انقلاب، قدرت سیاسی و فاشیسم اسلامی

 

دکتر جلال ایجادی :

انقلابی که در 1357 در ایران روی داد انقلاب با ماهیت توتالیتاریسم اسلامی بود. فاشیسم یکی از شکل های توتالیتاریسم است. با توجه به تعریف آکادمیک فاشیسم و ویژگی های اصلی آن، فاشیسم اسلامی نیز وجود دارد. فاشیسم با ملی گرایی افراطی درآمیخته است ولی انقلاب 57 فاقد ملی گرایی بود و شعار «نه غربی نه شرقی» بازتاب استراتژی ملهم از اسلامیسم ایدئولوژیک تهاجمی بود. فاشیسم اسلامی متکی بر قرآن و ایدئولوژی شیعه گری است. حکومت اسلامی خمینی، یک رژیم پوپولیستی توتالیتاریستی و دارای هدف سلطه گری است. این خصلت بازتاب ایدئولوژی استعماری اسلام و شوینیسم شیعه گرانه بود.

فاشیسم و توتالیتاریسم

فاشیسم به چه معناست؟ این ایدئولوژی با بسیج جمعیت انبوه، پوپولیسم عوامفریبانه، شوینیسم عظمت طلبانه، ترور و توطئه، پروپاگاند، ایجاد ترس و دلهره، جنگ طلبی، انقلابیگری، مخالفت با لیبرالیسم و دمکراسی، مخالفت با فرد شهروند، اقتدارگرایی، استعمار سرزمین دیگران، مردسالاری، رهبری کاریسماتیک، اقتصاد دولتی، گرایش ضدیهودی و غیره تعریف می گردد. موسولینی می گفت دوران لیبرالیسم سیاسی به پایان رسیده و دوران مربوط به ارزش جمعی و دولتی فرا رسیده است و ادامه می داد: «همه چیز در حکومت، هیچ چیز خارج از حکومت، هیچ چیز علیه حکومت». هانا آرنت می گفت فاشیسم ایتالیا یک رژیم توتالیتر است. هانا آرنت پیوند درونی مشترک میان فاشیسم ایتالیایی، نازیسم هیتلر و استالینیسم، اعتقاد به رژیم توتالیتر و حزب حاکم می داند. بنابراین خطوط مشترک عبارتند از: یک حزب واحد، ایجاد جامعه بدون درگیری های اجتماعی و بدون طبقه، رژیم ترور، کنترل دولتی اپوزیسیون، کنترل فرد بطرز کامل و تسلط بر روان انسان.(1)

پژوهشگر در مرکز ملی تحقیقات در فرانسه «آن ماری ماتارد بونوچی» می نویسد در ایتالیا خشونت در قلب استراتژی فاشیست‌ها برای تسخیر قدرت قرار داشت. اجرای اعدام های مخفیانه و سایر اقدام های تبهکاری انجام شده توسط ارتش ایتالیا احتمالاً منجر به کشته شدن تقریباً 100000 اتیوپیایی شده است. (2)

نازیسم و پدیده خشونت، دارای پیوند ارگانیک هستند. در تاریخچه نازیسم از سال 1933 تا 1945، هزار اردوگاه کار اجباری در اروپا ایجاد شد. این اردوگاه ها برای ساکت کردن مخالفان نازیسم و ​​تامین نیروی انسانی برای ماشین جنگی در نظر گرفته شده بود. تعداد 12 میلیون نفر از آلمان اخراج شدند. نازیسم اردوگاه های کار اجباری را بوجود آورد و این اردوگاهها توسط هیملر و اس اس ها اداره می شد. در سیاست نازیستی یک فرآیند سه گانه، باید به تسلیم کامل مخالفان بیانجامد:یکم، زندانیان با داشتن شماره ثبت، پوشیدن لباس فرم، گسست از گذشته و نبود خبر از خویشاوندان، هویت خود را باید از دست بدهند. دوم، اراده مقاومت نزد زندانیان باید شکسته شود. از نظر روانی با قلدری و تحقیر، و از نظر جسمی با شرایط سخت مادی باید اراده آنها شکسته ‌شود: سوءتغذیه، 16 ساعت کار اجباری روزانه، پادگان‌های غیربهداشتی، مرگ و میر بسیار بالا در میان زندانیان، اپیدمی ها و “آزمایش های پزشکی” توسط نازیسم، از جمله اقدام ها برای شکستن روحیه زندانی است. سوم، هدف نازیسم ترور و سرکوبی سرکش ترین هاست: خشونت، شکنجه، اعدام در ملاء عام، همه این ابزارها برای خفه کردن مخالفان بکار گرفته می شود.نازیسم با خشونت و پروپاگاند و تحقیر انسانهایی را که «پست» می دانست، به تخریب روانی پرداخته و با مچاله کردن شخصیت، روح آنها منکوب می کرد. نازیسم با نابودی انسان ها، برتری نژادی خود را تبلیغ می کرد. توتالیتاریسم پایه بنیادی فاشیسم و نازیسم را تشکیل می دهد. 

فاشیسم اسلامی

فاشیسم اسلامی چیست؟ ماهیت تاریخی و ایدئولوژیکی اسلام کدام است؟ اسلامیسم سده های پیشین و توتالیتاریسم قرن بیستم در یک بستر زمانی و تاریخی نیستند. ولی بررسی ساختارها و نگاه آنها به انسان، این دو پدیده را به هم نزدیک می کند. حال پس از تعریف فاشیسم، به اسلام بپردازیم. خشونت در قرآن و تاریخ اسلام یک عنصر همیشگی و ماهوی بوده است. انسان مورد پذیرش قرآن تنها بنده «مومن» و «عبد» الله است. آیات متعددی در قرآن در ستایش و تشویق خشونت و ترور و ایجاد رعب و ترس است. طبق قرآن کشتار مخالفان درهای بهشت را برای قاتلان باز می کند. در واقع غزوات محمد علیه قبایل و دسته های مخالف و ترور مخالفان، تجاوز به سرزمین های همسایه و نابودی شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم، جنگ های اشغالی در شمال آفریقا تا اسپانیا، گسترش برده داری در آفریقا، توسعه بربریت تروریستی اسلامی در جهان  و استقرار جمهوری اسلامی در 1357 خورشیدی در ایران، بیانگر ماهیت و جنگ طلبی و تجاوزگری و اقدام های رعب انگیز ساختاری اسلام است. آنچه که بیان شد برای رژیم سیاسی حاکم یک ایدئولوژی است.

برای بررسی ماهیت حکومت اسلامی در ابتدا به ایدئولوژی قرآنی آن توجه کنیم. هر قدرت سیاسی دارای یک ایدئولوژی است که بنیان انگیزه و سیاستها و قوانین آن را تشکیل می دهد. رژیم استبدادی خمینی و سپس خامنه ای هم دارای ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری است. قرآن و سنت محمد و نهج البلاغه و اربعه کلینی و بحارالانوار مجلسی و سنت آیت الله ها، دکترین اسلامگرایان شیعه را تشکیل می دهد. ولی آنچه برای حفظ امتیازها و منافع لحظه ای حاکمان حکم می کند و آنچه به نفع قدرت آنهاست، چه بسا برخی احکام پیشین نادیده گرفته شود و یا احکام دیگری صادر شود. قدرت سیاسی اسلامی از آنجا که متکی برایدئولوژی قرآنی و آخوندیسم مستبدانه حیله گر است، تبهکارانه ترین و شرورترین و جنایتکارترین شیوه ها را همیشه در دستور کار خود گذاشته است. هراس افکندن و ترور و قتل مخالفان جوهر توتالیتاریسم است. آیات قتال قرآن و مدل کشتار مخالفان و یهودیان توسط امام علی و محمد، برای نابودی حریفان، موثرترین خط مشی دینی و سیاسی بوده است.        

ایجاد رعب و وحشت

قدرت سیاسی دینی از ابتدا با تیرباران و دستگیری های وحشیانه و ایجاد رعب، در پی تحکیم پایه خود برآمد. یکی از ویژگی های توتالیتاریسم ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. هدف از ایجاد رعب شکستن روحیه اعتراض و مقاومت و تبدل انسان ها به افراد تسلیم و همسو باحاکمان است. قرآن تولید رعب و هراس می کند.

سوره 8: الأنفال – جزء 9

إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ﴿۱۲﴾

ترجمه خرمشاهی: چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را ثابت قدم بداريد، كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، گردنها و سرانگشتانشان را قطع كنيد.
ترجمه قمشه‌ای: (و یاد آر ای رسول) آن‌گاه که پروردگار تو به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم، پس مؤمنان را ثابت قدم بدارید، که همانا من ترس در دل کافران می‌افکنم، پس گردنها را بزنید و همه انگشتان را قطع کنید.
سوره 3: آل عمران – جزء 4

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۵۱﴾

زودا كه در دل كافران به خاطر شرك‏ورزيدنشان به خدا كه هيچ‏گونه حجت و برهانى بر آن نفرستاده است، هراس افكنيم و سرا و سرانجام آنان دوزخ است و جايگاه ستمكاران چه بد است.(ترجمه خرمشاهی). ‏

کافران و مخالفان را بکشید

ویژگی دیگر توتالیتاریسم ترور و قتل مخالفان است. تمامیت خواهان با شدت عمل برای نابودی فیزیکی مخالفان، نشان می دهند که آشتی ناپذیرند و هر فرد مخالفی را به شیوه خاص نابود می کنند. مسموم نمودن، کشتن در سیبری، خفه کردن در اتاق های گاز، تیرباران، شکنجه در زندان، ایجاد جنگ خیابانی، بریدن سر مخالفان، بمب گذاری، اعدام های میدانی، از جمله روش ها برای کشتار مخالفان است. قرآن پیوسته فرمان قتل صادر می کند و آنرا یک وظیفه دینی اعلام می کند.

سوره ی توبه آیه ی ۵

فَإِذَا ٱنسَلَخَ الأشهُرُ ٱلحُرُمُ فَاقتُلُواْ ٱلمُشرِکینَ حَیثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَٱحصُرُوهُمْ وَٱقعُدُواْ لَهُمْ کلَّ مَرْصَد فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ ٱللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴿۵﴾

پس هنگامی که ماه‌های حرام سپری شود، مشرکان را هر جا یافتید، بکشید و به اسیری بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین گاهی به کمین آنان بنشینید؛ ولی اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات پرداختند، پس آزادشان گذارید؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

آیه ی ۱۲۳ سوره ی توبه

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

ترجمه الهی قمشه‌ای: ای اهل ایمان، با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند، و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است.

آیه ۴ سوره محمد

فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ

ترجمه الهی قمشه‌ای: شما مؤمنان چون (در میدان جنگ) با کافران رو به رو شوید باید شجاعانه آنها را گردن زنید تا آن گاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا در آوردید. پس از آن، اسیران جنگ را محکم به بند کشید که بعدا یا بر آنها منّت نهید (و آنها را آزاد گردانید) یا فدا گیرید تا در نتیجه جنگ سختیهای خود را فروگذارد. این حکم فعلی است، و اگر خدا بخواهد خود از کافران انتقام می‌کشد( و همه را بی زحمت جنگ شما هلاک می‌کند) و لیکن با این جنگ کفر و ایمان، می‌خواهد شما را به یکدیگر امتحان کند، و آنان که در راه خدا کشته شدند خدا هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند.

ماهیت قدرت سیاسی

اشتباه است اگر فکر کنیم که قدرت سیاسی و رژیم دینی در ایران، بیان یک پوپولیسم عادی است. انقلاب اسلامی و حکومت خمینی بر پایه یک پوپولیسم حاد نوع نازیسم و فاشیسم است. توصیف رژیم خمینی بمثابه یک رژیم پوپولیستی ساده، یک خطای بزرگ نظری و یک انحراف سیاسی خطرناک است. رعب و ترور و قتل ایرانیان عنصر دائمی در سیاست جمهوری اسلامی است. خمینی و خامنه ای مانند پوپولیست هایی چون شاوز، ترامپ، نیستند. رهبران اسلامی، ضد زن، مردسالار، ضد دمکراسی و براحتی انسان ها را قتل عام می کنند.

پوپولیسم گونه های مختلف دارد. از الگوهای نرم عوامفریبانه تا الگوهای حاد خشونت بار در پوپولیسم قرار میگیرند. پوپولیسم ها مانند یکدیگر نیستند و فاشیسم ها هم مانند یکدیگر نمی باشند. فاشیسم اسلامی مانند نازیسم و فاشیسم موسولینی و استالینیسم در گروهبندی توتالیتاریسم جای دارند.

واژه توتالیتر بار اول از جانب جیووانی اماندولا سیاستمدار ایتالیایی ضد فاشیسم در 1923 تعریف شد. ارنست یونگر نویسنده آلمانی در کتاب «بلندی های مرمری» نوشته سال 1939، مفهوم توتالیتاریسم نازیسم را مطرح می کند. کتاب هانا آرنت «منشاهای توتالیتاریسم» در 1951 این واژه و مفهوم را مرکز توجه تئوریک خود قرار می دهد. در سالهای هفتاد میلادی فیلسوفان فرانسوی مانند کلود لوفر 1924-2010، در کتاب «اختراع دموکراسی» (فایار، 1981)، علیه ناتوانی چپ کمونیست یا سوسیالیست فرانسه در پذیرش مفهوم توتالیتاریسم یا دیکتاتوری کامل، به خشم آمد و نوشت برای «اردوگاه مترقی»، این مفهوم در زرادخانه تئوریک مخصوص به جنگ سرد قرار می گیرد و بیش از همه اجازه می دهد تا فاشیسم، نازیسم و ​​کمونیسم را در یک گروهبندی قرار دهیم. در سالهای هفتاد میلادی آندره گلوسمن و میشل فوکو، در نقد استالینسم، از توتالیتاریسم سخن می گویند.

هانا آرنت می نویسد توتالیتاریسم یک ایدئولوژی تمامیت خواه است که «همه خودمختاری افراد و جامعه مدنی را حذف می کند و برای سرکوب اقتدارگرایانه آنها، به نفع دیدگاه مونیستی قدرت و جهان تلاش می کند. این ایدئولوژی که تمام جنبه های زندگی بشری را پوشش می دهد، سلطه مطلق دولت را تثبیت و توجیه می کند.».

حال به چند ویژگی دیگر فاشیسم اسلامی در ایران توجه کنیم.

 حکومت متمرکز فاشیستی

 انقلاب اسلامی از یکسال پیش از بهمن 1357 با تظاهرات دینی و بسیج فرقه ای و هیات های بازاری و دسته ها و انجمن ها و هیات های سینه زنی و شبکه مسجدها و برگزاری چهلم های سوگواری حسینی آغاز شد. ایدئولوژی خمینیستی یک ایدئولوژی فاشیستی بود که با رهبری مطلقه و با شعار «حزب فقط حزب الله» و با شکستن قلم ها و با «تو دهنی زدن مخالفان» بر جامعه مستولی شد. این نشانه ها بیان همان فاشیسم اسلامی خمینی و قدرت متمرکز او بود. خمینی الله را در اراده خود می دید و تمام حکومت و دولت را در خود متمرکز نمود. ولایت فقیه مطلقه عریان ترین، فاسدترین و وقیحانه ترین دیکتاتوری فردی است.

 در یک دوره 45 ساله حکومت دینی چند هزار نفر را ترور کرد و به قتل رساند تا هیچ مخالفتی پانگیرد. رژیم برای نابودی مخالفان خود، تمام شیوه ها مانند اعدام و ترور و تجاوز جنسی و شکنجه و مواد سمی و زندان را مورد استفاده قرارداد. تمام این شیوه های بیرحمانه، با تواب سازی روانی و شکنجه روانی خانواده ها و تهدیدها و توطئه های پنهان و آشکار همراه بوده است. خشونت جوهر توتالیتاریسم است و دین اسلام و اسلامگرایان همیشه مجریان خشونت و جنایت بوده اند. در نظام جمهوری سیاسی قوه قضائی و اجرایی و قانونگذار فاقد استقلال هستند. مجلس خبرگان در خدمت بازتولید نظام کنونی است. 

قدرت مطلقه فردی

فاشیسم اسلامی کجاست؟ ایجاد یک قدرت سیاسی کاملن متمرکز که فرماندهی آن به بیت خامنه ای و شخص او محدود می گردد، یک نشانه بزرگ از فاشیسم اسلامی کنونی است. خامنه ای دارای قدرت مطلق است و به کسی جوابگو نیست. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، خامنه ای هم ولایت است و هم نماینده امامت است. او بمثابه رهبر دینی سیاسی مقتدر، تمام نهادهای قدرت مانند نظام سیاسی و نظامی و قضایی و اداری و فرهنگی و دینی را کنترل می کند. خامنه ای هیچ حزبی را قبول ندارد. احزاب خودی، اصولگرا و اصلاح طلب، فقط برای نمایش و بازی انتخاباتی وجود دارند. رهبر مطلقه دارای فرماندهی مطلق است. هیچ روزنامه و رسانه ای نمی تواند به خامنه ای انتقاد کند. همیشه پیرامون فرد مستبد افرادی مزدور و چاکر منش جمع می شوند ولی خامنه ای جایگاه یگانه دارد و حرف الله به زبان می آورد. تمام سیاست ها در داخل و خارج به اراده او بستگی دارد.

 نفی شهروند و امت سازی

لیبرالیسم سیاسی شهروند مستقل را مورد توجه قرار می دهد، حال آنکه فاشیسم مخالف امر شهروندی و شخصیت فردی است. خمینیسم معتقد به یک مفهوم آرکائیک «امت» است. این انقلاب دینی توده های انبوه را در «امت» بسیج کرد و توده های مذهبی متوهم و فاقد درک شهروندی، مرید رهبر اقتدارگرا شدند. فاشیسم خمینی فردیت را منحل کرد و به همه فرمان داد تا سربازان امام زمان و امت اسلام باشند. خمینیسم که همان فاشیسم دینی است به فرد و شهروند کوچکترین اهمیتی نمی دهد. برای خمینی «آدمها»، اعضای «گله» «امت» اسلامی هستند. ایدئولوژی های توتالیتر افراد را به «توده و خلق» تبدیل می کند و گروهبندی های اجتماعی را در تبلیغات خود منحل کرده و از «توده زحمت کش» و «نژاد برتر» و «امت اسلامی» حرف می زند. هدف اینگونه پروپاگاند نفی تنوع اجتماعی و یکسان سازی جامعه است. هنگامی که جامعه یکسان می شود هدایت و کنترل آن آسانتر است. البته نقشه های توهم آلود دیکتاتورها از واقعیت اجتماعی بسیار دورند.  

پروپاگاند برای جذب

در آستانه انقلاب ارتجاعی 57 فاشیسم دینی با پروپاگاند و تحریک و هیجان در عواطف عفب مانده، در جامعه ایران ایجاد جذابیت کرد. در زمان انقلاب بخش مهمی از تحصیلکردگان و روشنفکران نیز با ذهن مسخ شده با رهبر آخوند «ضد آمریکایی و ضدکافر» پیمان بستند. این روشنفکران و روزنامه نگاران بجای دفاع از آزادی، شیفته گندآب اسلام و رهبر «عالیقدر» آن شدند. لایه های اجتماعی میانی که محصول رشد اقتصادی و افزایش درآمد نفتی و توسعه بوروکراسی دوران پهلوی بودند، با توجه به ذهن دینی خود جذب ایدئولوژی شیعه شریعتی و خمینی شدند. این توده ها و روشنفکران و روزنامه نگاران وابسته به آنها که فاقد تربیت دمکراسی خواهی در شرایط سرکوب ساواک و فشار حزب رستاخیز بودند، به سوی انقلاب توتالیتاریستی اسلامی کشیده شدند. کارگران نیز که از سازماندهی سندیکائی محروم بودند بیش از پیش در آستانه انقلاب اسلامی و فردای آن، یا جذب توده ایی ها و چریکهای فدائی و یا بویژه جذب اسلامگرایان خمینیستی شدند. در شرایط فقدان فرهنگ دمکراتیک و فقدان تربیت قوی آزادی خواهی، لایه های اجتماعی بیشماری به پروژه فریبکارانه «جامعه توحیدی» و «عدالت اسلامی» پیوستند و تحکیم سنت دینی را در برابر مدرنیته خواستار شدند. پروپاگاند اسلامی انبوه «آدمک های» بی خرد تولید کرده بود. جامعه در ضدیت با عقل مدرن، در ضدیت با سکولاریسم موجود در جامعه، در ضدیت با دستاورد انقلاب مشروطه و در ضدیت با دمکراسی خواهی، در برابر خمینیسم گندیده تسلیم شد.

اسارت ناخودآگاه

توتالیتاریسم قرآنی مغز و ناخودآگاه فرد را به اسارت درمی آورد. قرآن وجود انسان را «بهترین» وجود آفرینش می‌داند و می‌گوید: و لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم.(تین،95/4) و الله او را به عنوان جانشین خود در زمین قرار داده: انی جاعل فی الارض خلیفة.(بقره،2/30) و از همین روی، در بین تمام موجودات دنیا، او را «کرامت» بخشیده یعنی چیز خاص داده تا در خدمت الله باشد: و لقد کرّمنا بنی آدم.(اسراء،17/70). بنابراین آدمی خلیفه الله در زمین یعنی کسى است که بر اساس حکم الله عمل کند و از روش او تخطی نکند. قرآن می گوید: أخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاً.(نحل،16/78) یعنی شما را از شکم مادران خارج ساختیم در حالی که هیچ چیز نمی‌دانستید. پس از نظر قرآن بیرون آمدن از شکم مادران، همان مرتبه خاص است. بالاترین مدال براى انسان، مدال بندگى الله است: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ». در واقع قرآن با مانیپولاسیون ذهن انسان، مطرح می کند که او خلیفه روی زمین است ولی این مقام به معنی بندگی مطلق در برابر الله و رسول و الاامر است.

براساس قرآن انسان باید بپذیرد که بنده است و بنده فاقد شخصیت است. از نگاه روانشناسانه در واقع قرآن به نفی شخصیت انسانی پرداخته تا فرد، بردگی و بندگی خود را بپذیرد. این پذیرش باید هم در عبادت و گفتار بیان شود و هم توام با پذیرش روانی باشد. بندگی اجتماعی و روانی تا بردگی در ناخودآگاه فرد پیش می رود. اسلام با پنج بار نماز و تکرار دعاگوئی ها و آداب دینی و امامزاده پرستی و تقلید از مرجع تقلید، مغز و هوشیاری و خردگرایی انسان را از کار می اندازد و افراد را به انگل های هوراکش و جاسوس و قداره بند و یا افراد فلاکت زده مطیع تبدیل می کند. فرد مومن از نظر قرآن کسی است که در زندگی و ناخودآگاه خود در اسارت دین است.

 کشتار مخالفان وظیفه است

قرآن می گوید الله قاهر و جبار و مطلق است و همه بندگان باید از او اطاعت کنند. عدم اطاعت برابر مرگ است. مخالفت با اراده الله یعنی ارتداد و کفر. روشن است که الله وجود ندارد و موهوم است، پس در روی زمین، الله تبدیل می شود به محمد رسول، علی، خمینی و خامنه ای. تمام آیه های جنایی برای ترور و قتل انسانها، احکام قابل اجرا هستند. حال در این جهان چه کس دیگری جز البغدادی و خمینی و خامنه ای، نگهبان دین الله می توانند باشند؟ چه کسی می تواند تشخیص بدهد که بندگان خوب الله در این دنیا کیستند؟ افراد «اولى الأمر» که در آیه قرآنی «یا أَیُّها الّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول و أُولى الأَمْرِ مِنْکُمْ»، آمده اند، می توانند چنین حکمی را بدهند. آیت الله ها همان اولى الأمر هستند.  بنابراین در ایدئولوژی توتالیتر، آیت الله فرمان دهنده مرگ دیگران است. پروانه ذهنی و دینی و مقدس برای ایجاد رعب و ترور و کشتار انسان های «گناهکار و خطاکار»، همانا در قرآن است. دیکتاتور برای لذت جوئی و برای حفظ قدرت و منافع خود، در خون ریزی عذاب وجدان ندارد، خواست و میل او، اراده الله است. با ایدئولوژی های متفاوت ولی همه توتالیتر، هیتلر و استالین و پل پوت و مائو و خمینی و خامنه ای، جنایت می کنند. این جنایت گاه بنام نژاد برتر، گاه بنام طبقه برتر، گاه بنام الله اکبر انجام می گیرد.

در اسلام جهان به دو بخش تقسیم می شوند: مومنان بنده که به بهشت می روند از یکسو و از سوی دیگر، کافران که باید ترور و کشته شوند و به جهنم بروند. قرآن می گوید: ومَن يَعصِ اللَّهَ ورَسولَهُ ويَتَعَدَّ حُدودَهُ يُدخِلهُ نارًا خلِدًا فيها ولَهُ عَذابٌ مُهين‌• ولَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعمَلونَ السَّيّاتِ حَتّى‌ اذا حَضَرَ احَدَهُمُ المَوتُ قالَ انّى تُبتُ النَ ولَا الَّذينَ يَموتونَ وهُم كُفّارٌ اولكَ اعتَدنا لَهُم عَذابًا اليما(نسا آیه های 14 و 18). و آن كس كه نافرمانی خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشی وارد می‌كند كه جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوار كننده‌ ای است. و برای كسانی كه كارهای بد را انجام می‌دهند، و هنگامی كه مرگ يكی از آنها فرا برسد می گويد الان توبه كردم توبه نيست و نه برای كسانی كه در حال كفر از دنيا می‌روند، اينها كسانی هستند كه عذاب دردناكی برای آنها فراهم كرده‌ ايم.

وظیفه مومن در اجرای احکام قرآن و اجرای دستور نمایندگان الله و رسول یعنی آیت الله ها می باشد. وظیفه ترور و کشتار، اجرای امر الهی است.

تجاوز به جامعه و جنگ طلبی

یکی از ویژگی های برجسته توتالیتاریسم (هیتلر، موسولینی، استالین) نه تنها تجاوز به زندگی با کرامت و آرام انسانهای جامعه است بلکه افزون بر آن، ایجاد جنگ، تجاوز، اشغال، تخریب سرزمین های دیگر است. اسلام از آغاز متجاوز بود و برای غارت و اسارت مردمان دیگر بود و شاهد این امر همانا تجاوز به ایرانزمین است. جمهوری اسلامی با ایجاد نیروهای نیابتی، سیستم موشکی تهاجمی، پیشبرد سیاست مخفی اتمی، استراتژی گروگانگیری و ایجاد شبکه های تروریستی در جهان، نشان داده که سرآشتی برای مناسبات مسالمت آمیز ندارد. قرآن می گوید جهان کفر باید از بین برود، امام دوازدهم ورود خود را با خون ریزی در کره زمین تعریف می کند و خمینی و خامنه ای خواهان ادامه انقلاب اسلامی در منطقه و جهان هستند.  

آنچه بیان شد نشان می دهد که انقلاب اسلامی و قدرت سیاسی اسلامی بر پایه توتالیتاریسم خمینیسی شکل گرفت. فاشیسم اسلامی بر جامعه ما پیروز شد. جامعه با «زن زندگی آزادی» در جستجوی پایان دادن به این سیاهی است.   

جلال ایجادی

جامعه شناس، دانشگاه فرانسه

1-توتالیتاریسم، هانا آرنت

2-Marie-Anne Matard-Bonucci, Totalitarisme fasciste, CNRS

جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، 330صفحه انتشارات فروغ. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود.