بهرام رحمانی! با کدام انگیزه بی رحمانه به کودکان کمپ اشرف شلیک می کنید؟

امیر نعمت الهی :
چند روزی است که فکر کودک سربازان بعد از پخش مستند جشنواره سالیانه فیلم گوتنبرگ که خواب راحت را از من ربوده چون من یکی از شاهدان زنده و جدا شده از سازمان پر ننگ مجاهدین هستم و خود به چشم دیده ام که چگونه این کودکان را با فریب و وعده های دروغین به قرارگاه اشرف درعراق آورده بودند و شاهد شکنجه روحی و روانی این کودکان بودم ما در مقر و مرکز ۱۳ با هم بودیم بعد از خواندن مقاله بهرام رحمانی که مشخصاًاز جنایات رژیم علیه مردم ایران و کودکان کشورمان مینویسد و آسمان را به ریسمان میبافد تا بگوید پس ما باید در مقابل جنایات رجوی و در یک نمونه آن درباره کودکان سرباز در تشکیلات مجاهدین سکوت کنیم و هیچ سخنی نگوییم؟ نه آقای رحمانی، هر جا که ظلمی هست سکوت همکاری با ظالم محسوب میشود چه ظالم خامنه ای باشد چه رجوی هیچ تفاوتی ندارد مشخص است شما به خاطر منافع سیاسی و… به پشتیبانی از رجوی و جهت سرپوش گذاشتن در بکار گیری «کودک سرباز» به این کودکان که حتی پدر و مادرشان در تشکیلات مجاهدین بوده و یا هستند انگ وزارت اطلاعات میزنید و بدون هیچگونه سند و مدرک و استدلال لجن پراکنی میکنید و همچون مسعود رجوی و فرقه مجاهدین با شیوه های شناخته شده در طی این سالیان یک تنه به قاضی میروید؟
شکست کامل سازمان مجاهدین در دعوای حقوقی کودکسربازان و شکایت علیه مجله «دیتسایت» در آلمان
https://kayhan.london/1
4/

در یک پاسخ کوتاه بصورت خلاصه خواستم بگویم که ننگ بر شما آقای رحمانی، شرم بر شما که به این کودکان معصوم که بر آنها چه ها که نگذشته است از شکنجه روحی و فیزیکی تا آزار و اذیت جنسی در اروپا و کانادا که فرقه مجاهدین آنها را به خانه های مختلف و به اجبار فرستاده بودند وسپس از سال ‍۱۳۷۶ بار دیگر این کودکان که بسیاری از آنها زیر سن قانونی بودند بعنوان رزمنده مجاهد به عراق و قرارگاه اشرف آوردند.

کودکانی که سلاح کلاشینکف هم اندازه قد آنها بود

کودکان سربازی که گریه می کردند و
به زبان کردی نام مادرشان را صدا میزدند

به چند نمونه که سالها شاهد آن بودم اشارتی می کنم، کودکانی که از رمادی( کمپ پناهجویان کرد در عراق) آورده بودند آنها بعضی اوقات گریه میکردند و به کردی مادرشان را میخواستند و از شنیدن گریه آنها هنوز کلمه مادر به زبان کردی در ذهن من حک شده («دایه»)، این کودکان نه با انتخاب و انگیزه مبارزه آمده بودند و نه رهبر مطلقه عقیدتی را میشناختند صرفأ به خاطر مشکلات معیشتی از اردوگاه رمادی در عراق به مجاهدین آمده بودند و باید در تمام برنامه آموزشهای نظامی شرکت میکردند. کودکانی که سلاح کلاشینکف هم اندازه قد آنها بود و به بیگاری کشیده شده بودند هر گاه میگفتند: نمیخواهند در تشکیلات مجاهدین بمانند یکی دو روز غیب میشدند و بعد دوباره به مرکز و مقر بر میگشتند از وضعیت ظاهری و روحی آنها که مشخص بود که تحت فشار قرار دارند و در نشست های جمعی که سلاحی در دست رجوی بود تا اهداف خود را دیکته کند این افراد بناگزیر تعهد میدادند که تا آخر در تشکیلات مجاهدین بمانند. در فضای آنروزها در یک فرقه مخوف ایدئولوژیک با اعتقاد به رهبری عقیدتی که « خون» و« نفس» اعضا به خودشان تعلق نداشت و در حیطه رهبری عقیدتی بود شعار ها و سرودها ساختند که صبح تا شب در مقرها از تلویزیون سیمای آزادی و یا بلندگوهای مرکز پخش میشد معنا ومفهوم این سروده ها در «مزرعه خوکها»خیلی ساده بود« تبعیت بی چون و چرا از «برادر» (بردار بزرگ به مساوی بود با رهبری عقیدتی بعنوان کانال وصل به خدا) و از جمله سرود «مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم» در یک کلام این حرف رجوی بود که از همه اعضا تعهد کتبی میگرفت که هرگز از تشیکلات مجاهدین جدا نشوند و تا مرگ باید مجاهد بمانند! :
ترانه مجاهد بمانم مجاهد بميرم.

البته در میان اعضای مجاهدین این دسته که کودک سرباز بودند و دوباره چند روز بعد با گریه و زاری میگفتند میخواهد به اردوگاه رمادی( خارج از تشکیلات) نزد خانواده شان برگردند. آنزمان یکی از کادر های فرقه مجاهدین بنام بهزاد صفاری مدتی مسؤل این دو کودک بود و در پاسخ به آنها میگفت:« مگر خانه خاله است که بیایی و بروی ؟!ّ »
بهزاد صفاری بعنوان مشاور حقوقی ساکنان کمپ اشرف

https://www.radiofarda.com/a/o2_mek_ashraf_iraq/24488109.html

بهزاد صفاری در حال تبلیغ فرقه مجاهدین به مردم آلبانی در میهمانی های ترتیب داده شده در آلبانی

بهزاد صفاری یکی از فرماندهان پذیرش فرقه مجاهدی در سال ۱۳۷۶که بیش از ۱۰۰۰ جوان جویای کار در کشور های همسایه را با وعده پول و کسب و کار و پناهندگی اروپا و خوشگذرانی و…به شیوه آدم ربایی به عراق و اشرف کشیده شدند

کودکان سربازی که از اروپا به اشرف آمدند

همچنین بسیاری از کودکانی که حد اکثر سن آنها از ۱۶ سال بالاتر نبود از اروپا و کانادا به مرکز ما آوردند و سلاح دستشان دادند این کودکان اگر میگفتند نمیخواهند در تشکیلات بمانند در نشستهای جمعی با فحاشی و ناسزا روبرو میشدند هیچ وقت فراموش نمیکنم من با « امین گل مریمی» دوست شده بودیم روزی دید که من از مسئولم شامپو درخواست میکنم و رفت یک شامپو خوش عطر که از اروپا با خود آورده بود به من داد امین گل مریمی در آن زمان(سال ۱۳۷۸ بود) ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشت.
آقای رحمانی! شما بدون هیچ اطلاعی از درون این سازمان به راحتی نظر میدهید و این کودکان را به وزارت اطلاعات منتسب می سازید معلوم است که پشت صحنه منافعی در کار است؛ زیرا شما پیش از این فرقه مجاهدین را داعشی و حامی رهبر داعش میدانستید که فقط بدنبال کسب قدرت به هر شکل ممکن هستند ولو اینکه پیاده نظام راست تری جناع امریکا باشند. شما روابط فرقه مجاهدین با اعضای جدا شده را غیر منصفانه و خصمانه می دانستید و دهها مورد دیگر از این دست…
آیا می شود به مردم بگویید چرا می خواهید همان داعشی که سالیان از آن سخن می گفتید اینک عنوان می کنید که نقش مهمی در آینده ایران دارد و این داعش سکولار و دمکراتیک هم هست؟
لینک گفته های شما علیه فرقه خطرناک مجاهدین را ذیلا می آورم:
دفاع بهرام رحمانی از جنایت فرقه مجاهدین و آزار جنسی و به صلیب کشیدن « بچه های کمپ اشرف» | ایران گلوبال (iranglobal.info)
آقای رحمانی! ‍باش تا روزی جوابگوی این ننگ در یک دادگاه عادلانه در ایران بعد از سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی همراه مسعود رجوی و مریم رجوی باشید همانگونه که سازمان تبهکار مجاهدین در آلمان و در یک در یک کشور دموکراتیک در دادگاه ایالتی هامبورگ در تمامی موارد محکوم شد و این خود دلیل محکمی بر حقانیت این عزیزان و کودکان سرباز پیشین است به امید آنروز.
شکست کامل سازمان مجاهدین در دعوای حقوقی کودک سربازان و شکایت علیه مجله «دیتسایت» در آلمان

جا دارد تاکید کنم من در مورد فرقه مجاهدین و کودک سربازان و موارد دیگری از جنایات و تبهکاریهای آنها در مصاحبه ای با آقای سیامک نادری مفصل توضیح داده ام و بر همین اسال می توانم در هر دادگاه و در حضور هر رسانه ای همراه با دیگر جداشدگان حضور یابم.
داستان زندگی جوانی عاشق مبارزه و پدری آویخته به دار، تا روبرو شدن با خیانت و زندگی پادشاهانه رجوی

داستان زندگی جوانی عاشق مبارزه و پدری آویخته به دار، تا روبرو شدن با خیانت و زندگی پادشاهانه رجوی

https://www.youtube.com/watch?v=a8rTuzbFrS0

در پایان دو پیام دارم در دوسوی مختلف:
به عزیزانم که امروز دیگر کودک نیستند و مستحکم ایستادهاید به شما افتخار میکنم و افتخار «میکنیم»، درود بر شرفتان که اینگونه در مقابل ظلم و نقض کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهدات بین المللی در باره کودکان ایستادهاید.
در سوی دیگر یک پرسش اساسی از بهرام رحمانی وجود دارد:
آقای بهرام رحمانی! من در شگفتم با کدام انگیزه و توشه اینگونه بی مهابا و بی رحم به کودکان معصوم سابق کمپ اشرف و مستند بچه های اشرف شلیک می کنید؟
شما باید بتوانید در برابر مردم و رسانه ها در حضو ما جداشدگان که شاهد جنایت بودیم از خود دفاع کنید. من شما را به حمایت از جنایت متهم می کنم.

منبع سایت حقیقت مانا