آریو مانیا :
برای شناخت رویدادِ خیزش دیماه ۹۶ خورشیدی که به نام خیزش فرودستان شناخته شده است، به پاسخ دادن به چرائی، چگونگی، چندی و چونیِ آن همچون هر رویداد و پدیده دیگری چه در گستره دانشهای زاستاری(طبیعی) و چه در گستره دانشهای انسانی بر پایه فلسفه دانش و تئوری شناخت نیاز داریم و ناگزیر هستیم که به پرسشهائی چند پاسخ دهیم: یکم اینکه انگیزه و یا انگیزه های پیدایشِ آن رویداد چیست و یا چیستند؟، دویم اینکه خویشکاریِ یا کارکردِ آن چیست؟، و سیّم اینکه پیامدِهای خواسته و ناخواسته آن کدامند؟
در دانشهای انسانی که با پدیده های انسانی و اجتماعی سروکار داریم، یافتن پاسخهای درست و راست چند برابر دشوارتر است از پدیده های زاستاری، زیرا پدیده های اجتماعی زنده تر، چند سویه تر و دارای سویه های ناهمسازتر، پر تنش تر و نابسامدتر از پدیده های زاستاری هستند و پاسخها ناگزیر از قطعیتِ کمتر و از نسبیتِ بیشتری برخوردارند.
اگر بخواهیم چیستیِ(ماهیت) خیزش دیماه ۹۶ و کیستیِ(هویت) خیزشگران را دریابیم، ناگزیر از دانستنِ آموزه های دانشِ سیاسی و جامعه شناسی سیاسی در باره پدیده هائی از این دست هستیم، از ساده ترینهای آن همچون اعتراضهای چندین نفری تا پیچیده ترینهای آن همچون جنبشهای انقلابی چند میلیونی و سراسری.
در بخشِ ۳ از این جستار با دیدگاه ها و تئوریهای چند تن از اندیشمندانِ دانش سیاسی و جامعه شناسان سیاسی آشنا شدیم و در این بخش نیز با دیدگاه ها و تئوریهای چند تنی دیگر از آن میان آشنا خواهیم شد تا سپس بتوانیم در پرتوِ آنچه از آن آموزه ها دریافته ایم، خیزش ها و جنبش هائی را که در ایرانِ امروز رخ داده و رخ خواهند داد، روشن تر و پرسون تر(دقیق تر) از پیش نخست بررسی و سپس ارزیابی کنیم و به پاسخهائی رهنمونی دست یابیم.
پیش تر در بخشِ ۳ این جستار از تئوریهای کارل مارکس، چالمرز جانسون و جیمز دیویس سخن گفتیم و از ارزیابیِ سنجشگرانهِ جانسون از مارکس و دیویس از جانسون و چارلز تیلی از دیویس نیز یاد کردیم و اکنون به دیدگاه چارلز تیلی و چند تنی دیگر خواهیم پرداخت.
چارلز تیلی در نبیگِ(کتاب) پرآوازه خود با نام ً از بسیچ تا انقلاب ً در زمینه شناخت همه گونه های در بر گیرنده ترِ آنچه او ً عمل جمعی ً می نامد، کوشیده است دریافتی از شورش های کوچکِ اعتراضی و گاه خشن تا فرایندهای بزرگِ دگرگونی انقلابی به دست دهد.
او برای هر ً عمل جمعی ً چهار جزء بنیانی را بر می شمارد:
-۱ سازمانِ گروه یا گروهای درگیر که آن جنبشهائی را در بر میگیرد که تا اندازه ای سازمانیافته اند. خیزشهای خود انگیخته یا خودجوش با همه پراکندگی اما از ساده ترین ساماندهی در روزها و ماه هائی که برقرارند برخوردارند و برای همان چند روز یا چند ماه پدید می آیند و سپس ناپدید میشوند. جنبشهای بزرگتر اجتماعی و انقلابی سامانیافته تر و ماندگارتر هستند و گاه نهادینه میشوند. نمونه ای که تیلی بدست میدهد کوبا و انقلاب کوباست، جنبشی که کاسترو آنرا رهبری کرد به گونه یک دسته(سازمان) کوچک چریکی آغاز شد.
۲- بسیچ در بر گیرنده شیوه هائی است که به یاری آنها یک گروه، کنترل منابع کافی را برای امکان پذیر ساختن عمل جمعی به دست می آورد. این گونه منابع ممکن است شامل ذخایر کالاهای مادی، پشتیبانی سیاسی یا سلاح ها و تجهیزات نظامی باشد. کاسترو توانست پشتیبانی مادی و معنوی دهقانان هوادار و بسیاری از مردم شهرها را به دست آورد.
۳- منافع مشترک کسانی که در عمل جمعی شرکت دارند، یا سود و زیانی که انتظار دارند از طریق سیاست ها و تاکتیک هایشان به دست آورند. برخی منافع مشترک همواره اساس بسیج برای عمل جمعی را تشکیل می دهند.
کاسترو توانست ائتلاف وسیعی را به هم پیوند دهد زیرا بسیاری از مردم در برکناری حکومت موجود منافع مشترکی داشتند، یا فکر می کردند دارند.
۴- فرصت گاهی حوادثی کاملن اتفاقی رخ می دهند که فرصت هائی برای دنبال کردن هدفهای انقلابی فراهم می آورند. بسیاری از اشکال عمل جمعی، از جمله انقلاب به شدت از این گونه رویدادهای اتفاقی تاثیر می پذیرند. موفقیت کاسترو که به تعدادی عوامل اتفاقی بستگی داشت به هیچ وجه اجتناب ناپذیر نبود – در مراحل اولیه،
ً تهاجم ً کاسترو تقریبن با شکست کامل روبرو شد. اکر او یکی از هفتاد نفری می بود که دستگیر یا کشته شدند، آیا انقلابی به وجود می آمد؟
عمل جمعی عمل افرادی است که برای منافع مشترک گردهم می آیند، به خیابان می آیند و راهپیمائی می کنند و از خواست ها و هدفهای مشترکی پشتیبانی می کنند و افراد آن می توانند کمتر یا بیشتر کنشگری سیاسی داشته باشند. عمل جمعی بزرگتر و کاری تر همچون انقلاب بیشتر از ۱- سازمان آغاز شده و به ۲- بسیچ و ۳- درک منافع مشترک میرسد و سرانجام به ۴- وقوع فرصت های مشخص برای دست زدن به عمل مؤثر می انجامد.
آنگاه که مردم هیچ ابزار نهادی شده ای برای بیان خواسته های خود ندارند و یا نیازهایشان مستقیمن توسط رژیم سرکوب می شود، برای رویاروئی آشکار با رژیم به ً خیابانها می ریزند ً اما تنها هنگامی که چنین عمل جمعی به یاری گروه هائی که به گونه سامانیافته ای سازمان یافته اند پشتیبانی گردد، می تواند الگوهای موجود قدرت را جا به جا کند.
تیلی در باره خشونت جمعی که پژوهش او را از ۱۸۰۰ ترسائی تا امروز در بر میگیرد میگوید که بیشتر خشونت جمعی از عملی سرچشمه میگیرد که خود آن عمل در ابتدا خشن نیست و اینکه خشونت رخ میدهد یا خیر چندان ارتباطی با ماهیت فعالیت ندارد بلکه به نیروهای دیگر به ویژه واکنش سرکوبگرانه رژیم بستگی دارد. شواهد تاریخی بر پایه آنچه تیلی دریافته نشان می دهد که بیشتر رژیمها بوده اند که عاملان اصلی واکنش خشن بوده اند.
تیلی انقلاب را آن گونه ای از عمل جمعی میداند که در وضعیت هائی که او آنرا حاکمیت چندگانه می نامد، رخ می دهد – شرایطی که در آن حاکمیت به دلیلی فاقد کنترل کامل بر مناطق تحت اداره خود است. حاکمیت چندگانه ممکن است در نتیجه جنگ خارجی و، برخوردهای سیاسی داخلی یا ترکیب این دو پدید آید. اینکه آیا انقلاب پیروز می شود یا نه، بستگی دارد به ۱ – میزان کنترل رژیم بر نیروهای سرکوب(نظامی و مسلح) ۲ – وجود تضاد در درون نیروهای رژیم و ۳ – سطح سازمان یافتگی جنبش انقلابی.
دیدگاه تیلی با همه روشنگریهایش در باره عمل جمعی و خشونت و فراگیری گسترده آن در زمانها و مکانهای گوناگون، آنجا که به شرایطی که به حاکمیت چندگانه می رسد چندان چیزی نمی گوید و کمیتش می لنگد. و در ارزیابی سنجشگرانه دیدگاه او نکته نابسنده، بسیار چشمگیر است.
تدا اسکاچپل( Theda Skocpol )اندیشمند آمریکائی در دانش سیاسی و جامعه شناس در دانشگاه هاروارد در ارزیابی دیدگاه چارلز تیلی نکته ای را یادآوری می کند که در جنبش های انقلابی بسیار روشنگرانه است و آن اینکه تیلی فرض می کند که تعقیب آگاهانه و تعمدی منافع، جنبش های انقلابی را هدایت می کند، و فرایندهای دگرگونی انقلابی هنگامی رخ می دهد که مردم قادر به درک آنها باشند.
اسکاچپل اهداف جنبشهای انقلابی را مبهم تر و غیرقطعی تر می بیند. او یادآوری می کند که انقلاب تا اندازه زیادی جزء نتایج ناخواسته هدفهای جزئی تر است که گروهها و جنبشها برای رسیدن به آنها تلاش می کنند.
خیزشها، شورشها، آشوبها و گونه های دیگر عمل جمعی
آنچنانکه تئوری و دیدگاه تیلی نشان می دهد همه انقلابها گونه ای از عمل جمعی هستند اما هر گونه از عمل جمعی انقلاب نیست. این دریافت تیلی را به یاد داشته باشید و همچنین سه ویژگی انقلاب را که جان دان از آن سخن گفته به یاد آورید تا آنگاه که می خواهم در باره انقلاب ۱۹۰۶ مشروطه در آغاز سده گذشته و ضدانقلاب ۱۹۷۹ مشروعه در دهه های پاپانی همین سده و اصلاحات پس از انقلاب و ضد اصلاحات پس از ضد انقلاب سخن گویم از این دیدگاها سود جویم.
اکنون سخن خود را در باره گونه های عمل جمعی پی می گیرم. همانگونه که تیلی برمی نمایاند افزون بر دگرگونیهای انقلاب، گردآمدن های شمار بسیاری از مردم را می بینیم که آنها نیز گونه ای از عمل جمعی هستند.
در جامعه شناسی سیاسی، واژه ً توده شهری ً (urban rabble) برای مردمی که در پیرامونِ شهرها از همان آغاز پیدایش شهرها زندگی می کنند به کار گرفته می شود، که همواره خطری بالقوه برای مقامات سیاسی بوده اند و از آنرو که در کنار و نزدیک هم زندگی می کنند، می توانسته اند به آسانی برای ابراز پشتیبانی از هدفها و بروز نارضائیها ً به خیابانها بزیزند. ً و چنین گردهمآئی ها و به خیابان ریختن ها را فعالیت جماعت نامیده اند.
جماعت( crowd ) گردهمآئی کم و بیش بزرگی از افراد است که در کنشِ بی میانجی (مستقیم ) با یکدیگر در یک مکان قرار می گیرند. این افراد با یکدیگر کنش چند سویه نامتمرکزِ افقی دارند که در نبود پیوند با دیگر لایه های شهری همچون کارگران و لایه های میانی و پشتیبانی آنها از یک سو و در واکنش به سرکوبِ خشن رژیم از سوی دیگر، خیزش آنها می تواند به آسانی به گونه شورش و آشوب درآید و از آنجا که هیچ ابزاری برای پدافند از خویش در برابر سرکوبِ خشنِ رژیم ندارند به واکنش انتقامی و خشن و ویرانگریِ نهادها و مؤسسات دولتی و اگر به شورش و آشوب کور بیانجامد به نهادها و مؤسسات خصوصی نیز روی می آورند.
اما آنگاه که پشتیبانیِ دیگر لایه های جامعه را با خود داشته باشند و رهبری خردمندانه جمعی و سپید داشته باشند، ناگهان به پیوند و کنش چند سویه متمرکز و عمودی دست می یازند و به یک جنبش انفلابی و فرایند دگرگونی فرامی رویند. و یا در گسترش و اوج پوپولیستی خود با یک رهبری بیخردانه فردی و کاریسماتیک و سیاه (همچون هیتلر در آلمان و خمینی در ایران) به یک جنبش ضدانقلابی فرامی رویند و جامعه را بسوی فروپاشی می کشانند.
نخستین جستاری که در باره کنشِ جماعت به نگارش در آمد و در ۱۸۹۵ به چاپ و پخش رسید از سوی منتقدِ محافطه کارِ دموکراسی، گوستاو لوبن فرانسوی در نبیگی(کتابی) به نام ً جماعت ً و در باره غوغای انقلابی در انقلاب فرانسه بود. برجسته ترین نمونه او برای جستارش یورش مردم پاریس به زندان باستیل و جماعت های خیابانی در انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه بود.
لوبن میگوید ً تنها وجدا از دیگران، شخص ممکن است فردی فرهیخته باشد، اما در جماعت یک وحشی است – یعنی موجودی که بر اساس غریزه عمل می کند. او دارای خودانگیختگی، خشونت، سبعیت و نیز شور و قهرمانی انسانهای ابتدائی است. ً لوبن می کوشد که به ما بگوید مردم در چنین حالتی برخی قوای تعقل منطقی را که در زندگی عادی دارند، موقتن از دست می دهند و به آسانی تحت تاثیر اصرار و ترغیب رهبران غوغا و عوامفریبان قرار می گیرند و دستخوش سیر قهقرائی بسوی انواع واکنش ً ابتدائیً تر می شوند.
اما پژوهشهای ژرژ روده در باره انقلاب فرانسه نشان می دهد که بیشر کسانی که به زندان باستیل یورش آوردند افرادی َ آبرومند َ و دارای مشاغل رسمی بودند نه جنایتکاران یا ولگردان آنگونه که لوبن می پنداشت.
عمل غوغا و آشوب، همانگونه که تیلی یارآوری میکرد، بیانگر سرخوردگیها وناکامیهائی مردمی است که نمی توانند برای نارضاییها یا فشار وارد آوردن برای اصلاحاتی که به سود خود لازم می دانند به مجاری رسمی دسترسی پیدا کنند.
جنبش های اجتماعی
جنبش اجتماعی را می توان کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا بدست آوردن هدفی مشترک، از رهگذر عمل جمعی بیرون از حوزه نهادهای رسمی بازشناساند.
جنبش های اجتماعی در کشورهای دموکراتیک، اصلاحگرا هستند و هدفهای خود را از رهگذر مجاری سازمانیافته و رسمی پیش می برند و در کشورهای با رژیم دیکتاتوری جنبش های
دگرگونساز هستند که به گونه غیررسمی فعالیت می کنند.
برخی از دیدگاه های چارلز تیلی، در باره بسیچ منابع و جیمز دیویس در باره بالا رفتن توقعات، میتوانند در باره جنبش های اجتماعی نیز به کار روند. اما دو دیدگاه تئوریک و پژوهش ویژه در باره جنبش های اجتماعی وجود دارند که یکی از آن نیل اسملسر و دیگری از آن آلن تورن می باشد
نیل اسملسر از شش شرط پیدایش جنبش های اجتماعی سخن می گوید:
۱ - زمینه ساختاری، آن شرایط کلی اجتماعی است که یا برانگیزنده و یا بازدارنده پیدائی یک جنبش اجتماعی می گردد.
۲ - فشار ساختاری، به تنش هائی گفته می شود که باعث ایجاد منافع متعارض در درون جامعه می گردد.
۳ - گسترش باورهای تعمیم یافته که در جنبش های انقلابی چشمگیرترند همچون آرمانهای آزادیخواهی و عدالت جوئی و چگونگی مبارزه سیاسی برای بدست آوردن آنها.
۴ - عوامل شتاب دهنده، رویدادهائی هستند که به شرکت ناگهانی و مستقیم مردم در جنبش یاری می رسانند، همچون خودسوزی دستفروش تونسی که به واکنش بزرگ مردم تونس کشیده شد.
۵ - گروه همآهنگ کننده، که بنابر آنچه اسملسر می گوید اگر چهار عاملی که بر شمرده شدند با عامل پنجم، گروه همآهنگ کننده همراه نباشند، می توانند به آسانی به آشوبهای خیابانی و درگیریهای خشن منجر شوند و به گونه جنبش های اجتمائی پیکر نخواهند پذیرفت. و به یک سازمان رهبری و همآهنگ کننده و رهنمون دهنده و دارای گونه ای ابزار پیوند ساماندهنده میان مردمی که در جنبش هستند، برای پیوستگی مبارزه، همراه با پشتوانه ای از منابع پولی و مادی نیاز دارد.
۶ - عملکرد کنترل اجتماعی، که به واکنش رژیم به جنبش ها بازمی گردد یا از رهگذر برخی امتیازدهی ها و یا از رهگذر واکنش نیروهای نظامی و پلیس که می تواند به افت یا خیز جنبش بیانجامد. از همین رو جنبش باید از هوشیاری بهره گیری از امتیازها بسود خیز جنبش و یا شکاف انداختن میان نیروهای سرکوب و فراخوانی آنها به سوی مردم و بسود خیز جنبش برخوردار باشد.
هر یک از این عوامل شش گانه دارای ارزش افزون شونده نیز هستند، یا اینکه دارای پیوندی افزایشی با همند.
آلن تورن جنبش های اجتماعی را کمتر واکنشی و بیشتر کنشی از سوی مردمی که با آگاهی از اهداف خویش و با گردآوری اراده می کوشند به فرایندهای دگرگونی یا اصلاحی دست بزنند می پندارد.
کنشگرایان و کنشگری در زمینه های گوناگون یکی از پدیده های شناخته شده در جهان امروزی است. تورن به درستی بر این دریافت خویش پا می فشارد که همه جنبشهای اجتماعی منافع یا هدفهائی دارند که آگاهانه و با اراده به دنبال آن هستند.
استکهلم – ۹ فوریه ۲۰۱۸