تضادهای قرآن بیش از آیه هایش می باشد ( قسمت ششم)

مژگان پورمحسن :

در ایران ، در هر سن و سالی که باشیم، اگردر خانواده ای مسلمان ـ فارغ از مذاهبش ـ بدنیا آمده باشیم بما از کودکی گفته اند یا شنیده ایم که قرآن توسط حضرت محمد بعنوان آخرین پیامبر برای تمام بشریّت تا پایان جهان
آمده است. این ادعّا بنظر من از سوی هرکَس در هر زمان و هر کجا ادعّای بسیار نامعقول و غیرمنطقیست.
چرا؟ همانگونه که دربخش قبلی ( پنجم) نوشتارم بعرضتان رساندم صحبت شفاهی یا متن نوشتاری همیشه و باز هم تأکید می کنم همیشه مخاطب یا مخاطبین مشخصی دارد. بزرگسالی که بدون مخاطب صحبت می کند و این کاررا بدفعات تکرار می کند، در روانشناسی امروز، می بایست به پزشک معرفی شده و وضعیت سلامتی
روانی اش مورد بررسی قرار گرفته و درمان شود. در آمریکای شمالی کودکان یا جوانان یا بزرگسالانی  که
می گویند « در سَرشان » حرفهايی میشنوند یا مرتب پیامهايی می گیرند را به سرعت به روان پزشک معرفی
می کنند. دو مثال فوق بدین منظور زده شد که بدانیم هر حرفی یا پیامی از سوی هرفرد برای اینکه قابل فهم
باشد ، گیرنده و دریافت کننده و مخاطب مشخصی در جای مشخص و زمان مشخصی دارد.
ممکن است بگويید مگر مولوی را امروز انسان هايی از کشورهای مختلف و باورهای دینی یا غیر دینی و زبانهای مختلف نیستند که میخوانند و می فهمند؟ در پاسخ عرض میکنم مولوی بعنوان یک مسلمانِ عارفِ شاعر، ادعای پیامبری از سوی خدا و آوردن کِتابِ خدا که تا قیامِ قیامت دستورالعمل فکری و عملیِ زندگی و مرگ بشریت  باشد راهرگز نکرده بود. کتب اشعارش به چندین زبان ترجمه شده و بجز ایرانیان، ظرف چهار دهه که من در غرب زندگی می کنم از چهار نفرمَرد غربی شخصاً شنیدم که با اشعار رومی آشنا شده اند و آنها را میخوانند: یک استاد دانشگاه، یک دیپلمات، یک روانپزشک و یک سیاست مدار. می دانم تعداد کسانی که در غرب به رومی علاقمند هستند، متخصص اشعار یا فلسفهٔ رومی هستند یا افرادی که با جذبهٔ مولانا صوفی
شده اند یا کسانی که دوست دارند رومی را بشناسند بسیار بیشتراز چهار نفریست که من ملاقات کرده ام ولی
موافقید که هیچکَس هیچ اجباری ندارد مولوی را بشناسد و خودش نیز هرگز از این ادعاها نکرده بود.
کتابها و اشعار ویکتور هوگو نویسنده و شاعر بزرگ فرانسوی و بخصوص داستان « بینوایان» ویکتور هوگو نیز به چندین زبان ترجمه شده و چند صد میلیون نفر آن را خوانده اند امّا این نویسنده ادعّا نکرده که پیام آور خداست و ندایش تا پایان جهان تنها پیام اللهی است.

هر فردی چنین ادعايی کند، همه به او می خندند زیرا سرعت تغییرات علمی، تکنیکی، تکنولوژیکی،
اطلاعاتی  ، اجتماعی و فردی آنچنان است که قوانین سیاسی ـ اجتماعی مجبورند مستمراً با واقعیت های جدید جامعه خود را تطبیق دهند. چه کسی بیست سال پیش فکر میکرد ازدواج شرعی دو مرد یا دو زن درکلیسا امکان پذیرباشد یا قانون بچه دار شدن این زوجها را در بسیاری از کشورهای غربی برسمیت بشناسند و مفهوم خانواده که توسط همهٔ ادیان توحیدی یا غیر توحیدی زندگی دو جنس مخالف و فرزندانشان تعریف میشد و کلیسا محکم
پشت این تعریف ایستاده بود اینچنین زیر و زبر شود فارغ از مخالفینشان.

خودِ ما، هر کداممان، اگر به گذشته مان تا به امروز فکر کنیم، صرفاً سنّمان و ظاهرمان تغییر نکرده بلکه اگر
واقعاً انسانی با ذهن زنده و فعّال بوده ایم، افکارمان، باورهایمان، شک هایمان، دانسته ها و نا دانسته هایمان نیز
تغییر کرده اند و بالطبع گفتار و رفتارمان نیز تغییر کرده اند. پس خدای محمد « الله » نمی دانسته که جهان زمینی در اختیار او و آخرین پیامبرش و آخرین پیامش « قرآن» نیست. نمی دانسته زمینیان بسوی فرامین او نمی چرخند و اتفاقاَ بدلیل محتوای همین پیام حتی ایمان آورندگان سابق به الله هم از او می بُرند و یا بدنبال خدای خود خواسته یا ادیان دیگر میروند یا آگاهانه و بخاطر درکِ درست وتآریخی اسلام، آنرا با کل پیامش به گور تاریخ میسپرند و بالاخره از آن رها میشوند تا طرحی نو دراندازند.

خطاب به آنهايی که با سن و سالی بالاترفکر می کنند مطالبی که فوقاً عرض شد و کنارگذاشتن این دین می تواند برای برخی افراد  بی بند و باری بیاورد خدمتتان عرض می کنم شما هیچ گاه درزندگیتان بی بند و باری به این
شدّت و حدّت و فساد از همه نوع و خشونت بی مانند در میان ایرانیان و در مملکتمان ـ ایران ـ به اندازهٔ این سی و هشت سالهٔ حکومت اسلامی دیده بودید یا حتی شنیده بودید؟ پس خواهش می کنم خودتان را همان گونه که آخوندها می خواهند فریب ندهید.

نکتهٔ مهم دیگر در مورد «مخاطبین قرآن» که در کودکی مرا تکان داد و سالها بفکر وا داشت این است که قرآن، طرف صحبتش غیر از محمد فقط مَردان هستند و دین اسلام متعلّق به آنان است. مَردان باید اسلام بیاورند و قرآن به مَردان حکم اجرای اسلام در مورد زنانشان و فرزندانشان را داده توجه بفرماييد به دو آیه از سورهٔ النساء که بمفهوم زنان است و بسیاری فکر می کنند این سوره خطاب به زنان است:

ای مَردان! بترسید ازخدايی که شما را از یک تَن آفرید و از این مَرد همسرش را نیز آفرید و اینکه از ایندو بسیاری مردان و زنان را ( روی زمین) قرار داد…آيهٔ ۱

اگر شما می ترسید که با یتیمان عادل نباشید، اجازه داده شده که از زنانی که می پسندید دو تا، سه تا یا چهارتا به ازدواج خویش در آورید ولی اگر می ترسید که با آنها عادلانه رفتار نکنید، آنوقت یکی (بگیرید) وکنیزهایتان
که صاحبشان هستید. این برای این است که غیر عادلانه رفتار نکنید( یا خرج خانوادتان زیاد نشود). آيهٔ ۳

ملاحظه فرمودید که مخاطب مَردان هستند و در مورد خلقت فرموده اند که مَرد خلق شده واز مَرد زن خلق شده
و مَرد بستگی به توان مالیش و حفظ عدالت بین زنان دو تا، سه تا یا چهار زن مورد پسندش را می تواند بگیرد و
اگر وسع زن گرفتن ندارد، از کنیزانش که مال او هستند کام و کاربگیرد.

این جایگاه زن در اسلام. حالا این « جایگاه » را در برابر جایگاه بدست آمدهٔ زنان و برابری زن و مرد وقوانین
ازدواج در غرب و برخی دیگر کشورها بگذارید و بنا بقرآن گواهی دهید که آیهٔ سورهٔ النساء تا آخر دنیا جاری وساری خواهد بود.

پس از مبارزات سرسختانه با بردگی و کنیزی این کلمات و مفاهیم آن ورافتاده اند و زنی فکر نمی کند باید کنیزِ آقا و صاحبش باشد.

این آیات را باید به دادگاهِ بین المللی حقوقِ زنان بُرد و در مقابل چشم همگان و با نشان دادن مستقیم این دادگاه در تمام دنیا و بخصوص تمامی کشورهای مسلمان نشین برای جهانیان گفت و باز کرد و شهادت داد تا این آیات و
نظایر آن بجرم علیه انسان و علیه بشریت بودن محکوم گردیده و به زباله دان تاریخ فرستاده شوند.

مژگان پورمحسن
۲۱ اوت ۲۰۱۷