محمدرضا کسرایی :
امید بستگان
به چه امید بسته اید ؟
به این که کرها
به سخنان شما گوش بسپارند؟
آزمندان
به شما چیزی ببخشند؟
گرگ ها به جای دریدن ،
به شما غذایی دهند؟
و ببرهای درنده ،
به مهربانی از شما دعوت کنند
دندان های شان را بکشید؟
به این امید بسته اید؟
برتولد برشت
قبل از تحریر : در این نوشته ، منظور از ” ما ” ، تمام کسانی است که به هر دلیل رای نمی دهند و در فضای حقیقی و مجازی و رسانه های دیداری و شنیداری ، مورد انواع و اقسام حملات قرار می گیرند و در نهایت متهم می شوند که با رای ندادن ، مانند شورای دوم شهر ، مجلس هفتم و ریاست جمهوری سال 1384 ، موجب پیروزی اصولگرایان شدند. این نوشته پاسخی به این مدعاست ، در حد بضاعت اندک من.
نمی دانم در این شعر برشت چیست که من حس می کنم آن را باید برای تمام کسانی بخوانم که ما را به شرکت در انتخابات و رای دادن به امثال روحانی دعوت می کنند.
در فاصله ی دو هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری در ایران هستیم . از هفته ها قبل ، اصلاح طلبان و حامیان شان و تمام کسانی که هنوز به اصلاح این نظام ناکارآمد و فاسد ، امید دارند ، می کوشند با انواع و اقسام دلایل ما را قانع کنند که درانتخابات شرکت کنیم و به روحانی رای بدهیم . و در این بین ، طیف وسیعی از دلایل مربوط و نامربوط را برای راضی کردن ما مطرح می کنند ؛ از منافع ملی وُ آینده ی ایران گرفته تا آینده ی فرزندان مان و بسیاری دلایل احساسی و حماسی که نمی خواهم در این جا به آن ها بپردازم .
اما وقتی دربرابر تمام استدلال ها و مثال ها ، آمار و ارقام یا شعارهای حماسی و احساسی ، باز هم از ما پاسخ ” نه ” می شنوند ، آخرین برگ خود را رو می کنند تا با استفاده از آن و مکانیسمِ نشاندن و مقصر دانستن ” قربانی ” به جای “عامل جنایت” ، ما را وادار به رای دادن کنند. بحث که به اینجا رسید مدعی می شوند ما مقصر انتخاب و پیروزی جنایتکارانی چون رییسی و قالیباف هستیم و برای اثبات ادعای خود ، انتخابات شورای شهر دوم و انتخابات مجلس های هفتم و هشتم را پیش می کشند که به خاطر قهر مردم با صندوق های رای، اصول گرایان با به میدان آوردن پایگاه کم وبیش ثابت مردمی خویش، برنده ی انتخابات شدند.آن ها از کنار تقلب های گسترده و سازمان یافته که توسط بیت خامنه یی و سپاه انجام شد وانتخابات مخدوشی که وزارت کشوراصلاح طلب برگزارکرد ، بسادگی می گذرند . استراتژی آن ها این است : از طرفی ما را از امثال احمدی نژاد و سعید جلیلی و رییسی می ترسانند تا برویم و رای دهیم و از طرف دیگر ، در صورت رای ندادن و پیروزی رییسی – نه دولت موردحمایت آن ها وکارهایش – ، ما را مقصر به قدرت رسیدن آن ها می دانند.
آن ها ، حضور گسترده ی مردم را در پای صندوق های رای ، مانع تقلب و پیروزی نامزدهای بیت و سپاه می دانند و به راحتی فراموش می کنند در سال 1388 ، حضور میلیونی مردم مانع از تقلب گسترده و روی کارآمدن احمدی نژاد نشد. ازاین هم می گذرم ، چه تضمینی وجود دارد که آرای ما شمرده و خوانده شود و اتفاقات سال 1388 تکرار نشود ؟
آن ها ،با تاکید بسیار بر گذشته ی سیاه رییسی و اطرافیان او می کوشند وانمود کنند ،درصورت انتخاب وی ، چه فجایعی در کشور رخ می دهد و از پیش ما را مقصر انتخاب رییسی و بروز آن فجایع می دانند چراکه با رای ندادن به روحانی ، موجب پیروزی رییسی شده ایم. در رد این شیوه ی استدلال اصلاح طلبان و حامیان داخلی وخارج نشین شان ، اشاره به نکاتی را لازم می دانم :
نکته ی اول : این شیوه ی استدلال ، استدلال دیگری را به یادم می آورد که دراساس بسیار به هم شبیه هستند ؛ مرا به نماز جمعه ی 29 خرداد 1388 می برد؛ آن جا که خامنه یی تظاهرکنندگان و معترضان به نتایج انتخابات را به سرکوب خیابانی و کشتار تهدید کرد و در استدلالی باژگونه ، تلویحا گفت در کشته و سرکوب شدن مردم در خیابان ها ، آن هایی مقصرند که مردم را به ادامه ی اعتراضات و دفاع از حقوق خود دعوت می کنند و آن هایی که مردم را به خیابان می آورند ، نه کسانی که دستور سرکوب می دهند و نه آن ها یی که مردم را به گلوله می بندند . و صریحا گفت : « این اردوکشی خیابانی هرچه زودتر باید تمام شود وگرنه مسئول عواقب و اتفاقاتی که بعد از این می افتد ، متوجه کسانی است که مردم را به خیابان می آورند … » . و این درست شبیه استدلال اصلاح طلبان است که در این جا حکومت را مقصر نمی دانند که به رییسی اجازه ی نامزدشدن داده است ،بلکه آن مردمی را مقصر می دانند که به هیچ یک از جناح های رژیم اعتماد ندارند و به نامزد اصلاح طلبان رای نمی دهند.
نکته ی دوم : آن ها به جنایات رییسی در دهه 60 وکشتار سال 67 و… اشاره می کنند بی آن که برای مردم مشخص کنند این جنایات به دستور چه کسانی صورت پذیرفته است ؟ کدام نهادها و ارگان ها و … در اجرای این دستورات و ارتکاب این جنایات دخالت داشتند ؟ احکام این جنایات را کدام دستگاه ومراجع قضایی صادر می کردند و دهها پرسش دیگر .آن ها به پاسخ هیچ یک از این پرسش ها اشاره نمی کنند چون سرنخ بسیاری ازین جنایات، به شخصیت های اصلاح طلب برمی گرددو بردخالت تمام ارکان حکومت با تمام جناح هایش در این جنایات ، راه می برد ، چون می دانند اشاره به این موارد، باعث می شود بسیاری از طرفداران شان، به آن ها رای ندهند ، از این رو با دقت فراوان و در همه جا، حواس شان هست که فقط به رییسی و جنایات اش بپردازند تا ما از ترس او، به روحانی وامثال او رای دهیم .
نکته ی سوم : آن ها ، طوری از لزوم حضور همه ی مردم در انتخابات می گویند و چنان از خطر رای ندادن می گویند که انگار ما در سوییس و سوئد و نروژ و … زندگی می کنیم و رای مردم در تعیین سرنوشت شان لحاظ می شود ، رای شان خوانده و شمرده خواهد شد انگار سال 1388 یادشان رفته که حضور میلیونی مردم در پای صندوق های رای، مانع از آن تقلب بزرگ نشد و بیت و سپاه و صداوسیما و وزارت کشور احمدی نژاد ، چطور رای مردم را دور ریختند و اعداد خود را اعلام کردند و فردای آن روز ، خامنه یی ، تمام آرا را به جیب خود ریخت و آن را به حساب مشروعیت نظام گذاشت و به ریش همه خندید ، انگار سال «1384» یادشان رفته که کروبی در اعتراض به تقلب سازمان یافته و دخالت بیت و سپاه در انتخابات ـ با هدایت پسر خامنه یی ـ ، از تمام پست های حکومتی کناره گرفت و هاشمی، ـ استوانه ی نظام ـ در نمازجمعه ، از آن همه تقلب فریاد برآورد و به خدا واگذار کرد . و اتفاقاً انتخابات سال 1384 را دولت اصلاح طلب برگزار کرد ، و تمام ارکان دولتی که با شعارهای برقراری جامعه ی مدنی و توسعه ی سیاسی ، آرای مردم را داشتند و در قدرت بودند ، در برابر آن وهن بزرگ آرای ملت ، زبان در کام کردند و شمشیر اعتراض در نیام ، تا مردم شاهد زبان درازی های آزاردهنده ی احمدی نژاد در فردای روز رای گیری باشند.
نکته ی چهارم : آن ها ، ما را مقصر پیروزی احتمالی رییسی و قالیباف می دانند. به نظرمن، این استدلالی باژگونه و مخدوش است ؛ آن ها ، به جای این که حکومتی را مقصر بدانند که به افرادی چون احمدی نژاد، سعید جلیلی، قالیباف و ابراهیم رییسی ، اجازه ی نامزد شدن می دهد ؛ به جای مقصر دانستن حکومتی که به افراد اجازه می دهد بدون داشتن حتی یک روز سابقه ی اجرایی ، نامزد ریاست ـ ـ جمهوری بشوند ؛ حکومتی که در آن 12 نفر برای مردم تعیین می کنند ، چه کسانی می توانند نامزد شوند و با حذف سلایق گوناگون ، فقط به سرسپردگان ولایت فقیه ، اجازه ی نامزد شدن می دهند و . . . به جای مقصر دانستن چنین حکومتی ، ما را مقصر پیروزی و حاکم شدن گماشتگان ولی فقیه می دانند. انگار یادشان رفته جمهوری اسلامی ، به آرای عمومی صرفاً برای ویترین اش نیازمند است و گرفتن ژست « شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود » و مهمتر از همه، پس از هرانتخابات ،ادعاهای خامنه یی مبنی بر« رضایت مردم از نظام » و مصادره ی آرای مردم به نفع رژیم و واریز آن به حساب « مشروعیت نظام » . آخر این چه انتخاباتی است که در آن دوازده نفر یا در حقیقت ، یک نفر ـ ولی فقیه ـ تعیین می کند چه کسانی می توانند نامزد شوند ، آخر این چه انتخاباتی است که در آن ، نامزدها قبل از هرکاری،به دستبوسی خامنه یی میروند تا برای نامزدشدن، ازاو کسب تکلیف کنند و اجازه بگیرند.علاوه بر همه ی اینها، درطی این چهار دهه، با تصویب قوانین، اختیارات رهبر را افزایش داده اند و وظایف رییس جمهور را کم وتا حد یک مجری فروکاسته اند تا امکان هرگونه تلاشی در جهت محدود و پاسخگو کردن قدرت مطلقه ی ولایت فقیه از سوی رییس جمهور را از بین ببرند تا رییس جمهور، فقط مجری قوانین بالادستی یی شود که توسط خامنه یی و عمال اش در جهت بسط و استمرار قدرت خود وتحمیل سبک زندگی مورد پسند خود به مردم ، تهیه کرده اند.آخر این چگونه حکومتی است که رییس جمهورش باید تمام مشکلات اقتصادی کشور را حل کند درحالیکه قسمت اعظم اقتصاد کشور ، خارج از شمول نظارت دولت است و تیول سپاه و آستان قدس و انواع و اقسام بنیادها ، که بسیاری از آنها از دولت بودجه می گیرند اما به هیچ جا و هیچ کس پاسخگو نیستند ، حکومتی که رییس جمهور مستقرش نمی تواند مطمئن باشد برای دور دوم، تایید صلاحیت می شود . و . . . آخر این چه انتخاباتی است ؟ و چرا ما مسئول پیروزی امثال رییسی و قالیباف هستیم ؟ برای صیانت از آرای ما در این سال ها ،کدام سازوکار را به حاکمیت ، تحمیل کردند که اکنون انتظار دارند ما بیاییم و به نامزد اصلاح طلب رای بدهیم ؟ آن ها ، به جای زیرسوال بردن مقصران اصلی و آنهایی که مسبب و مجری این نمایش هستند ، مردمی را مقصر می دانند که جز دروغ و بدعهدی ، چیزی از مدعیان جامعه ی مدنی و توسعه ی سیاسی و اعتدال ندیده اند ، هربار امید بسته اند ، ساقه ی امیدشان ، لگدکوب پوتین ها شده و هر بار حق و رای خود را خواسته اند ، دهان اعتراض شان به سیلیِ قلدری ، پر خون شده است. ..آیا جز این است : آن ها که به امثال رییسی و قالیباف ،اجازه ی نامزدشدن می دهند ، همان ها هم مقصر پیروزی شان هستند نه ما ، که رای نمی دهیم.
نکته ی آخر : خطاب به حامیان روحانی و اصلاح طلبانی که دم از اخلاق می زنند :
یکی از مهم ترین شعارها و وعده های روحانی در انتخابات سال 1392 ، رفع حصر بود و با این وعده ، عده ی زیادی از مردم به او رای دادند. اکنون ، چهارسال گدشته است و این وعده ، عملی نشده است . پس از 4 سال و اتفاقا در موسم انتخابات ، روحانی دوباره به یاد حصر افتاده است و دوباره وعده ی رفع حصر می دهد و در جمع مردم قزوین ، همه را از « به حصر رفتن ایران » می ترساند.
بر فرض محال می پذیرم ساختار پیچیده و پشت پرده ی قدرت در جمهوری اسلامی، چنانست که حتی اگرخود خمینی هم رییس ـ ـ جمهور شود، نخواهد توانست کاری بکند . تمام این ها قبول . اما می ماند یک نکته که از قضا یقه ی مدعی را می گیرد :
در سال 1392 ، و قبل از اعلام رسمی نامزدی ، یا روحانی می دانسته که « رفع حصر » شدنی نیست یا نمی دانسته است ،
اگر می دانست ، پس در سال 92 به مردم دروغ گفت و الان هم در سال 96 باز هم دروغ می گوید ،
و اگر در سال 92 نمی دانست ، حالا پس از 4 سال ریاست جمهوری ، دیگر فهمیده است که « رفع حصر » از سوی دولت، شدنی نیست. در نتیجه با تکرار وعده ی « رفع حصر » ، باز هم دروغ می گوید و فقط برای دزدیدن آرا مردم است که چنین وعده می دهد.
خواننده ی عزیز !
دروغگو ، لیاقت رای و اعتماد ما را ندارد . جنایتکار و آدم کش و فاسد که جای خود دارند . . .
چهاردهم اردی بهشت 1396