تضاد تجدد و سنت و تشدید بحران

از دکتر ن. واحدی

به طور کلّی برخورد تجدد با نظم و ساختارهای جامعه که همه برآمده از سنت¬ها و ارزش¬ها، و آداب و رسوم زندگی مردم هستند برخوردی عمیق و مناقشه سازاست.
متأسفانه درایران و کشورهای اسلامی این برخورد نه با خودِ تجدد، بلکه با ظواهر آن صورت گرفته است. مسئله¬ای¬که درگیری نیروهای ضد تجدد را چند بُعدی ساخت تا جائی¬که راه پیشرفت را برجامعه به کلّی مسدود ساخت. زیرا طرفداران تجدد می¬بایستی در دوجبهه مبارزه بکنند. یکی تفهیم تجدد به مردم، دودیگر تفهیم به مردمی که در شکل¬گیری تجدد نه تنها مستقیم حضور نداشته¬اند بلکه مفاهیمی را هم که تجدد برای نفوذ به جامعه ساخته است چون “خودمختاری”، کثرت و فردیت به درستی و الزامات آن¬ها را به راستی نمی¬شناسند.
این دو مطلب می¬تواند با بازگویی وقایعی از دوران محّمد رضاشاه فقید روشن گردد.
در اواخر دهه¬یِ چهل در ایران تعداد دانشجویان دانشگاه¬ها به شدّت رو به افزایش گذاشت. به ویژه به دلیل مددهای اجتماعی دولت (ایجاد کوی دانشگاه با خوابگاه¬های مناسب، ناهارخوری، درمانگاه برای دانشجویان) خانواده¬های کم درآمد نیز توانستند دخترهایشان را به دانشگاه¬های کشور بفرستند. غالب این دختران شهرستانی بودند و یا از مدارس ایلی به دانشگاه راه یافته بودند. مدرسه ایلی، مدرسه¬ای سیّار زیرِ چادری بزرگ، که به ابتکار زنده یاد محمّد بهمن بیگی (ازایل قشقائی) و تشویق شادروان دکتر محمد باهری معاون کلّ وزارت دربار و پشتیبانی مالی آن وزارتخانه به وجود آمده بود. به زودی کارهای این مدرسه با موفقیت همراه شد. زیرا کودکان همین چوپانان ایلی نائل به تحصیلات عالیه شدند و صاحب مقام و منزلتی در کشور گردیدند.
درتهران بیمارستان ویژه¬ای به نام “نجات” برای بیماری¬های مقاربتی بنا شد که بسیار مجهزو در نوع خودش کامل بود. شاید اوایل دهه¬یِ پنجاه به دلیلی مدّتی این بیمارستان تعطیل شد. به این علّت تعداد مراجعه کنندگان دختر دانشجوبه درمانگاه دانشگاه تهران ناگهان افزایش یافت. این¬ها بیماری مقاربتی داشتند.
معاون وقت دانشجوئی دانشگاه که خودش نیز پزشکِ زنان بود از این مسئله آگاه گردید. با تحقیقاتی که صورت گرفت حدس¬هائی زده شد که بدون وجود مدرکی نمی¬شد آن را به دستگاه دولت خبر داد. تصمیم گرفته شد معاونت دانشگاه با دونفر از اداره پلیس و امنیت به طور مخفیانه به “شهرنو” بروند. این مآموریت نشان داد که برخی از دختران دانشجو شاید بیشتر شهرستانی، به این محل رفت و آمد دارند.
درآن زمان معاون دانشجوئی دانشگاه وکیل مجلس نیز بود. در کمیسیون بودجه¬یِ مجلس شورای ملّی که درآن بودجه¬یِ وزارت بهداری مطرح شده بود، او این موضوع را گزارش داد و از وزیر بهداری خواست چاره¬جوئی کند. وزیر بهداری خندید و گفت: نگاه کنید مقام معاونت دانشجوئی به شهرنو هم می¬رود!
این ماجرا که به دلایل مذهبی مسکوت ماند دارای دوبُعد انتقادی است:
1. مردم هنوز به ژرفای معنی آزادی و مدرنیته آگاه نبودند و به گفته بختیاری¬ها :
«اگر نخوردیم نان گندم، اما دیدُم دست مردم»
یعنی آن¬ها تجدد و آزادی را با بی¬بند و باری عوضی گرفته بودند. آخر تجدد به مینی ژوپ پوشیدن نیست، بلکه تجدد با انتخاب مقصودی خردگرا، راسیونال، و تصمیمی اکثریت پسند و حکمی متکی به عقل با ضمانتی تجربی رابطه¬ای تنگاتنگ دارد.

2. نهادهای مدرن مملکت اگر ظرفیت برخورد با این گونه انحرافات را ندارند که در ذات، عبور از یک سطح زندگی اجتماعی به سطح بالا تری (پیشرفته تری) است، الزامأ می¬بایستی ظرفیت دفاعی خود را گسترش دهند. چنین خودنگری selfobseration درپاسخ وزیر بهداری دیده نمی¬شود. مسکوت گذاشتن دشواری¬های برآمده از برخورد مدرنیته با ساختارهای سنتی نشانه¬یِ ناتوانی سیستم سیاسی درکار مراجعه به خود است(قدرت تصمیم¬گیری ندارد). اما دشواری¬هائی را که سیستم (مدرنیته) خودش نتواند حّل بکند همیشه دیگران، اراده¬ای بیگانه، که در این جا سنت است، حلّ خواهد کرد.
صرفنظر ازاین نکات سیاسی، زنده یاد هویدا در امر شهری کردن مملکت با همین دشواری روبه رو بود. زیرا بادیه نشینان هنگامی¬که شهر نشین می¬شوند تنها گرفتاری اجتماعی به وجود نمی¬آورند، بلکه مسئله روانشناسی نیز به آن افزوده می¬شود. مسئله ای¬که دانشجویان دختر شهرستانی در تهران نیز مضافأ داشته¬اند. این جا روانکاری سخت مورد پرسش است. در دوران هویدا درایران به ندرت روانشناس وجود داشت.
غالبأ جوانانی که برای نخستین بار خانواده را ترک می¬کنند و به اروپا یا امریکا برای ادامه تحصیل می¬روند ندانسته گرفتاری روانی نیز پیدا می¬کنند. این گرفتاری همیشه توأم با انحرافات اخلاقی نیز هست. شاید در فرصت دیگری مطلب مقاله همین موضوع در کشور آلمان باشد که مقامات کنسولگری را سخت به زحمت انداخته بود.
دشواری روانی جوانان را ولایت فقیه با قانون صیقه حلّ کرده است. ولی این کلاه شرعی نه پیشرفت بلکه یک درماندگی است.
به هرحال در دوران پهلوی برخورد نهادهای مدرن با ساختارهای باقیمانده از حاکمیت ارباب و رعیتی از یک¬سو و سلطه¬یِ نابخردانه و بنیادگرای دینی از سوی دیگر مدام درحال مبارزه بودند. اما جامعه فاقد تحلیلگرانِ اجتماعی بود که بتوانند مسائل ناشی از برخورد تجدد با سنت به طور عام (یعنی هردوسلطه چندصد ساله تاریخی) را به درستی درک کنند و با تجزیه و تحلیل مشخصی نهادهای مدرن (به ویژه دولت و اقتصاد) را مجهز به خصوصیاتی بکنند که نیروهائی که در اثر پویائی جامعه آزاد می¬شوند درجهت پیشرفت کشور قرار بگیرند، تا به جای تخریب سبب آبادانی مملکت بشوند.
این کار هنری است که سیاستمداران غربی بارها و بارها در موارد خطیر از خود نشان داده¬اند.
محمّد رضاشاه چنین فکری را درسال 1964 داشت و با چند نفری (هوشنگ منتصری، اسدالله علم و شاید رسول پرویزی) نیز در رابطه با دشواری دانشجویان کنفدراسیونی صحبت کرده بود تا از آن¬ها نه تنها در جهت صنعتی شدن مملکت استفاده شود، بلکه با این کار آن¬ها دریابند که حرکت کشور درجهت همان هدفی است که آن¬ها خواستار آنند. فکری که سبب ایجاد دانشگاه صنعتی آریامهر شد.
متأسفانه سردمداران آن روزگار اجرای چنین نظریه¬ای را به دست کسانی سپردند که تحلیلگر سیاسی نبودند. دکتر محمدّ مجتهدی معلم خوبی بود ولی تحلیلگر سیاسی نبود.
به او گفته بودند افراد تحصیلکرده درجه یک را حتی اگر از نظر سیاسی مغضوبند به کار دراین دانشگاه دعوت کن و ازهیچ نهادی در مملکت ترسی نداشته باش.
اما منظور از ایجاد دانشگاه صنعتی آرامهر هنگامی تأمین می¬شد که درکنارمقام نیابت تولیت دانشگاه گروهی جامعه شناس و روانشناس دانا به مسئله، به نام گروه مشاورین قرار می¬گرفتند (به جای هیئت امناء که حضورش فقط صوری بود). چه جمع استادان ضدسامانه سیاسی حالا درکنار دانشجویانی قرار می¬گرفت که در دوران بلوغ ذاتأ ضد هرگونه محدودیت و قید و شرطی هستند. (قوّه ای¬که برای نوسازی جامعه ضروری است). این ترکیب بالقوه نطفه شورش است. ازاین¬رو می¬بایستی گروه کارشناسان (در رابطه با منظور ازایجاد دانشگاه) این دو نیروی آزاد شده از پویائی جامعه را سازماندهی می¬کرد و این سازمان را به دستگاه¬های اقتصادی و صنعتی مملکت متصل می¬ساخت تا قوای اینان به پیشرفت مملکت تبدیل می¬گشت. این سازماندهی با ایجاد کارگاه¬ها و سمینارهای مختلف ممکن می¬شد که درآن دانشجویان با کمک اساتید شان ایده¬های جدیدی را به صورت یک ساخته ماّدی ارائه می¬دادند و به بهترین آن¬ها جایزه داده می¬شد.
زنده یاد هویدا در جهت اتصال دانشگاه به صنایع کوشش¬هائی کرد که به دلایلی که از حوصله این مقاله خارج است بی-نتیجه ماند. نگارنده کوشش زیادی کرد (هویدا این کوشش را تا اندازه¬ای پشتیبانی می¬کرد) تا در دانشگاه موشکی برای هواشناسی به مدد دانشجویان ساخته شود. این کوشش تبدیل به ایده موشک¬سازی برای ارتش شد که عاقبتی نداشت. زیرا روس¬ها سخت مخالف این کار بودند.
در کنار این تلاش¬ها که همه بی¬برنامه صورت گرفت، دانشجویان دردانشگاه نمازخانه به وجود آوردند(نخست محرمانه و سپس با اجازهِ هیئت امناء!) و خود را سازمان دادند و این سازمان را با دستگاه آخوندی متصل نمودند تا مدرنیته را به زیر بکشند.
با کمال تعجب بایستی گفت از وقایع گذشته پندی برای حلّ مسائل امروزی گرفته نشده است. چه امروز که فرآیندهای سیاسی جهت دیگری به خود گرفته (تلاش تجدد برای بازپس گرفتن مواضع خود) و سازماندهی نیروهای آزادیخواه به بند کشیده شده ضرورت روزگار است، کسی فکری برای این کار ارائه نمی¬دهد.
به ویژه بحران همه جانبه¬یِ مملکت که ناشی از ناتوانی دولت در حلّ دشواری¬های کشور و عدم تشخیص اولویت¬هاست، مردم را عاصی کرده، به خیابان کشیده است. این سیل خیابانی قوانین خودش را دارد و مهار آن دیگر در اقتدار ولایت فقیه نیست. سقوط متمدنانه این سامانه سیاسی – دینی تنها با تشدید بحران و سازماندهی آن ممکن می¬شود.
برخی کلام بحران و از همه بدتر تشدید بحران را دوست ندارند. زیرا آن را به صورت فشار بیشتر و هزینه¬های بیشتر مردم تلّقی می¬کنند.
البته هرکسی براساس دانائی¬ها و پیشداوری¬های خود واژه¬ها را بسته¬بندی می¬کند. شما می¬توانید ماکیاولی را کسی بدانید که قواعد خودکامگی را می¬شمارد و یا یک فیلسوفی که عواقب دیکتاتوری را به نمایش می¬گذارد. بد و خوب، نیکی و پلیدی در طبیعت وجود ندارد. این انسان است که این صفات را می¬سازد.
تشدید بحران را شما می¬توانید با ایجاد زدو خورد در میدان ژاله به وجود بیآورید که مسبب سقوط سلطنت مشروطه نشد.
اما همین ” الله و اکبر گویان”، رژیم را مجبور ساختند تا تصمیم بگیرد برای رسیدگی به فساد کمسیونی را به ریاست فردوست تشکیل دهد. این تصمیم سبب سقوط رژیم مشروطه شد. چرای این موضوع بسیار روشن است.
ملاحظه می¬فرمائید تشدید بحران چه معناهائی را می¬تواند داشته باشد که در پیشداوری¬ها هرگز نمی¬تواند تظاهریابد.

ن. واحدی 16 جولای 2018 مونیخ