انقلاب مهسا: از سپیده قلیان تا مسیح علینژاد

 

عبدالستار دوشوکی :

جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند 

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کارِ گلاب و گُل حکمِ ازلی این بود

کاین شاهدِ بازاری وان “پرده نشین” باشد

هر کو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

 

 

در تاریخ ایران زنان شجاع و مبارز بیشماری بوده اند که نه تنها در کنار مردان بلکه بسیاری از آنان جلوتر و پیش قراول تر از مردان در صف مبارزه رهایی بخش قرار داشته اند و حتی جانفشانانه با خون خویش نهال آزادی را آبیاری کرده اند تا به ثمر بنشیند و میوه دهد. صد البته در درازای تاریخ مبارزات ملت ایران فرصت طلبان و میوه چینان ابن الوقت ء حرفه ای (اعم از زن و مرد) بوده اند که بلادرنگ با خودفرازبری و موج سواری و هیاهوی رسانه ای به بهره برداری و همچنین از ره خود ترویجی به خود ارتقائی پرداخته اند. بعنوان مثال یکی از این افراد شناخته شده آقایی می باشد که بعد از خروج از ایران با کمک “نایاک” جوایز و مبالغ فراوانی دریافت کرد. اگرچه بقول ضرب المثل معروف در این ماه محرم با زرنگی آش یزید را می‌خورد، و در زیر عَلَم حسین سینه می زند.

لیست دختران شجاع و زنان در خور ستایش بسیار طولانی است. دخترانی که مظلومانه توسط این رژیم “از آغاز اهریمنی” جان و یا چشم خود را از دست دادند و یا در زندانها مورد شکنجه و تعرض قرار گرفتند و یا جوانانی که اعدام شدند و یا زیر شکنجه توسط جلادانی به شهادت رسیدند که شب و روز دعا و ادعا می کنند “شهادت” آرزو و آرمان آنهاست. از یک سو خانواده های داغداری که نان آور خود را از دست داده اند و در فقر مطلق و در معرض آسیب های احتمالی ناگفتنی قرار دارند. و از سوی دیگر به اصطلاح روزنامه نگارانی که به دلیل خیزش مهسا فرصت طلبانه به فزون کاری روی آورده و با دریافت اضافه کار هنگفت در حقیقت برندگان این هماورد خونین یا دوئل نابرابر هستند.

باید اعتراف کنم از درک شجاعت متهورانه و بی باکی شیرزنی نظیر سپیده قلیان (الگوی زنان دلیر و مبارز داخل کشور) عاجز هستم که چگونه بلافاصله بعد از پایان دوران زندان هنوز چند قدم از درب زندان فاصله نگرفته, بدون آنکه این فرصت را داشته باشد تا “خارجی ها” به او جایزه شجاعت و پاداش مالی بدهند, بی پروا و شجاعانه شعار میدهد و به زندان بر می گردد تا مبادا در دنیای به اصطلاح آزاد فرصت طلبان  شکارچی جوایز وسوسه شود.

سپیده قلیان دلیرانه همانند “غرش شیر” علیه استبداد با صدای بلند “جیغ” می کشد تا به زندان و شکنجه گاه باز گردد.  بخصوص با توجه به شکنجه های هولناک گذشته, چطور یک انسان حاضر می شود  به همان سلول شکنجه دهشتناک بازگردد؟ درک آن بسیار دشوار است . در مقایسه باید گفت اسفاء برخی از ما در خارج “جیغ” می کشیم تا با “خودرهبرپنداری” دیده شویم و جایزه بگیریم؛ که البته بلانسبت دیگران, اما برای آدم مفلس و مسکینی مثل نگارنده تنها به مثابه “یک تیر و دو نشان” بلکه هم فال است و هم تماشا؛ زیرا هم نام دارد و هم نان.

و اما در مورد خانم مسیح علینژاد که ظاهرا بر عکس خانم سپیده قلیان علاقه فراوانی به دیده شدن دارد و با تبلیغ یکجانبه و “پُروموشن” بیش از حد و اندازه “رادیو” و “تلویزیون های” منتسب و یا وابسته به عربستان و آمریکا جوایزی مانند “جایزه شجاعت” و جایزه “اُکسی” دریافت کند.  هفته پیش نیز دادگاهی در آمریکا در حکمی به پرداخت غرامت سه میلیون و ۳۲۵ هزار دلار (از بیت المال) به مسیح علینژاد جهت دستگیری برادرش رای داد. این را مقایسه کنید با “پاداش” امثال قلیان ها در ایران!

 علیرغم تلاش های اخیر علینژاد و بخصوص در طی جنبش مهسا, داستان عقبه اصلاح طلبی و تلاش های وی در خارج از کشور برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی و رای دادن به حسن روحانی در کارنامه او ثبت شده است. لطفا به مقاله بنده تحت عنوان ” شکست مفتضحانه اپوزیسیون در انتخابات” رجوع کنید که چگونه رژیم با کمک اصلاح طلبان “صادراتی” و نایاک اپوزیسیون را شکست داد. پیش از آن نیز علینژاد در صدای آمريکا با شادی و شعف از خوشحالی و پایکوبی مردم در انتخاب حسن روحانی می گفت (این ویدئو را حتما ببینید). یعنی انگار جمهوری اسلامی در ۳۵ سال ماقبل آن اعدام های بیشمار و جنایت های وحشیانه دوران طلایی خمینی (دهه ٦٠) را مرتکب نشده است, و تاریخ گزینشی جنایت پیشگی رژیم از روزی آغاز می شود که اصلاح طلبان و رسانه های فارسی زبان حامی آنها تعیین و دیکته می کنند.

البته شاید حرج و انتقادی بر امثال مسیح علینژاد الزامی نیست. زیرا این حق هر شخصی است که بخواهد دیده و برجسته شود و حتی بقول اوباما (The Audacity of Hope) علیرغم سالها حمایت و همراهی با رژیم,  امیدوارانه تهور و گستاخی رهبر شدن را هم در سر بپروراند ـ مخصوصا اینکه آن رادیو و این دو تلویزیون تمام قد پشت سر آنها ایستاده اند و هر نوع منتقدی را بلافاصله حذف و طرد می کنند. در طی ده ماه گذشته تلویزیون ایران اینترنشنال که بودجه هنگفتی دارد با تبلیغات و رانت دهی و پول پاشی تلاش کرد افراد مشخصی را بعنوان نماینده جنبش “زن زندگی آزادی” و یا رهبر معرفی کند که خوشبختانه مفتضحانه شکست خورد. رجوع کنید به ” طاووس های علّیین شده” و مقاله بنده تحت عنوان ” رهبر تراشی بیگانه, از گوادلوپ تا ایران اینترنشنال”.

بسیاری از هموطنان از نفوذ گسترده و حتی تاثیر مدیریتی “فرقه اصلاح طلب” بر سیاست ها و حتی گزینش میهمانان و به اصطلاح کارشناسان و تحلیلگران این سه رسانه اطلاع کافی ندارند. یکی از این رسانه ها حتی در حذف سخنرانان مستقل و ملی و جایگزینی افراد خودی در گردهمایی لندن آنقدر گستاخی و بی پروایی به خرج داد که باور کردنی نیست. چه برسد به حذف و گزینش غیر حرفه ای میهمانان برنامه ها. جمله آخر اینکه باید هوشیار بود تا یکبار دیگر اردک و کلاغ زشت را بجای چلچله, و گنجشک را بجای قناری رنگ و بزک کرده به ما نفروشند.

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

پنج شنبه٢٩ تیر ١٤٠٢