دکتر سيروس محسن وند :
مصاحبه با آقاى كورش عرفانی در تلويزيون ميهن در چهارهم ژانويه امسال، دربردارنده ى نكات بسيارى است كه آگاهى از آنها احتمالاً حتى براى فعالان سياسى در سطح بالا مفيد و ضرورى است.
معتقد هستم كه اين مصاحبه بايد به دو بخش تقسيم ميشد. يك بخش درباره مسائل جهانى و يك بخش درباره مسائلى كه مستقيماً به ايران مربوط ميشود. بدين ترتيب ميشد حوصله ى كمياب در ميان مردم و فعالان سياسى را ترغيب نمود تا دست كم بخش دوم مصاحبه، يعنى آن بخش را كه مستقيماً مربوط به ايران است بشنوند.
يكى از نكته هاى پرشمار در اين گفتگو مربوط ميشود به فقدان حافظه ى تاريخى در ميان مردم ايران. نكته اى كه آقاى سعيد بهبهانى به اختصار ولى با تردستى پيش كشيدند.
در اين مصاحبه بر اين مشكل مهر تاييد زده شد و آن را به فقدان سازماندهى براى حفظ و نشر حافظه ى تاريخى مربوط كردند كه فكر ميكنم كاملاً درست باشد ولى وقتى به آنجا رسيديم كه چه كسى مسئول فقدان حافظه ى تاريخى در ميان مردم ايران است، تقصير بر گردن روشنفكران گذاشته شد كه فكر ميكنم نتيجه گيرىِ نادرستى باشد.
پاسخ اين نيست كه روشنفكران ايرانى در تحليل و تدوين و نشر حافظه ى تاريخى تعلل كرده اند و يا اينكه كشور ايران فاقد تحليلگران برجسته بوده است. پاسخ اينست كه حكومت و همچنين نيروهاى مهاجم يا مداخله گرِ خارجى، پيوسته موفق شده اند كه سازماندهى و توليدات روشنفكران برجسته ى ايرانى را نابود يا مغشوش يا ايزوله كنند تا مردم را از دستيابى به آن محروم كنند.
يكى از بارزترين و تاسف بارترين نمونه ها كه هنوز از حافظه ى ما پاك نشده عبارت است از قتلهاى زنجيره اى كه توسط آن، حكومت موفق شد بخش بزرگى از حافظه ى تاريخى را كه در ميان گروه بزرگى از نخبگان رشدكرده بود نابود سازد و ملت را از دستيابى به آن و تكامل آن، تا اندازه زيادى محروم كند.
بطور خلاصه اينكه مردم ايران و از جمله روشنفكران، همواره به تلاش براى تكامل پرداخته اند ولى به دفعات،توسط حكومت يا رويدادهايى كه از بيرون به آنها تحميل شده دچار شكست شده اند و دوباره از نو شروع كرده اند و ميكنند.
به عنوان نمونه ى دوم، ميتوان به نظام پهلوى اشاره كرد كه على رغم سازندگى در جبهه ى ماديات، به تضعيف وانحراف فرهنگ كه مهمترين سرمايه ى يك كشور است پرداخت و ميدان را بر نوابغ و نيروهاى پيشرو تنگ كرد وبه فرهنگ نااميدى و عصيانِ كور و فرهنگ دينى ميدان داد تا جايى كه زمام فرهنگ بدست مردم و روشنفكرانى افتاد كه عكس امام را در ماه ديدند و ما به امروز رسيديم.
فقدان يا ضعف حافظه ى تاريخى مربوط به اين نيست كه ما فاقد روشنفكران برجسته بوده ايم يا اينكه روشنفكران ما در وظايف خود تعلل ورزيده باشند بلكه به اين مربوط است كه حكومت و نيروهاى بيگانه توانسته اند به دفعات،”زيربناى فرهنگى” را كه با خون دل ساخته شده نابود و پراكنده كنند.