تاریخ‌نگاری برساختی

تعریف

حاکمان، سلاطین، پادشاهان و تاریخ نویسان از عصر باستان از تأثیر شرح واقعه، تاریخ، تاریخ نویسی و تاریخ نگاری  بر اذهان باشندگان و آیندگان، چه تجویزی و دستوری یا با انگیزه فردی و شخصی آگاه هستند. این آگاهی سبب شده است، تا تاریخ نویسی از آغاز همواره از ماهیت انگیزشی و به دنبال آن تفسیری، در نتیجه گفتمانی و در نهایت برساختی برخوردار باشد. البته، این ماهیت تاریخ نویسی تا عصر مدرن و ظهور علم جدید تاریخ، نظام یافته نبود، لیکن اثر تاریخی تأثیر گذار بدون غرض و گاهی مرض و انگیزة نژادی، قومی، زبانی، دینی، مذهبی، طبقاتی و مبارزاتی، چه در گذشته و چه در دوران معاصر، به ندرت نوشته شده است.

تاریخ نویسی، به رغم اساس انگیزشی همیشگی آن، در عصر جدید، به ویژه به دنبال انقلاب فرانسه، به مرحله ای متفاوت وارد شد و هدف تعریف شده پیدا کرد. آگاهانه نظام یافته و روشمند شد، به طوری که می توان از تاریخ نگاری در مقایسه با تاریخ نویسی سنتی سخن گفت. تاریخ نگاری محصول عصر جدبد است، در نتیجه ماهیت جهانشمول دارد. جوامع موسوم به جهان سوم یا در حال توسعه تحت تأثیر این جهان شمولی در قرن بیستم به عرصه تاریخ نگاری جدید وارد شدند، بدون آنکه ملزومات این نوع تاریخ نگاری در ساختار جماعتی این جوامع فراهم باشد. البته، تاریخ نگاری جدید حتی در جوامع جماعتی، آگاهانه، نظام یافته و همچنین تا حدودی روشمند است، لیکن با ملزومات متفاوت.

  • این شیوه تاریخ نگاری، بر خلاف تاریخ نگاری جدید در جوامع جامعه ای غربی از اساس نظری و فلسفی برخوردار نیست.
  • ماهیت ذهنی، ایدئولوژیک، بازتابی و برساختی این شیوة تاریخ نگاری بسیار نیرومند است.
  • هدف این نوع تاریخ نگاری کشف واقعه و شرح متفاوت آن نیست، بلکه مبارزه با بیگانه با عنوان اجنبی، استعمار و امپریالیسم از یک سوی و مبارزه با نظام حاکم از سوی دیگر است.
  • سوژه اجتماعی این نوع تاریخ نگاری با توجه به هدف آن شهروند عامل نیست، بلکه باشنده مُلکی منفعل است که باید تحت تأثیر احساسات بسیج شود.
  • روش این شیوه تاریخ نگاری همسو با هدف آن کاوش در طول و عرضه واقعه نیست، بلکه استفاده یک جانبه و گاهی مغرضانه از اسناد سفارت خانه های خارجی و آرشیوهای دولتهای استعماری و امپریالیستی بیگانه است.
  • روش شناسی این نوع تاریخ نگاری به ظاهر علمی است، لیکن با روش شناسی تاریخی معاصر در غرب، به خصوص روش شناسی جامعه شناسی تاریخی جدید و روند پژوهی سازگار نیست.
  • ماهیت برساختی و بازتابی این نوع تاریخ نگاری با توجه به هدف و روش آن به مراتب از تاریخ نگاری در ساختار جامعه ای قوی تر است، به طوری که واقعه در جریان تاریخ نگاری قلب و از نو خلق می شود.
  • تفسیر گفتمانی رخداد در این شیوه تاریخ نگاری از ویژگی متمایز کننده برخوردار است. واقعه در جریان تفسیر گفتمانی صورتی متفاوت پیدا می کند.
  • تاریخ نگار در ساختار جماعتی معاصر، بیش از آنکه تاریخ نویس باشد، کنشگر اجتماعی و سیاسی است. هدف اصلی او از تاریخ نگاری، درگیر در مبارزات سیاسی و تلاش برای بسیح عمومی در خدمت مبارزه با بیگانه و نظام حاکم است.
  • عامل و حامل اجتماعی تاریخ نگاری برساختی در ایران، طبقه خرده بورژوازی است که از طرف روشنفکران و روحانیون عمومی نمایندگی می شود.
  • تاریخ نگار برساختی و بازتابی به دلیل عاملیت تاریخ نگار بر رویداد اجتماعی و سیاسی تأثبرگذار است، در نتیجه از کارکرد اجتماعی و سیاسی برخوردار است. کارکرد این نوع تاریخ نگار، در خدمت بسیج عمومی، منازعات سیاسی، مبارزه با بیگانه، توجیه انفعال اجتماعی و سیاسی باشندگان مُلکی  و دادن ماهیت ایدئولوژیک به رخداد اجتماعی و سیاسی قرار دارد.