بشر ثابت کرده هیچ چیز مقدّس نیست

مژگان پورمحسن :

همهٔ ما ایرانیان فارغ از تنوعات قومی، زبانی، دینی، طبقاتی وو در یک موضوع انگار کپی ملی شده ایم و آن مقدسّات است یعنی هر کداممان در ذهن به وجود هايی، موجوداتی، انسانهايی، موقعيتهايی و اماکن و
تاریخ هايی که آنها را قُدسی، آسمانی، فرا انسانی و فرا شعورمان می دانیم ایمان صد در صد داریم که اگر کسی هم در مورد این « مقدسات» حرفی زد خونمان بجوش می آید. در این میان البته شیعیان دوازده امامی به نظرمن به سه دلیل درمقدسّات غوغا می کنند: دلیل اوّل درادعای اسلام مبنی بر دین آخر بودن و زورچپان آن  به ایرانیان است که در نتیجه می بایست حمله کنندگان عرب هر چه بیشتر الله و قرآن و محمد را برای ما قُدسی می کردند. دوّم آخوندها بعنوان تحمیق کنندگان تاریخی ما ایرانیان که از مقدّس سازی چندین قرن است نان مفت میخورند و جیب ملّت از دارا و فقیر، باسواد و بی سواد، سیاستمدار و نظامی و کشاورز و زن خانه دار را خالی کرده و به جیب و حسابهای خویش می ریزند و هر چه بازار تقدس سازی را افزایش دهند بر سرمايه های کاملاً مادی خویش می افزایند. و دلیل سوّم بنظر من درازای بیش از دو قرنیست که  عمر دوازده امام شیعه را می پوشاند و با تئوری « امام زمان همیشه هست فقط باید او را شناخت» دیگر به دوازده امام قبلی، باید جنایتکاران زمان ما همچون خمینی و خامنه ای را هم  اضافه نموده ومقدّس معرفی کرد و برایشان حَرَم و گنبد و بارگاه ساخت. و امّا چگونه شد که این تقدس بازی تَرَکی در جامعه برداشته؟ اتفاقاً بقدرت سیاسی رسیدن آخوندها در وطنمان و قبضه کردن تمام مراکز قدرت و نشان دادن جامعهٔ آرمانی اسلام شیعه ظرف چهل سال به مردممان بود.

یادم می آید که کوچک بودم و وقتی پرسیدم چرا دوازده امام داریم و سیزده یا پانزده تا نداریم، از کوچک و بزرگ همگی حیرت زده مرا نگاه میکردند که این دیگر چه سؤالی است و وقتی عزیزی گفت «امام یازدهم گویا بچه نداشته» و دیگری گفت « اختیار دارید، اگر امام یازدهم بچه نداشت که دوازده امامی نمی شدیم » و دیگری گفت « امام دوازدهم در کودکی غیب شده ». پرسیدم چرا غیب شده که دیگر اعضای خانوادهٔ با سواد و درس خوانده هم کلافه شدند. نه اینکه دیگران الزاماً این سؤالات را حتی پیش از آنکه من در این دنیا باشم و صدها سؤال مهمتر، عمیقتر یا جدّی تری نداشتند امّا ابراز و گفتن سؤالات که بقول دوستی « وقت و بی وقت»
از ذهن کودکی می گذشت، مقدسات را برای فهمیدن مورد سؤال قرار میداد در حالی که  معنای مقدّس درفرهنگ ما ایرانیان این است: موضوع قابل سؤال و جواب و بحث و فحص نیست. مطلق است و مطلق قابل درک برای موجودات نسبی نیست. مشکل در این است که مثلاً اگر امام رضا یک آدم بوده، زمانی متولد شده چند دهه بعد هم بمرگ طبیعی یا غیر طبیعی مرده، این که میشود شبیه همهٔ آدمها، اینکه موجود عجیب یا ماوراء طبیعی نیست، پس چرا مقدّس است؟ می شنیدم آخرفرزند پیغمبر است و چون شنیده بودم من هم از فرزندان پیغمبرم، می گفتم « پس چرا من مقدّس نیستم، دیروز در بازی فوتبال وقتی من دروازه بان بودم و گُل خوردم، ده پسر تیمم باضافهٔ پسرهای تیم مقابل ریختند سرم و هر بچه مشتی یا لگدی زد و مسخره کردند که تو دختری، پس چرا حضرت معصومه که دختر بوده و مثل من فرزند پیغمبر همه مرد و زن بپایش می افتند؟ چرا همه چیز دروغ است؟» پاسخ درست این بود که از وقتی ما مستعمرهٔ اعراب شدیم و آنچه  بودیم را انکار کردیم و به آنچه نبودیم تظاهر کردیم همه چیزمان دروغ شد.این دین درعقب مانده ترین نقاط و وحشی ترین روابط ساخته و پرداخته شده بود و به مردمی که از متمدن ترین مردمان آن روزگار بودند تحمیل شد. یک لحظه تصورش را بکنید آیا از این بلايی بدتر برای مردمی قابل تصور بوده و هست؟

اگر امروز داعش در فرانسه یا آلمان یا دانمارک پیروز میشد و قدرت را بدست می گرفت چه خبر میشد. حتماً مردم این کشورها آخردنیا و یا بطور دقیق تر جهنم وعده داده شده در قرآن را بچشم خود بطور واقعی، عینی و  ملموس می دیدند. ما بیش از سیزده و نیم قرن پیش اینچنین شدیم و نتیجه اش این شد که امروز می بینیم. آدمهايی که هر روز بیک رنگ در می آیند. آدمهايی که درواقع  هیچ چیز و هیچ کس وهیچ رابطه ای برایشان
ارزشمند و قابل احترام نیست تا چه برسد به آرمانها.

خبر خوب این است که این مقدسّات در جامعه تَرَک خورده اند. بر رها شدگان است که تَرَک را بازتر و بازتر کنند و همزمان ارزشهای انسانی و واقعی قرن  بیست و یکم را معرفی نمایند.

جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۳۰ اکتبر۲۰۱۷