![](https://mihantv.com/wp-content/uploads/2015/03/download1.jpg)
علی افشاری :
هفت تیر امسال مصادف با چهل سالگی انفجار ساختمان حزب جمهوریاسلامی و کشتهشدن جمعی از مسئولان و کارگزاران جمهوریاسلامی است. در رأس آنها آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس وقت دستگاه قضایی قرار داشت.
اگرچه آن اقدام تروریستی به دلیل خشونت ناموجه و رویکرد فراقضایی درخور محکومیت است، اما کثیری از کشتهشدگان و بویژه آیتالله بهشتی به دلیل کاربست نگاه اقتدارگرایانه و حذفی و پایهگذاری دستگاه سرکوب خونین در ایران بعد از انقلاب در گسترش خشونت نقش داشتند و مصداق این ضرب المثل بودند: «کسی که باد میکارد، طوفان درو میکند».
محمد بهشتی در یک سخنرانی در آذرماه ۵۸ در تهران
رئیس اول قوه قضائیه و عضو مؤثر شورای انقلاب و جامعه روحانیت مبارز تهران، روحانی سیاستمداری بود که «کرول جروم» روزنامهنگار کانادایی (معشوقه صادق قطبزاده) به او لقب «آیتالله کسینجر» داده بود. این انتساب صرف نظر از جنبه ژورنالیستی واقعیتهایی را بازتاب میدهد.
واکاوی عملکرد تقریباً سیماهه آیتالله بهشتی بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ نشان میدهد او یک روحانی خوشرو و در ظاهر اهل شکیبایی بود. اما صبر و تحمل او از جنس مدارا و پذیرش حق آزادی مخالف نبود، بلکه میکوشید در برخوردی پیچیده از این طریق مخالفان را یا جذب کرده و یا مخالفت آنها را بیاثر و مسیر خنثی کردن آنها را هموار سازد.
او کاملاً سیاستمدارانه در معنای رایج غیراخلاقی برخورد میکرد؛ در این مسیر از فریفتن و برخورد دوگانه نیز پرهیزی نداشت و چه بسا سنت تقیه، توریه و کتمان در فقه شیعه را به شیوهای جدید بازسازی کرده بود تا نیت اصلی خود را در تعاملات سیاسی بسته به مصلحتها پنهان سازد و کارهایش را مرحله مرحله با اغفال مخالفان پیش ببرد.
او یک روحانی باورمند به گفتمان بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور بود. تحصیلات حوزوی را در حوزههای علمیه اصفهان و قم از سطوح ابتدایی تا درجه بالا گذراند. شاگرد مراجع بزرگ تقلید وقت قم از جمله آیتاللهها سیدحسین بروجردی، حجت کوهکمرهای، محمدتقی خوانساری، روحالله خمینی و مرتضی حائرییزدی بود. بعداً از دانشگاه تهران در رشته دکتری الهیات نیز فارغالتحصیل شد.
از جوانی در یادگیری زبان انگلیسی کوشا بود و در دوران طلبگی در دبیرستان حکیم نظامی قم زبان انگلیسی به دانشآموزان درس میداد. نقطه عزیمت او در سیاست نهضت ملیشدن نفت بود که توأمان از دکتر محمد مصدق و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی حمایت میکرد. او علیرغم نگاه انتقادی به عملکرد دکتر مصدق در خصوص آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام تا پایان از جنبش فوق دفاع کرد.
کودتای ۲۸ مرداد در او تأثیر منفی گذاشت. خود او میگوید همان موقع به نتیجه رسیدم که دلایل اصلی شکست نبود کادرهای مناسب و همچنین عدم وجود بینش اصیل اسلامی در جنبش بود. لذا او تصمیم گرفت در این زمینه کار کند و از فعالیت مستقیم سیاسی اجتناب ورزد و به قول خودش فعالیتهای فرهنگی او پوششی برای کار سیاسی بود.
بهشتی در سالهای پیش از انقلاب در تبیین هویت بنیادگرایی اسلامی شیعه محور و یا قرائت ایدئولوژیک از فقه شیعه «اثنی عشری» فعال بود. بخش عمده فعالیتهای نظری و فرهنگی او ترویج این ایده بود که اسلام برای همه ابعاد زندگی برنامه دارد و حکومت دینی میتواند تشکیل شده و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.
تأسیس مدرسه حقانی در حوزه علمیه قم، کانون دانشآموزان در قم، فعالیت در «مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ»، برقراری ارتباط با دانشجویان مذهبی، نگارش کتاب و مقالات بویژه در نشریه «مکتب اسلام» و ارتباط با نوگرایان دینی از جمله رهبران نهضت آزادی و دکتر علی شریعتی رئوس فعالیتهای او در حوزه گفتمانسازی و مباحث اندیشگی در زمینهسازی برای تشکیل حکومت دینی بودند.
منتها او فقط به مباحث فکری و فرهنگی فعالیتهایش را محدود نکرد. فعالیتهای سیاسیاش را بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ به صورت مخفیانه ادامه داد اما کوشید تا برای نگرش سنتگرایی ایدئولوژیک از بین دانشجویان و دانشآموزان با گرایش مذهبی کادرسازی کند. او در فعالیتهای تشکیلاتی قابلیت بالایی داشت. شایع است که او همواره دفترچهای به همراه داشته و هر گاه فرد مناسبی را ملاقات میکرد، بلافاصله اطلاعات تماس به همراه خلاصهای از خصوصیات شخصیتی او را یادداشت میکرد.
این سوابق باعث شد که آیتالله خمینی او را در شورای انقلاب بگمارد. گرایش بهشتی به روحانیسالاری در حدی بود که در مشاوره بنیانگذار جمهوریاسلامی پیشنهاد داده بود که جمع شورای انقلاب به عده معدودی از روحانیون باورمند به سنتگرایی ایدئولوژیک و تشکیل حکومت دینی محدود شود، و مکلاها و دانشگاهیان تحت نظارت آنان فعالیت کنند. همچنین از پاییز ۵۷ به دنبال تشکیل یک حزب سیاسی-مذهبی بود که عملاً رهبری انقلاب را در دست بگیرد که مورد موافقت آیتالله قرار نگرفت.