردازی حقوق[i]، انسانیت‌زدائی پایمال‌کردن حقوق بشر یا حقوق طبیعی انسان که شمول بین‌المللی دارد و حق مسلم همه‌ی ژنگان[ii] انسانی است و جایگزین کردن آن با تعریفی براساس هنجارهای اجتماعی یک محدوده‌ی جغرافیایی یا منافع و اعتقادات یک گروه انسانی معدود است.

اصطلاح «انسانیت‌زدایی» در اوایل قرن نوزدهم ابداع شد و از آن زمان به بعد معانی گسترده‌ای پیدا کرد. این موارد عبارتند از: رفتار تحقیرآمیز با افراد خاص، نامیدن آنها به عنوان حیوانات یا به عنوان اشیاء بی‌جان، انکار داشتن ویژگی های انسانی، رفتار تحقیرآمیز با آنها که باعث شود که خود را کمتر از انسان احساس کنند، منکر داشتن حالات ذهنی و روانی سالم.

در جنبش کارگری، اصطلاح کالاسازی[iii] در مورد نوع خاصی از انسانیت زدایی به کار می‌رود. کالاسازی فرآیندی را توصیف می‌کند که انسان، ایده‌ها، خدمات و تولیدات را به کالا تبدیل می‌کند. انسان در بازار کار به حراج گذاشته می‌شود  و کمترین بها خرید و فروش می‌شود. با کالایی‌شدن، انسان هم به شی تبدیل می‌شود و هم غیرانسان.

انسانیت‌زدایی در تاریخ

شواهد تاریخی نشان می‌دهد مردم دست کم از آغاز تمدن، از دیگران انسانیت‌زدایی کرده اند. در ادبیات مصر باستان، بین‌النهرین و چین به دشمنان و بیگانگان به عنوان موجودات مادون انسانی اشاره شده است. همچنین در فرهنگ‌مردمی مردم سراسر جهان نشانه‌هایی از انسانیت‌زدایی دشمنان و بیگانگان وجود دارد. (Smith, 2014)

در تاریخ، توجیه‌های فراوان نظری برای انسانیت‌زدایی می‌بینیم. یک نمونه آن تقسیم انسان‌ها به «انسان کامل» و «انسان ناقص» است (تقسیم‌بندی انسان‌ها به مومن و کافر شبیه به آن است). انسان کامل (یا مومن) به استناد کامل بودنش (یا ایمانش)، دارای امتیازات حقوقی می‌شود و مشروعیتی برای اعمال قدرت بر انسان ناقص می‌یابد. برده‌داری رومیان باستان، جنگ‌هایی صلیبی مسحیت، جنگ‌های جهادی اسلام، استعمار سیاه‌پوستان آفریقا، نسل‌کشی سرخ‌پوستان ساکنان بومی قاره امریکا، رفتار خشن و تحقیرآمیز استعمارگران اروپایی نسبت به مردم آسیا و آفریقا و بسیاری از بیدادگری‌های دیگر تاریخ انسان ریشه در همین اندیشه خطرناک انسانیت‌زدایی دارد.

هنگامی که مردم دیگران را انسانیت‌زدایی می کنند، آنها را موجودات مادون انسان یا اشیای بی‌جان می دانند نه یک انسان. جهادگران مسلمان غیرمسلمانان، دو طرف جنگ‌جویان صلیبی همدیگر و مهاجران اروپایی به قاره امریکا بردگان آفریقایی و بومیان آمریکایی را کمتر از انسان تصور می کردند و اخیراً نسل‌کشان رواندا قربانیان خود را سوسک و مار توصیف می کردند و اعضای حزب نازی آلمان یهودیان را موجودات خطرناکی شبیه به حیوانات موذی می دانستند. علی خامنه‌ای مخالفان سیاسی خود را حشره می‌خواند.

همواره در زندگی انسان‌ها رقابت بر سر تصاحب منابع و بهرهمندی از مواهب طبیعی واجتماعی وجود داشته و دارد. در این رقابتِ زیستی و زمینی، عده‌ای خشونت و حذف فیزیکی رقیب را برمی‌گزینند. آسیب رساندن به انسان و خشونت‌ورزیدن برای یک انسان سالم، با فشار روحی  و بار روانی زیادی همراه است. برای کاستن این عذاب وجدان و از بین بردن یا کاهش فشار روانی، رهبران به روش‌های گوناگونی بکار می‌گیرند که بنیان آن «ما» و «آنها» کردن است و سپس آنها را از دایره انسان خارج کردن، یعنی انسانیت‌زدایی. این ما و شما در سطوح مختلف به روستا، شهر، قبیله، کشور  ما و آنها و مذاهب و ادیان ما و آنها قابل بکارگیری است.

رهبران مذهبی به گسترش ادیان که در بنیان تصاحب نعمات مادی دیگران است، جنبه الهی دادند و باورمندان به مذهب خویش را انسان‌های کامل و خداشناش و رقیبان را انسان‌های ناقص و کافر می‌نامند.

مسیحیت و اسلام در انسانیت‌زدایی تاریخی طولانی و روش‌ها و اندیشه‌های بسیار شرم‌آوری دارند.

ادامه مطلب