مژگان پورمحسن :
یکی از دلایل و به اصطلاح بینهٔ خدايی بودن قرآن به ادعای خود قرآن، یکدست بودن آن است که به اصطلاح امروزی میشود بی تضاد بودن قرآن.
من با قرآن موافقم که ـ اگر خدای یکتايی باشد که خالق همه چیز است و هر لحظه از هر آنچه هر موجود زنده و
مرده ای از هر نوعی انجام میدهد یا نمی دهد پیشاپیش خبر دارد ـ چنین وجودی کلامش شامل مرور زمان نمیشود و مثل ما آدمها « فکرش، کلامش و عملش » ازنا دانی ، ناپختگی، کج فهمی، عدم صداقت و عدم مسئولیت پذیری رنج نمی بَرَد.
اما در قرآن، «الله» حتی بیشتر از ما آدمیان موضع عوض می کند: گاه می گوید که چون بر حال و احوال بندگانش بصیر است برهر قومی پیامبری از میان خودشان برگزید تا آنها را به راه راست راهنمائیشان نماید و به عنوان سَنَد عنوان می کند که بهمین دلیل صد و بیست و چهار هزار پیامبریا رسول خدا وجود داشته اند. البته هیچ سوره ای به نام بردن از این اقوام و پیا مبرانشان اختصاص داده نشده در حالیکه این امر از کلّ قرآن مهمتر بود.
فکرش را بکنید که با این نوشتهٔ رسمی، الله میتوانست از چه جنگها، خونریزیها، جنایتها و ظلم و ستمها بین اقوام مختلف تحت نام خدا و برتری دینی و یکسان سازی اقوام و ادیان جلوگیری کند. کشورگشايی و تجاوز به سرزمین های اقوام مختلف حد اقل بنام خدا و برای هدایت قوم دیگر تعطیل میشد.
در همین راستا از تعداد بسیار معدودی از پیامبران نام میبَرَد و بخصوص روی سه تن از آنان که مربوط به سه قوم همسایه هستند تأکید میکند زیرا برای این سه پیامبر « رسالت جهانی » قائل میشود!!
موسی پیامبر قوم بنی اسرائيل ، عیسی پیامبر آرامی ها و محمد پیامبر قوم عرب. در قرآن، موسی توسط همسر یکی از فراعنهٔ مصر و در دربار فرعون رشد کرده و بزرگ میشود. میتوان مطمئن بود که همچون پسر دیگر
پدر خوانده اش،موسی جوانی باسواد و با معلومات و احتمالاً ًسفر فراوان کرده و باصطلاح دنیا دیده بوده است. توجه داریم که صحبت از امپراطوری مصر است وموسی در ناز و نعمت شاهانه بزرگ میشود و پس از پسر خونی فرعون کاندیدای مقام فرعون در امپراطوری بزرگ مصر می باشد. ولی موسی از قوم بنی اسرائيل است که یکی از اقوام تحت سلطهٔ مصر می باشد!!
پیامبر بعدی در قرآن که رسالت جهانی دارد عیسی فرزند مریم است و قرآن از این پیامبر تنها هویت مادری اش
را زمینی میداند زیرا هیچ مردی در باردار شدن مریم دخالتی نداشته بلکه به امر الله، این دختر یکتاپرست و مؤمنه، مسئولیت حمل « روح خدا » را عهده دار میشود. در قرآن، هیچ ربطی بین مریم و عیسی و موسی و دین یهود نیست. عیسی بر عکس موسی در دامان یکتاپرستانهٔ مادر خویش « که سَروَر زنان عالم است » و در محدودیت مادی و میان مردم عادی قومش رشد و نمُو کرده و بزرگ میشود.
چون عیسی دست به دعوت به یکتاپرستی تحت پیامبری خویش میزند ورهبرانِ مذهبی یهودی وگفتارها و رفتارهای غیر خدايی آنان را زیر علامت سؤال میبَرَد، این کاهنان نیز توطئه کرده و عیسی پیامبر را به صلیب می کشند. در این داستان، الله مشخص نمی کند که به چه دلیل سه پیامبر نامبرده، هر سه بجای راهنمائی قوم خویش و در حالیکه هر سه در یک منطقهٔ جغرافیايی هستند، باز هر سه مسئولیت جهانی می گیرند و با قوم یکدیگر درگیر میشوند.
و امّا به گفتهٔ قرآن، آخرین پیامبر محمد عبدالله است که از قبیلهٔ عرب قریش است و بیشتر در تنهايی و فقر بزرگ میشود و قومش و خانواده اش بُت پرست بوده اند. قرآن محمد را تا قبل از برانگیخته شدنش نه یکتا پرست معرفی می کند نه بت پرست در حالیکه خانوادهٔ محمد کلید دار کعبهٔ پُر از بُتِ بُت پرستان بوده و لقب محمد نیز بنام بُت بزرگ یا یکی از بُت های بزرگ بنام «الله»، عبد الله یا بندهٔ الله انتخاب شده.
محمد در سن چهل سالگی در کوه حرا به پیامبری مبعوث میشود و ظرف بیست و سه سال یعنی تا پایان عمرِ محمد، آیات قرآن توسط جبرئيل بر او نازل شده. باید گفت که محمد از آغاز برانگیخته شدن، همسرش خدیجه با او بوده و پس ازفوت خدیجه نیز همیشه چند زن داشته و اکثر اوقات در جنگ و همراه جمعیت زیادی بوده ولی
با وجود این عدم تنهايی نه در روز و نه در شب، فقط اوست که جبرئيل را می بیند و می شنود!! محمد خودش
آیات قرآن را نمی نویسد و دلیل آن بیسوادی محمد ذکرشده و بهمین دلیل کاتبان قرآن متعدد و حافظان قرآن فراوانتر بوده اند. در اینجا سؤال پیش می آید که خدای قادربه همه چیز، چرا کتاب را نوشته بدست پیامبرش
نرساند؟ آخر، محمد که یک آدم بود و چند سال بعد می مُرد اما قرآن مدعیست که کلام دست نخوردهٔ الله است که به یک آدمی ابلاغ شده که ظرف بیست و سه سال همه کار کرده بجز نگارش آخرین کلام خدا!!
آخر چطور ممکن است خداوند عالم مهمترین پیام و کلام خویش را برای کسی بفرستد که در جنگ و صلح به زنان مشغول است بجای اینکه قرآن را طبق زمانِ دریافت و اهمیت آیات آنها بنویسد؟ یا سواد بیاموزد و مسئولیت خویش را که انتقال قرآن به هزاران نسل پس از خود است با احساس مسئولیت و امانت داری انجام دهد؟ راستی مگر قرآن ، امانت داری محمد را بعنوان مهمترین ویژه گیش پیش از پیامبریش ذکر نکرده، پس کجاست این امانت داری پس از بعثت؟ چگونه است که پس از فوت محمد و در زمان خلافت ابوبکر است که ابوبکر فکر گردآوری نوشته هايی که به قرآن نسبت داده میشد را میکند و حافظان قرآن را که در آنموقع
زنده اند را دور هم جمع می کند تا بلاخره قرآنی بیرون بیاید که هیچ کس نمی داند آیا اصل است یا نه.
در قرآن گاه مؤمنان و یکتاپرستان از همهٔ ادیان توحیدی در همه جای زمین هستند و گاه ایمان آورندگان فقط کلیمیان و مسیحیان و مسلمانان، وگاه فقط مسلمانان و گاه فقط برخی از مسلمانان تا جائيکه با یهودی و مسیحی و هر یکتا پرستی باید جنگید و اگر مسلمان نشد یا باید جزیه دهد یا برده و بندهٔ مسلمانان شود یا کشته شود!!
پس هر قومی را پیامبریست از میان خودشان چی شد؟ صد و بیست و چهار هزار پیغمبر چی شد؟ موسی بدین
خود، عیسی بدین خود، محمد بدین خود چی شد؟ همهٔ پیامبران خدا یکی هستند و چهره هایشان متفاوت است چی شد؟ تمام موجودات مخلوقات خدایند و همه در حال نیایش خدا هستند چی شد؟ همهٔ آدمیان شاهکار خدایند و خدا عاشق مخلوقش چی شد؟
مژگان پورمحسن
۱۶ اوت ۲۰۱۷