اَیا صوفیا: هم کلیسا، هم مسجد و هم موزه

 

دکتر ضیاء صدرالاشرافی :

درعصرِعلم، حقوق بشر، دموکراسی ومنافعِ ملی،

جدالِ دودین، مُبدل به جدالِ دوتوحش می شود

تاریخ بشریت، تارُنِسانسِ علمیِ قرنِ هفدهم، تاریخِ عصرِسُنّت بود، ودرقرن هیجدهم، نوزدهم وبیستم، دراروپا و بخشی ازامریکایِ شمالی، با سیستم سرمایه داریِ صنعتی، بخش پیشروِ بشریت، واردِعصرِمُدرن وغیردینی (سکلولار) گشت.

***

بشریت بعدازسپری کردنِ عصرِاسطورۀ توأم باحیرت وعرفان، درمرحلۀ شکارتاروستانشینی، تنهادرشهرها، واردِعصرِادیانِ قومی(همراه با اسطوره وعرفان) شد که ازجمله: ادیانِ زردشتی درهند، یهودیت وشینتوئیسم و.. یادگارِزندۀ آن مرحله از تاریخ بشرمی باشند.

درعصرِسُنّت، ادیان درتکاملِ خود،ازدینهایِ قومی-تباری، به ادیانِ اعتقادی (اغلب، ضدِ اسطوره ای) رسیدند که: دینِ بودا(صفرخدائی)، مسیحیت(سه خدائی) واسلام (تک خدائی) شاخص ترینِ دینهایِ زندۀ اعتقادی هستند (دودینِ: میترائیسم و مانویت مرده اند).

درتکاملِ اندیشۀ بشری (ازاسطوره وعرفان، به ادیانِ قومی-تباری وازآنها به ادیانِ  اعتقادی)، بشریت درعصرِ سُنّت یعنی(ماقبل سرمایه داریِ صنعتی ومدرن)، تنها درچهارتمدن، واردِ عصرِفلسفه هم شد: چین، هند، یونان و دنیایِ اسلام، که درآنها، سه نوع فیلسوف پدیدارشدند یک: فلاسفۀ ایدالیست (توجیه کنندۀ خداوگاه، بقاء روح، البته بااستدلالِ منطقیِ زمانشان ونه دلیل تراشی هایِ دینیِ). دو: فلاسفۀ ماتریالیست:هستی وماده را با مکان وزمان، اَزلی واَبدی وبی آغازوبی انجام میدانستندکه نیازبه خالقِ موهوم،یعنی خدای ادعائی ندارد

سه: فلاسفۀ لااَدری وشکاک: که دست یافتنِ انسان، به حقیقتِ(مطلق) را غیرممکن میدانند                   

باآغازِرُنسانس(ادبی، هنری، فلسفی ودرنهایت، علمی) دراروپا وبعدازکشف جبر-آنالیزوکلکول، بوسیلۀ نیوتن ولایبنیتس، که با انقلابِ صنعتی وسپس انقلاب هایِ سیاسی(اعلامیۀ استقلال امریکا-1776 وسیزده سال بعد انقلاب کبیرفرانسه) همراه شد. سیستم سرمایه داریِ صنعتی وعلمی، بعد ازسپری کردن عصرِسیاهِ استعمارِمستقیم، ازاولِ قرنِ بیستم، واردِعصرِعلم شد: باکشفِ تئوریِ کوانتوم، نسبیت ومکانیک کوانتیک درفیزیک، همسو با حاکمیتِ ملی (بجایِ حاکمیتِ دینیِ اشرافِ سلطنتیِ عصرِسُنّت)، که بعداز جنگِ دوم جهانی، خوشبختانه درسازمان ملل متحد، کاربه تدوینِ حقوقِ بشرهم کشید.

جزکسانیکه هنوزدرعصرِسُنّت ویا بازگشت به گذشتۀ آرمانی وخیالی می -زیند، دیگرانسان هایِ قرنِ بیست یکم، درعصرِحقوقِ بشر، دموکراسی وعلم که واردِ مرحلۀ انقلابِ انفورماتیکِ خود شده است، زندگی میخواهند بکنند.

انسانِ مُدرنِ کنونی درعصرِحقوقِ بشر، دموکراسی،عدالیت اجتماعی وعلم، راجع به سئوالاتِ اساسی درموردِ: انرژی وماده، ساختارِعالم ویا چگونگیِ پیدایش وتکاملِ حیات، ونیزحقوقِ فردی وارزشهایِ نیک وبدِ(نسبیِ) زندگی و روابطِ اجتماعیِ سالم ملی وبین المللی، ورشدِپایدارِمُنطبق با محیطِ زیست:

نه به اساطیر، نه به مکاشفاتِ عرفا، نه به هیچ کتاب دینی یا دین فروشان ادیان، نه به اندیشه هایِ درگذشته وارزشمندِ هیچ فیلسوفی، رجوع نمی کنند.

***

تبدیل(کلیسا، مسجد، موزۀ) اَیاصوفیا، دوباره به مسجد، بوسیلۀ آقایِ اَردُغان، آنهم برایِ انجام نمازِجمعه درکلان شهرِاستانبول، که پُرازمسجد هایِ بزرگِ قدیمی:(سلطان احمد) وتازه ساز(ازجمله درمیدان تقسیم) است، یادآورِ گشودنِ جبهه هایِ متعدد جدید ودشمن تراشی های بی خود آقایِ خمینی و پیروانش، برایِ استقرارِبدعت(ولایت فقیه) بانام دهن پُرکنِ(اسلام نابِ محمدی) درایران است. دوست واستادِ فقید، آقای محمد حسینِ طباطبائی (صاحبِ المیزان، ونهایتُ الحکمه و…) بدرستی به آقایِ مهدیِ بازرگان گفت: جمهوریِ اسلامی، آبروئی برایِ اسلام، باقی نمی گذارد.

درعصرعلم، حقوق بشرودموکراسی درمعنایِ (آزادی، برابریِ انسانی و لائیسته)، وباعدالتِ اجتماعی، جهتِ حفظِ منافعِ ملی، تبدیلِ دوبارۀ موزۀ ایاصوفیا(کلیساومسجدِسابق)، بازبه مسجدِ(آنهم جامع)، بقولِ مولانا(سوراخِ دعا گُم کردن است)، چرا که باز، درعکس العمل این کارِدشمنی زا وبیهوده، باید منتظرِتبدیلِ معبدها (کلیساها ومساجد و..) به موزه ها ومدارس باشیم.

***

درعصرِسنّت که همراه با سیاست، دعوایِ دینی رایج بود، مسیحیان، بعداز فتحِ وحشیانۀ بخشِ مهم اندلُسِ اسپانیا، ازقرنِ سیزدهم ببعد ازجمله شهرِکلیدیِ قرطبه(کُردو) در(۱۲۳۶ م)،متأسفانه، دروسطِ مسجدِ بزرگِ آن، یک کلیسایِ بزرگ وبلند ساختند که هنوزپابرجا است ودرآن مراسم مذهبی بجا میآورند!                 والبته قرنطه (گرانادا) آخرین دولت اموی بود که در 1492 م سقوط کرد.

تبدیل کُنستانین-پُل(شهرِقُسطنطین: رسمی کنندۀ مسیحیت) به (اسلام بول:  شهرِاسلام) وهمینطورمُبدَل کردنِ: کلیسایِ ایاصوفیا، به مسجدِ ایاصوفیا، درعصرِسنّت ودین، توسطِ سلطانِ محمد فاتح(1453م)، درواقع، جواب و وادَنگِ درستی بودکه به کارِنادرستِ مسیحیان دراسپانیا داده شد. هیچ تاریخ – شناسِ بیغرضی(که وقایع رابا ارزشهایِ حاکم، درزمانش می سنجد) نمی تواند امروز، معترضِ آن باشد، مگرآنکه بامعیار تسامح ومدارا، نخست

عملِ مسیحیان  دراسپانیا را همچون علت، محکوم کند وسپس عکس العمل سلطان محمدِ فاتح را همچون معلولِ آن به نقد بکشد. بهرصورت، تاریخی است گذشته وعملی بود که (جزاستثناهائی) درعصرِسنت ودعوایِ ادیان (اینجا دراین موردِمسیحیت با اسلام) معمول بوده است.

آتاتورک که تمدن مُدرن را خوب میشناخت ومیخواست، جامعۀ دینی-سُنتیِ باقی مانده ازخلافتِ عثمانی را، به ترکیۀ مُدرن لائیک(همانندِ فرانسه) مُبدَل کند، چون درعصرِعلم وسرمایه داریِ صنعتی، ومنافع ملی، دعوایِ دینی را، کاری خارج از موضوعِ سیاست وعلم اقتصاد وخردمندی می دانست، (اسلام بول: شهراسلام) را به (استانبول) مبدل کرد ومسجدِ (ایاصوفیا) هم درحکومتِ لائیک وغیردینیِ ترکیه، تبدیل به موزه شد، تا درضمن، باعثِ تشدیدِاختلاف دینی نشود وبا جذبِ توریست، به منافع ملی نیزیاری رساند.

تأکیدبرافتخاراتِ ملیِ گذشته (موزۀ تاریخی پانوراما 1453 استانبول) که (نمایشِ زندۀ فتحِ استانبول بوسیلۀ سلطان محمدِ فاتح است) وجشنِ سالانۀ آن

یک مسئلۀ ملی است، ولی سازکردنِ دوبارۀ دعوایِ اسلام با مسیحیت، مسئلۀ دیگری است. یادمان باشد که جرج دبیلیوبوش، هنگام حمله به عراق(که جنایتِ جنگی علیه بشریت بود)، آنراجنگ صلیبی(جدید) نامید وپاپ بندیکت شانزدهم*،هم تأئیدش کرد! آقای اردغان به آنها، بدرستی اعتراض نمود.

آقای اردغان، بجایِ پیروی ازسلطان محمدِ فاتح درتبدیلِ کلیسایِ (ایاصوفیا) به مسجد، که درزمانِ خودش(1453 م) درعکس العمل بکارِ زشتِ مسیحیان دراسپانیا، کاری معقول وطبیعی بود، ولی شما همچون یک سیاستمدار

درعصرعلم، حقوق بشرودموکراسی، زندگی می کنید، معنیِ اینکارِنا درست، دشمنی زا، با ایجادِ جبهۀ جدید چیست؟ آیا بهترنیست که ازالگوهایِ انسانیِ مُنطبق با منافعِ ملیِ درازمدتِ ترکیه باتسامح دینی وعقیدتی پیروی کنید.

همچون یک فردِ مدعیِ پیرویِ ازاسلام راستین، میتوان ازالگویِ قابل احترام خلیفۀ بزرگِ مسلمین، یعنی عُمَربنِ خَطّاب، درفتح فلسطین وشهرِ(اور-سلیم: شهرسلامتی):اورشلیم یا بیت المقدس(ایلیاء آن زمان) پیروی کنید که حتی (درقرن بیست ویکم میلادی وچهاردهم هجری شمسی)هم هنوزمُدرن است!: فرمانده مسیحیِ اورشلیم ازابوعبیدۀ جراح، درخواست کرد، که عُمَرشخصاً برای عقدِ قرارداد صلح به بیت المقدس بیاید، پس ازامضاء قرارداد(که درآن عُمَرمتعهدشد، ضمن آنکه مسیحیان دراجرایِ مراسم خود، آزاد خواهند بود، دربرابرِتسلیم بدونِ جنگِ اورشلیم، عمردرمعاهده، قبول نمود که مسلمین اجازۀ مهاجرت واسکانِ یهودیان به فلسطین وشهراورشلیم را نخواهد داد.

پس ازتسلیم شهراورشلیم(بیت المقدس)،قشونِ فاتحِ مسلمین، ازخلیفه خواستند درکلیسایِ قیامت(که هنوز پا برجا است) نمازبخواند، عُمر،این مردِ خردمند، سیاستمدار، هوشمند ودوراندیش گفت: نه، این کارسُنت میشود و مسلمین در کلیساها نمازمیخوانندوباعث بهم خوردنِ مراسم مسیحیان وایجادِ کینه ونفرتِ بیهوده، دربینِ پیروانِ دودین میگردد. روبرویِ کلیسایِ قیامت، زمینِ بایری بود، آنجا را صاف کردند وعُمرهمانجا پیشنمازشد. کلیسایِ قیامتِ مسیحیان، درزمان عُمروفتح بیت المقدس، قبلاَکنیسۀ یهودیان بود، ولی پس ازقتل-عام یهودیان، بوسیلۀ تیتوسِ رومی درهفتاد میلادی، مسیحیان پس ازکُنستانین-133- م، آنرا مبدل به کلیسا کردند.                                                        پسرِصلاحالدینِ ایوبی، درسالِ(۱۲۱۶ میلادی)، پس ازبازپس گرفتن مَدنی وانسانیِ اورشلیم(بیت المقدس)، درجنگِ صلیبی؛ به یادِ عمرخلیفه دوم، مسجدی درآن محل بنا کرد که به مسجدِ عمرمعروف است. گفتنی است که درفتحِ بیت المقدس(اورشلیم)، ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹بوسیلۀ مسیحیان، برعکس صلاح الدین ایوبی، مسیحیان هرچه مسلمان بود درآنجا قتل عام کردند!

سخن آخراینکه بجایِ تشدید دعوایِ تمام ناشدنیِ دینی، که عملی ضدِ ملی و درمقیاسِ ارزش هایِ قرنِ حقوق بشرودموکراسی وعلم، عملی ارتجاعی ودرنهایت تشدیدِ جدالِ دوتوحش است، باحرمت به اعتقاداتِ دینی، برای عدم

تکرارِفجایعِ شناخته شده، به صلاحِ ادیان است که آنها را ازحوزۀ سیاست، دورنگه داریم. اسم شناخته شدۀ این عمل: سکولاریسم یا لائیسته است.

رقابت درقرنِ تسخیر فضا، رقابت درعلم وتکنیک ودرتولیدِ صنعتی و الکترونیک و سبقت دردیژیتال انفورماتیک است، بجای افزایش درجدالِ دینی، باید سعی کردازنظرحقوق بشرودموکراسی(آزادی های قانونی، برابری انسانی ولائیسته یا سکولاریسم) وعدالت اجتماعی، گوی سبقت را از دیگران ربود. رازونیازبا خدای خود، امری شخصی است.

پاریس / سه شنبه  14 ژوئیه 2020

———————————

* بندیکت شانزدهم که صبح روزِ(۷ مه ۲۰۰۵) به پاپی انتخاب شده بود، بسببِ ندانم کاری هایِ فراوانش، واداربه استعفا شد وطیِ اظهاراتی در( ۲۱اوتِ ۲۰۱۳ ) اعلام کرد که: خداوند به وی گفته بود که کناره گیری کند و آن را حاصل یک تجربهٔ عرفانی دانست!