بیائید بزمانی بیاندیشیم که بانک الله اکبر از گلدسته هیچ مسجدی بگوش نرسد!

 

فیروز نجومی :

اگر بخواهیم نگاهی تازه بیافکنیم به انچه در جامعه ما در سال 57 به وقوع پیوست و با چشمانی گشوده، به تحول و دگرگونی بسیار عظیم و گسترده با عواقب وخیم ان در منطقه و جهان بنگریم، شاهد بر چیزی نیستیم مگر پیروزی دین بر قدرت و انحصار آن در دست آخوند و فقیه و طلبه. که چیزی بطول نکشید که آخوندها در اداره جات و پشت میزها و رفته رفته در جایگاه قدرت ظاهر شدند. قوه قضائیه را بسرعت در کنترل خود در آوردند، چنانکه گوئی که در حوزه علمیه، در عرصه حقوق و قضا تخصص بدست آورده بودند. این بدان معنا بود که آخوندها، حاکم بر جامعه شده بودند. که آخوند نه براساس قانون بلکه بر طبق قوانین شریعت میزان تنبیه و مجازات، حتی حکم اعدام متخلفین را صادر میکردند. آخوندهای مکلای یقه کوتاه هم باید بخشی از ورود اخوند به عرصه قدرت دانست، عرصه گفتگو و عهد و قرار داد و بازی بده بستان.

  پس از فروپاشی نظام شاهی، چیزی بطول نیانجامید که قهر و خشونت و کین خواهی با کشتار سران رژیم شاهی بر فراز بام نشیمنگاه آخوند خمینی آغاز گردید، شاید از آوای شلیک تیرهایی که بدست پیروانش، بر قلب قدرتمداران پیشین و مخالفان نظام می نشست، حضرت امام، حتما احساس رضایت هم میکرده و انتظار دریافت پاداش از الله هم داشته است، بویژه وقتی که فرمان اعدام دستجمعی بیش از 4500 نفر از زندانیان سیاسی را بجرم کفر و الحاد،  منافق و کافر و مشرک. صادر کرده بود. حضرت امام باید  در آنزمان، خود را قادر و فناناپذیر احساس میکرده است، احساسی که جانشین او نیز از آن بسیار لذت برده و میبرد.

آنچه هر مقاومتی را در برابر حکومت آخوندی مشکل برانگیز مینمود آن بود که خدایی که حکومت آخوندی بنامش به هر جنایت و بیرحمی و انتقام ستانی که دست میزند، همان خدائی بوده و هست، که اکثر مردم هر کاری را دانسته یا نا دانسته بنام او آغاز میکنند. در اینجا اختلاط دین و قدرت بگونه ای ست که نمیتوان یکی را از دیگری مشخص نمود. مثلا ، وقتی حضرت ولایت، بر فراز منبر قدرت قرار میگیرد، از زبان دین، از زبان الله سخن میگوید و یا از زبان قدرت، آیا آنچه میگوید تهدید آمیز است و ترس آفرین؟ دوگانگی ای که بازتاب آنرا در بخشندگی الله از یکطرف و کشتار ناباوران و سوزاندن آنها در آتش دوزخ از طرف دیگر، میتوان مشاهده نمود، بنام همان خدائی که بیش از 90 درصد ملت بدان اعتقاد داشته و دارند، آخوندهای مقدس دست خود را بخون انسانهای بیشماری آلوده و به هر جنایت و خیانتی، از گروگانگیری گرفته، تا جنگ و تخریب و خونریزی دست زده اند بدون انکه هرگز دچار کوجکترین شرمی شده باشند. همگان فرصت یافتند، هر چند کوتا،ه بر جلاد آن دوران، حمید نوری که بدست قهرمان زمان، ایرج مصداقی، در دام عدالت غربی گرفتار شده بود بنگرند.

 بنام الله، خدائی که بخشنده است و مهربان، آخوندها چه سرها را از تن که جدا نکردند و هنوز هم، چه زبانها از حلقوم بیرون نکشیدند، و متهم بخطا کاری را تحت شدیدترین شکنجه ها و تجاوزات، از جمله تجاوزات جنسی قرار نداده و میدهند. بنام الله است، همان خدا که بدرگاهش پناهنده شویم، چه زخمها، چه شکنجه های درد آور و کشنده ای که بر مخالف و دگر باور روا نداشته و بنام همان خدائی که مشترکا در برابرش برخاک افتیم، چه کابلها و شلاقهای کشنده که بر تن مشرک و ملحد و کافر و منافق وارد نیاورند. در حال حاضر هم روزی نیست که بنام الله انسانی را بدار مجازات نیاویزند.

نتیجه ای که مشتاقم، در این گفتار بدان برسم، این است که آخوند خامنه ای، از سلاحی بهره میبرد که هیچ حاکم دیگری دردوران اخیر از آن هرگز بهره نبرده اند. اخوند خامنه ای زره دین را به تن دارد. او با دین برخیزد و بخسبد و با دین نفس میکشد. آخوند خامنه ای، بر مسند قدرت دارای ان توانائی ست که بر سازد واقعیت را بر اساس انچه بنقل در 1400 سال پیش از این وقوع یافته است. آخوند خامنه ای بمناسبت های گوناگون و یا بمنظور یافتن امدادی در گذار از مانعی مهم ، از الله و یا گفتار او در قران مقدس بجستجوی میپردازد. از الله آموخته است که اگر باو توکل کنی، نگرانی بر فائق آمدن بر هیچ مانعی، هر چند بزرگ، را هرگز بخویشتن راه نباید دهی. آخوند خامنه ای درسهای سیاسی را از خدایی میاموزد که آنچه محال  و غیر ممکن است ممکن مینماید.

حال واقعیت را چگونه باید دید، آیا باید آخوند خامنه ای و یا هر آخوندی را تجلی باور به الله و عقل و خرد الهی دانست و یا او را باید همچون موجودی بنگریم مدرن، که باورهای درونی اش، ممکن است کوچکترین ربطی با جایگاه اجتماعی او نداشته باشند. حال آنکه آخوند خامنه ای درست است که تاکنون همه هرچه داشته است هزینه کرده است که دست بمب هسته ای و موشکهای ویران کننده و پهبادهای تیز هوش بیابد تا با لاف گزافی بیشتری به خطبه گوییی بپردازد. در نتیجه کوشش نظام را برای دستیابی باسلحه های ویران کننده، نباید نشانی از تلاش و کوششی دانست در سوی رسیدن به قافله تمدن، بلکه استفاده از این علم و تکنولوژی را باید ابزاری بشمار اورد بسوی نیست گرایی و بازگشت بدوران عاشورائی.

اگر، آنچه تا اینجا آمده است موجه است، باید این سوال معروف را  یکبار دیگر تکرار کنیم که در شرایط کنونی چه باید گرد؟ در زمانیکه، جامعه در حال غرق شدن در انواع بحرانهاست، آخوند خامنه ای بکدام زبان میتواند سخن بگوید و آنرا با حرف قدرت بیامیزد؟ بدون تردید، همچون 46 سال گذشته بزبان دین وقدرت همزمان سخن میگوید، چنانکه باورمندان را همچنان سرگردان و حیران نگاه دارد، اما، نه برای 35 سال دیگر.

 آنچه حکومت آخوند خامنه ای از آن بی خبر است، آنست که کیش زن زندگی آزادی، کیشی ست در نفی کیش اسارت و بندگی در بند و زنجیر شریعت اسلامی. باین حقیقت باید اعتراف بکنیم  که حکومت اخوندی زمینه را برای ریشه کن کردن باورها و اندیشه های خرافی و پرستش افسانه و اسطوره ها را فراهم آورده است. بدین لحاظ آخوند خامنه ای و همگنانش به آینده مردم کشور ایران بزرگترین خدمت را کرده و با فروپاشی حکومت آخوندی و رهایی از شریعتی که زن را نیم مرد میداند و زندگی را باری سنگین و رنج آفرین می بیند و آزادی را خصم آشتی ناپذیری انسان و انچه انسانیست میپندارد. که آزادیست که انسان را غرق در گناه و معاصی میکند. تردید مدار که پس از حکومت اسلامی، هرگز از هیچ مسجد خدائی بانک الله اکبر هرگز بگوش کسی نرسد.

firoz nodjomi 

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com