تغيیر قرآن و اسلام توسط ایرانیان

مژگان پورمحسن :

سالها پیش از بقدرت رسیدن حکومت مطلقهٔ آخوندی، بخش مهمّی از« روشنفران مذهبی ایرانی» با مطالعهٔ مبارزات ضد برده داری در آمریکا وآفریقا از یکسو و انقلابات سوسیالیستی از سوی دیگر و مطلع شدن  ازمبارزات ضد استعماری در فلسطین، الجزایر، ویتنام وو بناگاه اسلام و قرآن را ضد برده داری، سوسیالیستی و ضد طبقات، ضد استعماری و ضد استثماری معرفی کردند!!!
قرآن هیچ آیه ای و سوره ای که در این راستا ندارد هیچ بلکه در سوره های مختلف بر برده داری، بَرتری مادی برخی بر برخی دیگر، برتری انسان آزاد بر انسان برده، برتری پایه ای و ساختاری و ایدئولوژیک مَرد بر زن،
برتری مسلمان بر غیر مسلمان ووو تأکید کرده و عمل پیامبر اسلام، خلفای راشدین و امامان کاملاً در جهت تصدیق قرآن است.
مشگل ما ایرانیان با قرآن و اسلام از زمان حملهٔ اعراب به ایران شروع شد و بواقع چیزی طول نکشید که ما قرآن و اسلام را رنگ جدیدی زدیم. نه تنها با تشیع بلکه با راه انداختن صوفی گری و درویشی در واقع زیر آب قرآن و اسلام اعراب را زدیم. اسلام با جنگ و غارتِ امپراطوری پارس و حمله و گرفتن سرزمینهای دیگر و غارت و قتل و کشتار و تجاوز و برده گیری از ایرانیان و ملل دیگر و میلیاردها جنایت و ظلم و شقاوت و پستی بر ما حاکم شد و بتدریج جهانِ اسلام را بوجود آورد، جهانی استعماری، استثماری، طبقاتی و برده دارانه و معتقد به برتری نژادی عرب؛ آنوقت ببینید « روشنفکران جهاندیدهٔ مذهبی» ما آنرا چگونه معرفی می کردند!!!
قرآن با پدیده ای بنام عشق کاملاً بیگانه است و ایرانیان با و در تصوّف، عشقِ ایرانی که وجه ممیزهٔ فرهنگ ما با بسیاری فرهنگها می باشد را قرآنی و اسلامی کردند. گويی قرآن توسط شخصيتی چون عیسی مسیح بما معرفی شده و یک ترک دنیا کرده ای پاک و منزّه که دستش و پیامش به قتل و غارت و تجاوز و نسل کشی و برده گیری آلوده نیست بما « عشق» و «رحمت» و «بخشندگی» را بشارت داده.
اعراب اصلاً دولت نداشتند و سیستم ادارهٔ جامعه شان در حد قبیله ای و عشیره ای و با شُور و مشورت بین چند مرد قدرت مدار و ثروتمند انجام میشد که هنوز هم همین فرهنگ در میان ملل عرب و مسلمان شده ادامه دارد.
ایرانیان با تشیع و طرح قداست موروثی علی و فرزندانش بکّل قرآن و سنت را زیر پا گذاشته و سلطنت موروثی «قدّیسِ انسانی» درست کردند که صد در صد در ضدیت با قرآن و اسلام است. در پیام محمد قداست مخصوص الله است و حتی محمد یا دیگر پیامبران قابل قداست نیستند بلکه قابل احترامند وگرنه فقط و فقط  پیام الله را باید
پیروی کرد.
ایرانیان حتی قدّیس تخیلی درست کردند و نامش را امام زمان گذاشتند که در هر بُرهه از زمان حتماً وجود دارد ولو اینکه امام دوازدهم بیش از یازده ـ دوازده قرن است فوت شده است.
در زمان محمد صرفاً  کعبهٔ  بت پرستان عرب در مکّه که سالانه طواف میکردند فتح شد و پس از شکستن بتها یا خارج نمودن آنها، کعبه در همان فرهنگِ عربی عربستان آنزمان و با همان رسم زیارت، اینبار شد جمع شدن سا لیانهٔ مسلمانان که مثل قبل هم زیارت بود و هم تجارت. ایرانیان در هر ده و روستايی، هر خرابه و آبادی، زیارت گاه و سپس امامزاده درست کردند و زیارتگاهِ خودی راه انداختند و آنها را با روشن کردن شمع و طرح آرزو، خواسته، نیاز یا تشکرزنده و فعال نگه داشتند.
موسیقی و آواز حرام را تبدیل به موسیقی و آواز حلال صوفیان، مولودی خوانان و حتی مداحان کردند.
ایرانیان اسلام عربی را تغییر دادند تا محتوايی انسان دوستانه،  صلح جویانه، محترمانه و قابل پذیرش مردم مان
به آن بدهند و هنوز هم  در اینراه کوشش فراوان می کنند.
ولی باید دانست که از بزرگانمان که نه در پی مال و جاه تا کّلاشانمان که دقیقاً برای مال و جاه، اسلام را رنگ آبی آسمانی یا سبز مغز پسته ای یا صورتی لطیف زدند، خدمتی به مردم و میهن خویش ننمودند.
چهارده قرن تحقیر و ظلم و جنایت، استعمار و استثمار و بردگی را به هر طریق و با هر زبان رنگ کردن و توجیه نمودن خیانت به تاریخ، نسل ها، وطن و مَردممان می باشد. ما این خیانت و جنایت را نکنیم.
جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۴ سپتامبر۲۰۱۷