حسین باستانی :
تصرف خرمشهر، که در سوم خرداد ۱۳۶۱ و در جریان عملیات بیت المقدس صورت گرفت، بزرگترین پیروزی نظامی ایران در جریان جنگ هشت ساله بود.
با انجام این عملیات، ایران موفق شد بیشتر اراضی اشغال شده از سوی عراق در ابتدای جنگ را بازپس بگیرد و خود را در موقعیت کاملا مسلط نظامی و تبلیغاتی قرار دهد.
در حدود سه دهه ای که از پایان جنگ ایران و عراق می گذرد، مسئولان و فرماندهان جنگ دلایل خود را در مورد ادامه جنگ بعد از بازپس گیری خرمشهر توضیح داده اند. دلایلی که تمرکز اصلی آنها، بر روی مزایای متصور بر تصرف بخش هایی از عراق بوده است.
با وجود این، مدافعان استمرار جنگ بعد از عملیات بیت المقدس، در تمام این سال از پرداختن به بخش هایی کلیدی از داستان ادامه جنگ بعد از خرمشهر خودداری کرده اند.
مدافعان استمرار جنگ بعد از خرمشهر، در سه دهه گذشته از پرداختن به بخش هایی کلیدی از داستان ادامه جنگ خودداری کرده اند
آیت الله منتظری در جلد اول کتاب خاطرات خود (ص ۵۸۹) می نویسد که بعد از آزادی خرمشهر، “نیروها به خصوص ارتش” انگیزه کمتری برای ادامه جنگ داشتند چون می گفتند “ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولى حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشورگشایى است”. آقای منتظری می افزاید: “روى همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کارى مى خواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست.”
ظاهرا شخص آیت الله خمینی هم در مورد ادامه جنگ بعد از خرمشهر تردید داشته است. حدود یک هفته بعد از مرگ احمد خمینی فرزند رهبر ایران، روزنامه جمهوری اسلامی متن گفتگوی منتشر نشده ای از او در سال ۱۳۷۰ را منتشر کرد که در آن، برای اولین بار از تردیدهای پدرش در ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر سخن گفته بود.
وی در آن مصاحبه، که در تاریخ ۴ فروردین ۱۳۷۴ منتشر شد، تاکید کرد: “امام معتقد بودند بهتر است جنگ تمام شود اما مسئولان جنگ گفتند ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و می گفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید بدانید اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم و الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.”
آیت الله منتظری می گوید بعد از آزادی خرمشهر، “نیروها به خصوص ارتش” انگیزه کمتری برای ادامه جنگ داشتند چون می گفتند “ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشور بیرون کنیم ولى حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم کشورگشایى است”
وقتی در سال ۱۳۸۱ کتاب خاطرات ۱۳۶۱ اکبر هاشمی رفسنجانی منتشر شد، در بخشی از آن در مورد موضع رهبر وقت راجع به ادامه جنگ روایتی آمده بود که با گفته های احمدی خمینی اندکی تفاوت داشت. آقای رفسنجانی نوشته بود که آیت الله خمینی مخالف ادامه جنگ بعد از عملیات بیت المقدس نبوده ولی با ورود به خاک عراق بعد از آزادسازی خرمشهر مخالفت کرده است.
آقای رفسنجانی در کتاب خاطرات ۱۳۶۱، در مورد جلسه تصمیم گیری مسئولان برای ادامه جنگ نوشته است: “فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست. دشمن در جاهای زیادی در خاک ما است و اگر مطمئن بشود که نظام ما به خاک او وارد نمیشود یا ورود جزئی خواهد داشت، نه امتیازی خواهد داد و نه از نقاط حساس بیرون خواهد رفت و هر وقت آمادگی پیدا کرد در خاک ما پیشروی میکند و با این استدلال امام را قانع کردند.” (ص ۱۳۷)
عبدالحسین مفید معاون اطلاعاتی قرارگاه خاتم الانبیا در زمان جنگ، در گفتگویی در سال ۱۳۸۸ با جعفرشیرعلی نیا، مورخ، توضیح می دهد که تصمیم گیری راجع به جنگ بعد از گرفتن خرمشهر، در دو جلسه شورای عالی دفاع در حضور آیت الله خمینی گرفته شده که یکی ۳ روز و دیگری ۱۷ روز بعد از تصرف خرمشهر بوده است. بنا به روایت سرتیپ مفید: “فرماندهان نظامی با جمع زدن آمار تلفات و خسارت های عراق در عملیات ها به نتیجه رسیده بودند که بیش از ۵۰ درصد توان ارتش عراق از بین رفته و یک حمله دیگر می تواند ضربه آخر به حکومت نیمه جان صدام باشد.”
آقای رفسنجانی در گفتگویی با جعفر شیرعلی نیا نویسنده کتاب “روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی” (که سال ۱۳۹۵ منتشر شد) می گوید در آن دو جلسه بیشتر نظامی ها صحبت کردند و مشخصا، قاسمعلی ظهیرنژاد رئیس وقت ستاد مشترک ارتش و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه استدلال های خود را در مورد ورود به خاک عراق توضیح دادند. استدلال هایی که اکبرهاشمی رفسنجانی و دیگر مسئولان سیاسی نیز با آنها موافق بودند و نهایتا آیت الله خمینی را نیز متقاعد کردند.
بر مبنای همین تصمیم بود که علی خامنهای، رئیس وقت شورای عالی دفاع، روز یکم تیرماه سال ۱۳۶۱ در دیدار با گروهی از روحانیان و مبلّغان تاکید کرد: “به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است، مبارزه ادامه خواهد داشت.” (کتاب “تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی”، نوشته علی اکبر ولایتی، ص ۱۴۱)
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، در سال های بعد در اظهارنظرهای گوناگون از ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر دفاع کرد. محمد درودیان مورخ جنگ، در کتاب “پرسشهای اساسی جنگ” که در سال ۱۳۹۰ منتشر شد، اظهارات آقای رضایی را نقل کرد که در دفاع از ادامه جنگ بعد از خرمشهر گفته بود اگر ایران آتش بس با عراق را در آن مقطع قبول می کرد “جنگ ۵۰ سال به درازا میکشید”. (ص ۲۱۰)
با وجود این، سرلشکر رضایی بعدها در مصاحبه ای با شبکه خبر تلویزیون در ۳ مهر ۱۳۹۵ اذعان کرد: “بعد از خرمشهر باید وارد خاک عراق نمیشدیم بلکه باید اعلام میکردیم اگر دولت عراق به خواستههای ما عمل نکند، وارد خاک عراق میشویم”. او تاکید کرد: “اگر دوباره برگردیم بر سر مرز خرمشهر و بصره [زمان بعد از عملیات بیت المقدس] حتما میگویم که باید فرصت داد.”
آیت الله خامنهای روز یکم تیرماه سال ۱۳۶۱ گفت: “به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است، مبارزه ادامه خواهد داشت”
فضای ذهنی فرماندهان بعد از فتح خرمشهر
ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، تصمیم گروهی مسئولان ایران بود، با وجود این، فرماندهان نظامی به وضوح در متقاعد کردن مجموعه حکومت به ادامه جنگ نقش اصلی را داشتند. این فرماندهان بعد از باز پس گرفتن خرمشهر چنان اعتماد به نفسی پیدا کرده بودند که اعتقاد داشتند پیروزی های نظامی بزرگ، در خارج از مرزهای ایران نیز قابل تکرار است.
یکی از نشانه های قابل تامل این اعتماد به نفس، تصمیم فرماندهان به اعزام نیرو به لبنان بعد از حمله اسرائیل به آن کشور بود که دو هفته بعد از آزادسازی خرمشهر صورت گرفت.
بعد از حمله اسرائیل به لبنان، با تصویب مسئولان در در جلسه سران قوا، هیاتی به سرپرستی محمد سلیمی وزیر دفاع ومحسن رضایی فرمانده سپاه به سوریه رفتند تا راه های کمک به ارتش آن کشور را در لبنان بررسی کنند. اما به فاصله اندکی، دو گردان از نیروهای سپاه و ارتش برای شرکت در جنگ راهی سوریه شدند که بعدا معلوم شد بدون اطلاع آیت الله خمینی بوده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی در گفتگویی در سال ۱۳۹۴ با جعفر شیرعلی نیا، مورخ، صحبت هایی کرده که از فحوای آنها معلوم می شود نیروهای اعزامی حتی به اهدافی بزرگتر از کمک به سوریه فکر می کرده اند. آقای رفسنجانی با ذکر اینکه از اعزام نیروها “در حد اینکه بروند و به حزب الله کمک کنند” مطلع بوده افزوده است: “این را که بروند و برای فتح فلسطین آماده شوند نمی دانستیم.”
علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش در کتاب “ناگفته های جنگ” (ص ۳۱۷) می نویسد وقتی فرماندهان نظامی گزارش اعزام نیرو به سوریه را به آیت الله خمینی داده اند با واکنش تند او مواجه شده اند: “فرمودند این نیروهایی که بردید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمیکنم، بگویید سریع برگردند.” به دستور رهبر وقت، نیروهای نظامی اعزامی به ایران برگشتند و تنها بخشی از آنها ماندند تا نیروهای حزبالله را آموزش بدهند.
اگرچه ماجرای اعزام نیرو به سوریه و لبنان، مطابق برنامه ریزی اولیه فرماندهان نظامی به پیش نرفت، اما به خوبی نشان می داد که به دنبال عملیات بیت المقدس، اعتماد به نفس فرماندهان به چه ابعادی رسیده بود.
در چنین فضایی بود که نیروهای ایران، کمتر از دو ماه پس از فتح خرمشهر، نخستین عملیات زمینی خود را برای فتح بصره را انجام دادند. عملیات رمضان، از ۲۲ تیر تا ۷ مرداد ۱۳۶۱ انجام شد و فرماندهان تصور می کردند که با شروع عملیات، مردم عراق هم به کمکشان خواهند آمد. بر همین مبنا بود که آیت الله خمینی با انتشار پیامی برای مردم عراق “تکلیف اسلامی و میهنی” آنها را در این دانست که علیه دولت خود شورش کنند. در این پیام، که ۲۳ تیر ۱۳۶۱ صادر شد، خطاب به مردم عراق آمده بود: “ای اهالی غیور بصره، به استقبال برادران مؤمن خود بیایید و دست ستمکار عفلقی های کافر را از بلاد خود کوتاه کنید. ای اهالی محترم اعتاب مقدسه… مردانه قیام کنید و سرنوشت خویش را به دست گیرید.”
پیام رهبر جمهوری اسلامی، طبیعتا تاثیری بر عراقی ها نمی گذارد و اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۱ خود، نقل می کند که احمد خمینی در دیدار با او، از اینکه بعد از پیام آیت الله خمینی به مردم عراق “موجی ایجاد نشده” ابراز نگرانی کرده است. (ص ۱۲۷) آیت الله منتظری در جلد اول کتاب خاطرات خود نقل می کند: “آقایان به این عنوان که ما مى خواهیم برویم به بصره، از امام یک پیام گرفتند براى مردم بصره که اى مردم بصره از نیروهاى ما استقبال کنید و… من بعداً به امام گفتم آخر این پیام چه بود که شما دادید، آنها به ما مى خندند؛ و امام پذیرفتند که پیام اشتباه بوده است.” (ص ۵۸۹)