تلاش‌های همسوی رجوی و حمید نوری در پرونده برادرم حمزه

 

مختار شلالوند :

فرقه سیاهکار رجوی، بویژه در پروسه دستگیری و محاکمه حمید نوری، گوی سبقت از رژیم و دستگاه قضائی آن ربوده و مراحلِ تکوینِ خیانتِ این فرقه را بیش از پیش آشکار ساخت.
در این رابطه تمام ترفندهای ممکن را بکار برد تا مگر، آنرا بی اعتبار کند. از همان روز نخست، دستگیری حمید نوری را به همکاری وزارت اطلاعات، با ایرج مصداقی نسبت داد! و بعد افاضه کرد تا خلع ید از ایرج مصداقی، در این دادگاه شرکت نمی کند! وقتی که از این سیاهکاری طرفی نه بست و بور شد، با به خدمت گرفتن وکیل کرایه‌ای «کنت لوئیس» و شاهدان ساکن «قلعه سنگباران» در آلبانی و سایر هواداران شرمسار اینجا و آنجا همچو «اسب تروا» وارد دادگاه شدند و در ملاقات با پلیس و دادستانها به هنگام ارائه شهادت هایشان بر خلاف عرف قضائی هم زمان با حمید نوری، ایرج مصداقی، شاکی اصلی پرونده را هدف قرار داده و از وی شکایت می‌کردند. تا آن‌جا که در بعضی جاها پلیس‌های پیگیر پرونده به وابستگان این فرقه تذکر می‌دهند که متهم حمید نوری است و آن‌ها در مورد وی تحقیق می‌کنند و نه ایرج مصداقی.
در حالیکه می دانیم و نیز بنابر تصریح وکیل پرونده «یوران یالمارشون»، کیفرخواست‌ مزبور، اساساً به استناد مدارک و مستندات ایرج مصداقی، صادرشده است و ایشان شاکی این کیس هستند، همچنین قاضی توماس ساندر، در متن کامل حکم محکومیت حمید نوری که شامل ۳۹۸ صفحه می باشد طی چندین صفحه به مدارکِ ایرج مصداقی، اشاره دارد و در پنج صفحه (110 – 114) به دلایل و مستندات انکار ناپذیر وی در شناسائی حمید نوری استناد کرده است.
خود حمید نوری هم ضمن دفاعیاتش در دادگاه به این موضوع اشاره نمود و با صدای گرفته ای تصریح کرد «سنگ بنای این دادگاه و کشتار ۶۷ تماماً حاصل تخیل، توهمات و طرح ایرج مصداقی بوده‌است» و حتی رو به سوی قاضی پرونده کرد و گفت: «آقای قاضی قبل از دستگیری، خود شما هم بودید و همکاری کردید و من (حمید نوری) از این موضوع ناراحت هستم، در لندن، منزل مختار شلالوند، ایرج، حمید اشتری، نیما سروستانی و مختارشلالوند، فیلم تهیه کرده‌ و در سراسر دنیا پخش کرده‌اند. تلویزیون شبکه یک سوئد هم نمایش داده. من دو روز گریه می‌کردم»…
اما شاهدان و شاکیانِ توجیه شده این فرقه با ارائه شهادت های فرموله و به فرموده، بارها و بارها در کنار حمید نوری و وکلای او قرار گرفتند تا منویات سخیف رهبری در جهت بی اعتبار کردن پرونده را عملی کنند.
در پروپاگاندای بی محتوی خود می گفتند که گویا ایرج مصداقی، در صدد بدر بردن حمید نوری از این دادخواهی است!
آیا این بلاهت مطلق نیست که بپذیریم ایرج مصداقی با همکاری وزارت اطلاعات، حمید نوری، دادیارِ زندان گوهردشت و از مهره هائی که در کشتار شصت و هفت سهیم بوده را به زندان بیفکند و دو باره در صدد رهائی او برآید؟ آیا این عمل معطوف به هیچ منطقی می باشد؟ غیر منطق «تنها آلترناتیو دموکراتیک ایران».
بلاهتی که معطوف به هیچ منطقی نبود غیر از منطق «تنها آلترناتیو دموکراتیک ایران» نیست.
و الا چگونه پذیرفتنی است اینکه ایرج مصداقی با همکاری وزارت اطلاعات، یکی از مهره هائی را که عملا در کشتار شصت و هفت سهیم بوده را به زندان بیفکند و دو باره در صدد رهائی او برآید؟ که معنائی غیر از تمسخر دادگاه و همسوئی با قوه قضاییه و کارگزارانش نیست

هدف بی اعتبار کردن خود دادگاه بود

اما از آنجا که انحصار طلبی حرف اول این فرقه است، هر عملی را توجیه می کند، چنانکه بارها دیدیم شهادت مرا در مورد برادرم حمزه هدف قرار داده و اغلب اشرف نشان ها یکدم می‌گفتند حمزه، را بردند «اوین اعدام کردند». حتی کسانی که برادرم را نمی‌شناختند و یک روز با او نبوده‌اند. جرم نابخشودنی من از نگاه رجوی این بود که در خانه‌ام جلسه‌ای تشکیل شده بود که منجر به پیگیری حقوقی پرونده حمید نوری شد. من و خانواده‌‌ام و برادر شهیدم حمزه شلالوند بایستی تاوان آن را پس می‌دادیم. 
مادرم آخرین بار در اواخر اردیبهشت ۶۷ ، با حمزه در زندان گوهردشت ملاقات داشت و دیگر او را ندید.  
خودم سال ۲۰۰۷در استکهلم در دیدار با رحمان علی کرمی از دوستان حمزه که مدتهای زیادی هم سلولی بودند شنیدم که با حمزه که در سلول انفرادی به سر می‌برد در خرداد ۱۳۶۷ هنگام هواخوری صحبت کرده است. 
تا آنجا که به خانواده ما بر می گردد حمزه در کشتار هولناک شصت و هفت به قتل رسید و نیز تا آنجا که به عزت و منزلت دادخواهی مربوط است خانواده ما نه مایل است و نه مجاز هستیم مرتبت دادخواهی را به محل قتل برادرم تقلیل بدهیم اگرچه بنا به تاکید و نوشته وکیل پرونده «قتل حمزه تردید بردار نیست. من تنها دادخواه خون قتل‌عام شدگان و از جمله برادرم حمزه هستم و در بازجویی و حتی دادگاه نیز تأکیدی روی محل اعدام برادرم نداشتم چرا که اساساً‌ در زمان کشتار در انگلیس به سر می‌بردم و شخصاً اطلاعی نداشتم. اما  رجوی و مزدورانش به زعم خود همه‌ تلاش‌شان را به خرج دادند تا ثابت کنند حمزه در گوهردشت اعدام نشده و از بار اتهام‌های نوری بکاهند.
رهبری فرقه آلبانی نشین در «اوج رذالت حد اکثری» نتوانست حمید نوری را تبرئه کند بلکه رسوای تاریخ شد.
امّا چنانکه به روشنی پیداست در حقیقت هدف اصلی مخدوش کردن و بی اعتبار کردن خود دادگاه حمید نوری بود، به طوری که وکیل حمید نوری روی این نکته سوار شده و بارها از شاهدان فرقه رجوی، سئوال می کرد که آیا شما حمزه شلالوند، را می‌شناسید؟ جواب همه آنها، چه می شناختند و چه نمی شناختند یکی بود «او را بردند و در اوین اعدام کردند»، فقط با این هدف که شهادت مرا که در دستگیری حمید نوری بهر حال نقشی داشتم بی اعتبار کنند. رجوی قصد داشت از ایرج مصداقی هم که شاهد و شاکی اصلی پرونده بود نیز انتقام بگیرد.  
جالب است که حمید نوری هم نیز در هم سوئی و همرنگی با شاهدان فرقه رجوی، منکر قتل حمزه شد و با تمسخر گرفتن ساک او که خود دادستانی رژیم جنایت به خانواده ما تحویل داده گفت: یعنی هر کس روی یه ساک اسم بنویسه بیاره اینجا می گه برادر من کشته شده؟
سئوالی که البته حمید نوری بهتر از هرکس جواب آن را می داند، چنانکه خود در قتل عام آنان حضور داشته و حمزه را به دلیل آن‌که بارها مورد ضرب و شتم و تنبیه قرار گرفته بود می‌شناخت.
می‌گویند «چاه نکن بهر کسی اول خودت بعداً‌ کسی»، تلاش‌ هماهنگ وابستگان رجوی علیه برادر شهیدم حمزه موجب شد که آن‌ها از شهادت در مورد حسین برهانی (قزوینی) غافل شوند و قضات دادگاه به دلیل تضاد بین گفته‌های خدیجه برهانی خواهر حسین (ساکن آلبانی) و نصرالله مرندی هوادار این فرقه در استکهلم، رای به اعتباری شهادت نصرالله مرندی دهند. در حالی که به تأیید گواهان بسیار از جمله ایرج مصداقی، حسین برهانی بدون شک در گوهردشت اعدام شده است. من هیچ‌گاه روی محل اعدام برادرم تأکید نکردم اما برای حسین برهانی و خانواده‌اش متأسفم که به دلیل سیاهکاری فرقه رجوی و کینه‌جویی شخصی رجوی ، شکایت‌شان پذیرفته نشد.