فیروز نجومی :
در 26 مرداد ماه، دو روز قبل از کودتای 28 مرداد 32، ولی فقیه، آخوند خامنه ای، در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، خطبه ای ایراد نمود که بسیاری از کارشنان، بر حسب معمول، آنرا یک سخنرانی “ایدئولوژیک” و سیاسی تعریف کردند. زیرا که جهان هستی را از دیدگاهی خاص با بکارگیری مفاهیمی که نظام ایدئولوژیک در اختیارش میگذارد، درک و تفسیر و تعبیر میکند که اساسا سیاسی ست و با سیاست سرو کارد دارد.
اما، آنچه در اینجا ناگفته میماند، شناسائی ریشه و اصل مفاهیمی است که اخوند خامنه ای در بیان خطبه های خود بکار میگیرد. واقعیت آنستکه هر آنچه که از دهان آخوند خامنه ای خروج مییابد از مبانی دین اسلام و یا شریعت اسلامی برمیخیزد. بنظر میرسد کارشناسان نظام ولائی تفاوت چندانی بین دین و ایدئولوژی نمی بینند، هر دو همچون ابزاری بکار گرفته میشوند در خدمت ساختار قدرت. معلوم است که آخوند خامنه ای اگر کمونیست بود بمنظور اعتبار بخشیدن به سخنان خود از مارکس و لنین نقل میکرد. اما، همگان میدانند که او یک طلبه است و در دامن حوزه های علمیه و در محضر مراجع تقلیدی، همچون، آخوند خمینی پرورش یافته است. این بدان معناست که آخوند خامنه ای نه تنها بزبان دین سخن میگوید بلکه سرتاپا نماد دین است. همین بس که بعمامه اش که هر روز گنده تر میشود و عبا و چفیه زیر آن بنگری.
اگر کوتاه، باخیرترین خطبه آخوند خامنه ای که در دیدار با فرماندهان سپاه ایراد نمود بنگریم، می بینیم که با بسم الله… آغاز میکئد و همچنانکه برهان و استدلال خود را ارائه میدهد بطور افزاینده ای گفتمان خود را هرچه محکمتر در نقل قول های پی در پی از قران می پیچد. بدون تردید بآن امید که مشروعیت بیشتری به گفتار خود ببخشد. اگر چه میتوان گفت که گفتمان آخوندی اساسا گفتمانی ست دینی. ایدئولوژی را جانشین دین ساختن و یا در اذای دین بکار بردن، بیانگر احتیاط و صیانت نفس است در نظامی که متولیان دین بر آن حاکم اند و شریعت و شمشیر را در کف دارند- که گرفتی هم بر آن نیست.
ولی فقیه، آخوند خامنه ای، بیانات خود را با شکل گیری سپاه از آغازین روزهای انقلاب اسلامی برهبری آیت الله، آخوند خمینی و رشد و بلوغ آن از یک مجموعه چند صد نفری تا یک سازمان نظامی، سیاسی، تجارتی، معماری درگیر بنای زیر ساختهای فنی و صنعتی و تکنولوژی متمرکز نمود، رشد و نموی که البته برخاسته است از گرایش و باور به ارزشهای دینی.
حضرت ولایت، آخوند خامنه ای در دیدارش با فرماندهان سپاه پاسداران، در بزرگی و عظمت و هیبت و منزلت سپاه از هیچ دریغ نداشت. ازتولد و بلوغ و رشد و زایش سپاه، حماسه ای پر شور و هیجان انگیز بنا ساخت و آنرا معجزه آسا خواند. او خاطر نشان نمود که سپاه همه جا در کنار مردم قرار گرفته است در بلایای طبیعی و سیلهای خانمان برانداز و حتی به رفع محرومیت اقشار ضعیف مردم هم شتافته است. بخودی خود روشن است که توصیف آخوند خامنه ای از سپاه، وصفی ست دینی، او از سپاهی سخن میگوید که پاسدار یک انقلاب است، یک انقلاب دینی، در مقایسه با انقلاب هایی که دینی نبودند مثل انقلابهای فرانسه و روسیه و چه تفاوت عمیقی وجود دارد بین آنها و انقلاب اسلامی. در وصف لشگر بیگانگان میگوید:
آنها ویرانگر بودند، خودسر بودند، بیانضباط بودند، بدون پایبندی به مبانی و اصول بودند، سپاه نه؛
برعکس لشگرخدا ناشناسان، بنا بر روایت ولایت فقیه، آخوند خامنه ای، آنچه سپاه را به نیرویی شگفت انگیز تبدیل نمود:
سلامت انسانی و سلامت خدایی بود، بویژه سلامت معنوی و اخلاقی و سیاسی، برامده از ارزشهای دین و انقلاب، مثل ایثار، مثل فداکاری، مثل حضور جهادی دائمی و شبانهروزی، مثل اطاعت و تسلیم در مقابل امام بزرگوار.
در ادامه، آخوند خامنه ای به خدماتی که بدست سپاه آنجام شده، اشاره نمود و از از نوع خدماتی دانست که در تاریخ بی سابقه بوده است. بعنوان مثال، از آغاز سپاه اجازه نداد که انقلاب اسلامی به بیراهه برود و توطئه های دشمنان را همیشه خنثی کرده و جلوی بیستوهشتم مردادها را گرفت. عمل بوظایف چنین گرانبار است که سپاه را بنا بر قول رهبر انقلاب، آخوند خامنه ای به پدیده ای جذاب تبدیل نموده است که ناشی میشود از:
تأثیراتی که حرکت سپاه و وجود سپاه و آرمانهای سپاه و نوع جهتگیری و اقدام سپاه در جوانهای کشورهای دیگر گذاشته…
بنا بر روایت ولایت فقیه، آخوند خامنه ای آنچه به شکل گیری سپا جان داد کنفرانس گوادلپ بود، کنفرانسی که سران چهار کشور باین نتیجه رسیدند که شاه نجات دادنی نیست ولی هر قدرتی هم که جانشین شود هرگز روی ثبات و آرامش را نبیند. پیوسته با بحران های متوالی روی در رو خواهند گردید. یعنی که از 44 سال پیش از این کشورهای غربی سعی کرده اند به بهانه های گونا گون در کشور بحران تولید کنند، کرده و میکنند. در برابری و مقابله با بحرانسازی و توطئه های قدرت های بزرگ، سپاه پاسداران بوجود آمد و توسعه یافت. چه اگر سپاه نبود، بقول ولی فقیه، کدام نیرو میتوانست با “اغتشاشات” اخیر روی در روی شود و توطئه پس از توطئه را خنثی سازد؟
آخوند خامنه ای، هم چنین بر آنست که حوادثی که در چندین ماه گذشته در کف خیابانها بوقوع پیوسته است هرگز خود جوش نبوده و عمدتا آنها را بر ساخته دست دشمنان میشمرد. اغتشاشات همیشه از بیرون هدایت میشده و میشوند. البته که نه اسارت و ممنوعیت و بندگی وجود دارد، نه گرانی بیداد میکند و نه بیکاری و نه فقر و گرسنگی. توطئه گوادلپ هنوز ادامه دارد. اغتشاشات در کردستان و بلوچستان، برساخته دست دشمنان بود که ممکن بود به تمام کشور سرایت میکرد، اگر سپاه نبود. سیاست بحرانهای پی در پی که معماری آنرا دشمنان بعهده گرفته بودند، چه نیرویی خنثی مینمود. آری، سپاه ناجی بوده و هست.
افزوده بر این، چیزیکه دشمنی غرب را بر علیه حکومت اسلامی بر می انگیزد، بنا بر روایت آخوند خامنه ای، اخلاق ظلم ستیزی است و خصومت ورزی با ظالم، که خود الگوی رهایی نظام هایی شده و میشود وابسته بنظام غرب. این سوی و موضعگیری نظام است که قدرتهای بزرگ را نگران نموده است و حسّاس، چنانکه آنها را وادار به عکسالعمل و واکنش میکند.
تا اینجا، آنچه در بالا آمد برداشتی ست از خطبه خوانی ولی فقیه، آخوند خامنه ای. بچه دلیل دست باین خطبه خوانی زده است، چه چیزی او را بر انگیخته است؟ چه پیامهایی در طی بیان خطبه ارسال شده است، کلید چه رمزهایی را در این سخنرانی میتوان یافت؟ همه سوالاتی ست که پاسخ بدانها، بدون تردید، از تاریکیها و ابهامت میزداید. با این وجود، خطبه اخیر را میتوان همچون دریچه ای دید که در درون آخوند خامنه ای گشوده میشود. آخوند ها در خطبه خوانی های خود، بویژه آخوند خامنه ای، در خطبه اش در دیدار با فرماندهان سپاه، حقایقی را آشکار میسازند که خود بدان آگاه نیستند. خطبه خوانی اخیر رهبر انقلاب و اختصاص ان به سپاه پاسداران و قله های بلندی که کسب کرده اند، بخوبی عمق توهمی که در آن گرفتار شده است آشکار مینماید.
آیا ممکن است فردی بر راس جامعه قرار بگیرد، و مصیبت و نکبتی که دامن جامعه را فرا گرفته است انکار بکند و از مشاهده توسعه فقر و فلاکت بیش از 70 در صد جامعه و ناپدید شدن قشر میانی آن سر باز بزند؟ بی ارزش شدن پول ملی، ورشکستگی اقتصادی، بیکاری و گرانی روز افزون، تخریب محیط زیست و خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها، مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرهای بزرگ، نبود بنزین و کمبود آب و برق، آیا همه این مشکلات برساخته دست دشمنان حکومت ولایت فقیه است و یا بر خواسته است از جهل و نادانی ای که بر حوزه ها علمیه سلطه افکنده است؟
ولی فقیه شاید دچار این توهم هم باشد که با انکار و نادیده انگاشتن واقعیات، حقایق ناپدید میشوند. و یا دست به ناپدید کردن حقایق میزنند با وارونه ساختن و یا با ابزار مصادره بمطلوب آنها. آخوند خامنه ای در پایان خطبه اش وقتی خیلی گذرا بوقایع اخیر میپردازد، آنها را بحران هایی میخواند برساخته توطئه دشمنان نظام. این در حالی ست که جامعه در حال غرق شدن در منجلاب فساد و انحطاط و تباهی مادی و معنوی است.
تا قبل از قتل مهسا، قهرمان زن کرد، بدست همان پاسدار و یا بسیجی و یا موجوداتی که آخوند خامنه ای، افراد دارای طهارت … دارای تقوا میخواند، اطمینان و اعتماد بدیگری در میان جامعه رخت بر بسته بود. خودخواهی و خود پرستی باوج خود رسیده بود. همگان، تحت حکومت دین به دوگانگی چهره و یا دو شخصیتی، خواسته یا نا خواسته گرفتار شده بودند. در بیرون و در حضور دیگران باید یک چیز باشند و یا وانمود کنند، هستند که در واقع نیستند. زنانی که با ابزار تنبیه و مجازات، حجاب بر آنان تحمیل میشود و چاره ای ندارند حز تن دادن بآن، باید به موجودی تبدیل بشوند که نیستند. چنانکه گویی حجاب نشانی ست بر تقوا و پرهیزکاری، حال آنکه حجاب، بلحاظ تاریخی، بعنوان ابزار پوشنده فحشا بکار گرفته شده و هنوز هم میشود. اگر آخوند کوته بین نبود، تردید مدار که هماکنون، کشور ما یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان بود.
رهبری که برای بقای نظامی که تحت سلطه انحصاری او قرار دارد تکیه بر نیروی سرکوب و خشونت و بگیر و ببند بکند و تنبیه و مجازات و شکنجه و سرانجام بدار آویختن، ممکن است چند صباحی طولانی تر بماند، اما بچه قیمتی و تا چه زمانی؟ نظام ولائی در پی توسعه و نهادین سازی تقوا و پرهیزکاری، جامعه را بیک زندان بزرگ تبدیل کرده است، زندانی که دیر یا زود دروازه هایش فرو خواهد ریخت و آزادی زنجیرهای اسارت را در هم فرو میشکند.
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com
fmonjem@gmail.com