اکبر دهقانی ناژوانی :
قسمت اول
تکثرگرایی و کثرتگرایی در هر جامعه ای می توانند درست یا غلط رشد کنند. هر دو تقريبا یک معنی دارند. اما در علوم اجتماعی و علوم سیاسی تکثرگرایی را بیشتر برای نظم اجتماعی بکار می برند که در آن مذاهب، ناسیونالیستها، اقوام، گروه ها، احزاب و تشکلهای مختلف با گرایشهای و ایده های مختلف به توافق می رسند. این جریانات سیاسی و اجتماعی با وجودی که بر سر بسیاری از موضوعات با هم اختلاف دارند، ولی به نوعی در رابطه با هم و حول محور یک چهارچوب کلی با هم همکاری و با کار تشکیلاتی کشور خودشان را اداره می کنند. اما کثرتگرایی را در علوم سیاسی و اجتماعی بیشتر برای به هم پیوستگی و گستردگی درونی یک جریان فکری خاص بکار می برند، مثل درون یک مذهب، قوم، ناسیونالیسم و کمونیسم و یا یک گروه، حزب و غیره. اما ثبات و پایداری تکثرگرایی و کثرتگرایی تضمین صد درصد ندارند و ممکن است پس از مدتی اختلافات افراد زیاد و افراد از هم پاشیده و انشعاب بکنند و یا کارشان به جنگ درون تشکیلاتی و یا به جنگ داخلی در یک کشور بکشد و جاسوسان داخلی و خارجی و اربابانشان از آنها بهره ناجوانمردانه ببرند، مثل شرایطی که در آخر رژیم محمد رضا شاه بوجود آمد و نظام پادشاهی سرنگون و جریان واپسگراتر آخوندی را سر کار آوردند . تکثرگرایی و کثرتگرایی در تمام کشورها، بخصوص در کشورهای فقیر ، مثل ایران درست رشد نکرده اند. به همین خاطر لازم است که ضعفها و مرزبندی های این جریانات اجتماعی و سیاسی را بشناسیم.
تکثرگرایی و کثرتگرایی در کشور خودمان ایران:
در کشورهای فقیر، مثل ایران چندین قرن افراد هیچ نوع شناخت دقیق از حرکت و رشد اجتماعی خود نداشته اند و دچار کم عقلی، انزوا طلبی، توهم و خیال پردازی شده اند. آنها کلماتی، مثل تکثرگرایی و کثرتگرایی و زیر مجموعه آنها مثل مذهبگرایی، ناسیونالیستی و قومگرایی را به مرور و طی چندین قرن خلق کرده و این کلمات را متناسب با فقر، بی سوادی، توهمزایی و واپسگرایی خودشان رشد داده و برداشت منفی و کاذب از آنها بیرون کشیدند. این لغات با بار منفی و متضاد در ذهن، روح، گفتار و رفتار این افراد تاثیر و این افراد را بیشتر به عقب برده اند. این لغات با بار منفی و این افراد عقب مانده در رابطه با هم رشد و اجتماع و محیط زیست را خراب و ویران کردند. این مشکلات در تمام کشورها بوده و هستد. اما در کشورهای فقیر ، مثل ایران بیشتر هستند.
این عقب ماندگی چند دلیل ساده دارد. ۱- تا به حال ما انسانها به این توجه نداشته ایم و یا کمتر توجه داشته ایم که ما انسانها در رابطه با هم رشد می کنیم و روی رشد هم تاثیر متقابل داریم. ۲- نمی دانستیم که این تاثیرات چند درصد احساسی و چند درصد عقلانی هستند. ۳- نمی دانستیم که عقل و احساس در رابطه با هم رشد دارند و روی رشد هم تاثیرات متقابل درست یا غلط می گذارند. ۴- نمی دانستیم که این تاثیرات احساسی و عقلانی تا چه قدر با واقعیات ذهنی، روحی و جسمی خودمان و طرفهای مقابل ما هماهنگی دارند. ۵- در طول تاریخ علم ما کم بوده و علم نتوانسته به موقع ذهن، روح، عقل و احساس ما را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست یاری دهد، در نتیجه ما این دو، یعنی عقل و احساس را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست بکار نبردیم و یا اگر هم این دو را درست بکار برده باشیم خیلی سطحی و جوابگویی درستی در هر سطحی نداشته اند و مشکلات و موضوعات را پیچیده تر، لاینحل تر و سر در گم تر کرده اند. به همین خاطر چندین قرن عقل و احساس در رابطه با هم و در رابطه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست رشد نکرده اند. در نبود علم عقل بشر ضعیف و در نبود یاری دهنده عقلی و علمی احساس در ذهن من و شما جوابگویی درستی با مشکلات و واقعیات اجتماعی و محیط زیستی نداشته و کور شده است. ۶- احساسکور در ذهن و روح بشر بر عقل ضعیف غلبه کرده و مدام توی سر عقل می زده که چرا تو تا اینقدر ضعیف هستی؟ نهایتا خود احساسکور به تنهایی همه کاره ذهن و روح ما مردم شد و در نبود یاور عقلی و علمی متوصل به توجیه گرایی، دروغگویی و سر همبندی کردن شد تا ذهن و روح و جسم ما را بطور کاذب کنترل و تنظیم کند و بطور کاذب با واقعیات اجتماعی و محیط زیست وفق بدهد. ۷- چندین قرن ما بطور دقیق یاد نگرفته ایم که مشکلات فردی و جمعی در رابطه با هم بوجود می آیند و مشکلات جمعی راه حل فردی ندارند و برای پیدا کردن راه حل جمعی باید کلی همکاری و همفکری درست با هم داشت تا به راه حلهای درست فردی و جمعی برسیم. ۸- چون همه اینها را نمی دانستیم، در نتیجه در ذهن، روح، عقل و احساس خودمان شناخت و تعریف درستی از اوضاع و واقعیات درونی و بیرونی خود نداشته و در بر خورد با همدیگر و در برخورد با موضوعات و رخدادهای اجتماعی و محیط زیست در جایی می بایستی عقلانی برخورد می کردم بر عکس احساسی بر خورد کردیم و یا در جایی می بایستی احساسی برخورد می کردیم اشتباها عقلانی برخورد کرده ایم، در نتیجه ما این محیطها را خراب و آنها هم ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما را خراب کرده اند. ۹- ما از روی نادانی، ناتوانی و تنفر نسبت به هم به تضاد و دشمنی های خودمان در رابطه با هم دامن زده و تقصیر ها را به گردن هم انداخته و در هر زمان از همدیگر و از مشکلات فرار کرده ایم. پس از چند دهه و چند سده همه ما در اندازه های مختلف از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی بیمار شده ایم. از طرفی دیگر مشکلات لاینحل روی هم جمع و آنها را به نسل های بعدی انتقال داده ایم. ۱۰- در مرحله ای از بحران و بن بست اجتماعی ما خودمان را خشن، خود محور، خودبزرگ بین، انحصارگرا و در اندازه های مختلف دیکتاتور و دیکتاتور پرست بار آورده ایم. با برداشت غلط خودمان لغات تکثرگرایی، کثرتگرایی و زير مجموعه آنها، یعنی مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی را رشد منفی داده ایم. از دل چنین تکثرگرایی و کثرتگرایی اجتماعی بحرانزا نظامهای زیر مجموعه ای ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی افراطی کهنه، راکد و متوهم بیرون آمدند. این ایدئولوژیهای افراطی که در هر زمان با اقتصاد گره می خوردند نظامهای برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری انحصارگرا را بوجود آوردند. این اواخر سوسیالیسم و کمونیسم افراطی هم از تضاد این نظامها بوجود آمدند و همه این نظامها به دلایل بالا پر فراز و نشیب و جنگها، پسروی ها و پیشرفتها را آفریدند.
جمهوری اسلامی، اپوزیسیون و مدرنیته امروزی:.
به دلایل بالا طی چند سده و چند دهه ، بخصوص بعد از انقلاب ۵۷ وضعیت ایران خودمان بدتر هم شد. جمهوری اسلامی خیلی ضعیف و گرفتار احساسکور مذهبی و از روی ضعف و بی عقلی و جاه طلبی به اربابان خارجی وابسته بوده و هست. اپوزیسیون چپ و راست داخلی و خارجی هم گرفتار احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی و دست کمی از جمهوری اسلامی نداشته و ندارند. آنها هم در تضاد با هم رشد کرده و برای گرفتن قدرت و سوار بر گرده مردم شدن سایهٔ همدیگر را با تیر می زنند. از طرفی دیگر این جریانات اپوزیسیونی در رقابت از پس همدیگر و از پس جمهوری اسلامی بر نیامده و مجبور شده اند که با تمام دشمنی با هم و دشمنی با جمهوری اسلامی ظاهری هم که شده با هم کنار بیایند و با زد و بند با هم و زد و بند با جمهوری اسلامی و اربابان خارجی به نوعی در قدرت و زیر سلطه جمهوری اسلامی و اربابان خارجی بروند. آخوندیسم و این اپوزیسیونها در اندازه های مختلف از عقل سلیم، احساس سالم ، علم و منطق بهره ای نبرده اند و در اندازه های مختلف ذهنگرا، کم عقل، متوهم، بی منطق، باری به هر جهت، انحصارگرا و مطلقگرا و دشمن عقل سلیم و احساس سالم و دشمن علم، تمدن و فرهنگ و دشمن بشریت و انسانیت و دشمن مردم ایران هستند. آنها مانع از هر نوع رشد عقلی و احساسی و پیشرفت برای جامعه ایران شده اند تا مردم را مثل خودشان راکد، سطحی، بی عقل، متوهم، بی سواد و فقیر بار بیاورند تا بر بر گرده مردم سوار باشند.
در این تضاد، دشمنی و بی قانونی تکثرگرایی و کثرتگرایی و زیر مجموعه مذهبی، ناسیونالیستی، سلطنت طلبی، قومگرایی و کمونیستی آنها به تمام معنی در جامعه ایران از هم پاشیده و به هم ریخته و فردگرایی و انحصارگرایی و آتش به اختیاری بر آنها حاکم است. دیگر دولتی وجود ندارد.
سیستم مذهبی آخوندی و اپوزیسیونهای ایدئولوژیک زده و کلماتی، مثل مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی و کمونیسم افراطی مردم را به یاد بدبختی، افراطگرایی، بی عقلی، فقر و هزار و یک عیب و بدبختی دیگر می اندازند. امروزه بوی علم به مشام مردم خورده و ما مردم برای بر طرف کردن کمبودهایی که از احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و راکد گرفته ایم دنبال راه فرار و نجات می گردیم تا ذهن و روح خودمان را از مذهب و رژیم جمهوری اسلامی و ایدئولوژی های افراطی رها سازیم.
احساسکور ایدئولوژیکی سوار بر موج سکولار، دموکراسی می شود:
احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی با وجودی که سایه هم را با تیر می زنند، در مواقعی برای سوار شدن بر گرده مردم با هم کنار می آیند. آنها با وجودی که دشمن عقل، علم، سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی هستند اگر لازم باشد رنگ عوض می کنند و علمی تر و سکولارتر هم خواهند شد تا بر موج سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی سوار شوند و حسابی با بازی علمی و سکولار دموکراسی ما را فریب داده و سر کار بگذارند. این چیز جدیدی نیست. احساسکورهای این ایدئولوژی ها فقط بر ما حاکم مطلق نبوده اند. آنهاحاکم مطلق بر ذهن و روح مردم اروپا نیز بوده اند. این ایدئولوژی ها چند قرن در انگلیس و کشورهای اروپایی با علم گرایی، عقلگرایی، سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی مردم این کشورها جنگیده اند و اجازه نداده اند که آنها در این کشورها درست رشد کنند و جا بیفتند. اما با تمام مشکلات زیاد علم کمک کرد که تا افراد اروپایی و اجتماع و محیط زیست آنها در رابطه با هم رشد کنند. مردم اروپا با اتکا به علم لغات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی را در زمانهای مختلف خلق کردند و آنها را با خودشان و اجتماع و محیط زیست خودشان رشد دادند. اروپایی ها با رشد خود، با رشد محیط زیست سر سبز و رشد این لغات جدید با ایدئولوژی های مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی و احساسکور آنها که مانع رشد بودند جنگیده اند. مردم اروپا از این جنگها و اشتباهات خودشان درس گرفته و عیب و ایرادهای خودشان را بطور نسبی اصلاح و اجتماع و محیط زیست، صنعت، اقتصاد و علوم طبیعی و اجتماعی خودشان را ششصد سال رشد داده اند و سکولار دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی خودشان را کم و بیش جا انداخته اند و تا حدودی بر ایدئولوژی های افراطی غلبه کرده اند. اما کشورهای فقیر، مثل ایران چون علم نداشتند احساسکور ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی اجازه نداده اند تا مردم درست رشد کنند، نمونه اش در جمهوری اسلامی وازده، پس بنابراین این لغات سکولاریسم ، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی که برای به دست آوردن آنها کشورهای پیشرفته تلاشها و جنگها کرده اند و برای این کشورها این لغات کم و بیش جا افتاده اند چه ربطی به ما ایرانی ها دارند؟ ما با این لغات و این لغات با ما رشد نکرده و نسبت به هم بیگانه و هر نوع تصور در دنیای ذهنی و روحی خودمان از این لغات برای ما سطحی، بی محتوا و ذهن و روح ما را بطور کاذب و توهمزا به خودشان مشغول می کنند. احساسکورهای ایدئولوژیکی حاکم بر ذهن و روح بشر همه اینها را می داند و چندین قرن با علم، عقل و سکولار دموکراسی اروپایی جنگیده اند.
اما امروزه علم در سراسر جهان کم و بیش پیشرفت کرده و احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی در جنگ با علم هستند و از پس علم بر نمی آید. به همین خاطر احساسکورهای ایدئولوژیکی حاکم بر ذهن و روح بعضی از ایرانی ها که ذهنگرایانه شیفته سکولار دموکراسی هستند رنگ عوض می کنند و سوار بر موج دموکراسی و سکولاریسم می شوند که عزیز جون سکولار، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی دوست داری! چه خوب! پس چرا نشسته اید؟ حالا که کشور های پیشرفته مانع پیشرفت شما و شما را غارت می کنند برای آگاهی خودتان به کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی که نو هستند خودتان را مشغول کنید و با بحث و گفتگو در باره آنها با مفاهیم آنها آشنا شوید تا پیشرفت بکنید و با آنها آینده خودتان را بسازید.
عقل ضعیف در ذهن و روح افراد ایرانی می گوید که ما از این لغات هیچ نوع اطلاع نداریم. تمام اینها برای ما بیگانه و ذهنگرایانه هستند، چون ما با این لغات بزرگ نشده ایم. احساسکور می زند توی سر عقل که دوباره فضولی کردی. این افراد از احساسکور خود می پرسند که این کی بود؟ احساسکور می گوید عقل فضول. همه از عقل ضعیف، ناکار آمد و فضول خود عصبانی و از احساسکور می خواهند که آن را در صندوقچه ذهن و روح خودشان زندانی کند. احساسکور که دشمن علم و عقل است از این گفته خیلی راضی و عقل را در صندوقچه ذهن و روح این افراد خود شیفته، مشنگ و کمبود دار که عاشق سکولار دموکراسی کاذب هستند زندانی می کند تا این افراد ذهنگراتر و رؤيایی تر و بی خیال عقل و علم شوند و تصور رؤیایی از سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی خودشان را ذهنگرایانه رشد بدهند تا در آینده با آنها تخم دو زرده بکنند.
احساسکور فرمان صادر می کند پس چرا معطل هستید؟ این کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی ورانداز کنید و در باره آنها با هم بحث کنید و برایشان منشور ،آیین نامه، مرام نامه و اساسنامه بنویسید.
احساسکور می داند که این ذهنگراها با ور رفتن به این کلمات هم خود فریبی و هم دیگران فریبی می کنند و از واقعیات فاصله گرفته و در جلسات و پرسش و پاسخ ها نسبت به هم فخر فروشی کرده و برای همدیگر عقل کل می شوند و برای دفاع از این لغات سکولار دموکراسی به جان هم می افتند و کمبودهای چند قرنه و چند دهه خودشان را بطور کاذب و ذهنگرایانه بر طرف می کنند. بعضی ها هم با پول مدرک دکترا و مهندسی می خرند و برای هم پز عقلی می دهند. احساسکور از این بابت که همه آنها را سر کار می گذارد خیلی راضی است.
اما امروزه پیشرفت علم، صنعت، اقتصاد و عقلگرایی حرف دیگری برای افراد دارد. برای مثال کمونیسم در برابر علم شکست خورد و تقریبا از بین رفته. اما عده ای ایرانی کم عقل و گرفتار احساسکور چند دهه تنشان به تن کمونیستها خورده. و کمبودهای کمونیستی بر ذهن و روح این افراد سایه افکنده و سنگینی می کند، پس بنابراین کمبودهای کمونیستی این افراد به کمبودهای دیگر که از جامعه مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی ایران گرفته اند افزوده شده است. از طرفی دیگر فاصله کشورهای پیشرفته از ایران خیلی زیاد است و این افراد کمونیسم ضعف و کمبود خودشان را حس می کنند، ولی بیشتر غرب را مقصر و از غرب متنفر هستند.
احساسکور کمونیستی حاکم بر ذهن و روح این افراد چپی افراطی آنها را دلداری می دهد و به آنها می گوید که عزیز جون با وجودی که از غرب و سرمایه داری خوشتان نمی آید، ولی ته دلتان به غربی ها ناسزا بگویید، اصلا بگویید《 پیش به سوی راه رشد غیر سرمایه داری》و به آخوندها هم بد بگویید. اما فعلا با سرمایه داری و آخوندها در نیفتید، چون آنها فعلا قوی و حاکم هستند. شما تحمل این وضعیت را بکنید حتما ما بر جمهوری اسلامی و جهان سرمایه داری پیروز می شویم. من به شما قول صد در صد می دهم که ما با برنامه دراز مدت استراتژیک خودمان کمونیسم را جهانی می کنیم. اما امروزه تاتیک ما این است که وصل شویم به جمهوری اسلامی و کشورهای غربی و شرقی و با چندرغاز برای آنها جاسوسی بکنیم. این بهترین راه حل علمی و منطقی برای شرایط امروز ماست. به این طریق جمهوری اسلامی و سرمایه داری به ما شک نمی کند و کمتر به ما گیر می دهد. از طرفی دیگر در جلسات بحث و گفتگو کمونیستی خودتان سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی را با دید کمونیستی واقعی بررسی کنید، چون سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی در سرمایه داری درست به دست نمی آیند. مگر ندیدید که ترامپ زد زیر میز دموکراسی آمریکا و جهان، این کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی در کمونیسم واقعی واقعیت درست خودشان را پیدا می کنند.
پس از این گفتگوی احساسکور کمونیستی در ذهن و روح افراد چپی ایرانی این افراد چپی کم عقل و گرفتار احساسکور کمونیستی غرق در رؤیای کمونیستی و خیلی خوشحال و در ذهن و روح رؤیا پرداز کمونیستی خود حسابی با سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی ور رفته و در جلسات، بحثها و گفتگو ها با هم به این کلمات دهن پرکن رنگ و لعاب کمونیستی می دهند و برای دفاع از این کلمات به جان هم می افتند. احساسکور کمونیستی خیلی راضی که توانسته در ذهن و روح این چپی ها سوار بر موج سکولار دموکراسی بشود و این چپی ها را فریب بدهد و ذهن و روح و ارگانیسم آنها را بطور کاذب تنظیم و بیشتر بر ذهن و روح آنها غلبه بکند.
برو و بیای سلطنت طلبها و مشروطه خواهان:
سلطنت طلبها و مشروطه خواهان هم دست کمی از چپها ندارند. این عده که تنشان به تن پادشاهی و حکومت پهلوی و مشروطه خواهی خورده و گرفتار احساسکور ناسیونالیستی هستند و به نوعی احساسکور مذهبی را هم با خود یدک می کشند تا مثل شاهنشاه آریامهر سایه خدا بر روی زمین باشند. این افراد سلطنت طلب و مشروطه خواه کمبودهای خیلی زیادی دارند، بخصوص که رژیم شاه سرنگون و اینها خیلی ناراحت هستند. خیلی مایل هستند که به فرمان احساسکور ناسیونالیستی افراطی و کمبوددار حاکم بر ذهن و روح خودشان دوباره به قدرت برسند و حسابی سوار بر گرده مردم شوند. اینها هم به فرمان احساسکور حاکم بر ذهن و روح خود زیادی به سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته غربی ور می روند. اما این سلطنت طلبها و مشروطه خواهان هم صدایشان در آمده و به عقل ناقص خود می گویند که عقل جون پیشرفت غرب کجا و عقب ماندگی ایران ما کجا؟ عقل ناقص در ذهن و روح آنها از احساسکور ناسیونالیستی می پرسد به اینها چه بگویم؟ احساسکور می زند توی سر عقل ناقص که احمق جون به این سلطنت طلبها بگو که سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته پادشاهی از نوع آمریکایی و اروپایی خیلی بهتر است. تلاش کنید تا سوار بر گرده مردم شویم و حکمت پادشاهی بر پا و حسابی سکولاریسم، دموکراسی و لائیسیته را در حکومت پادشاهی پیاده کنیم. همه سلطنت طلبها شروع کردند در جلسات خودشان به وراندازی سکولاریسم، دموکراسی و لائیسیته از نوع پادشاهی که عزیزجون ما سلطنت طلبها از شما غربی ها سکولارتر، دموکرات تر و لائیسیته تر هستیم. آنها به یاد جمله شاهنشاه آریامهر افتادند که به غربی ها و آمریکایی گفت شما چشم آبی هستید. و از این جمله سلطنت طلبها حسابی کف کردند.
احساسکور ناسیونالیستی به احساسکور کمونیستی می گوید رفیق حسابی چپی ها را می گذاری سر کار، موج سواری بر سکولار دموکراسیت خیلی خوب است. احساسکور کمونیستی می خندد و می گوید تو چی؟ تو که روی موج دریاها تاج روی سر سلطنت طلبها و مشروطه خواهان گذاشتی. از تاجزاده و شاه زاده چه خبر؟
این دو احساسکور با تمام اینکه سایه هم را با تیر می زنند بدشان نمی آید که بعضی وقتها به همدیگر نان قرض بدهند و همدیگر را تقویت کنند. این دو احساسکور سلطنت طلبها و چپی ها را به جان هم می اندازند تا حسابی جو سلطنت طلبی برای سلطنت طلبهای افراطی از یک طرف و جو کمونیستی برای چپی های افراطی از طرف دیگر گرم شود. در چنین جوهای داغ این دو احساسکور در ذهن و روح سلطنت طلبها و در ذهن و روح چپی ها بیشتر تقویت و بیشتر بر ذهن و روح آنها حاکم مطلق و این افراد چپی و سلطنت طلب را بر علیه هم افراطی می کنند تا مرز به جان هم افتادن و کشتن همدیگر. چرا؟، چون هر چه بیشتر چپی ها و سلطنت طلبها متوهم، بی عقل و ضعیف باشند احساسکور کمونیستی و احساسکور ناسیونالیستی پادشاهی بیشتر بر این احمقها حکمت مطلقه می کنند. جمهوری اسلامی و اربابان خارجی هم تمام این جریانات را می دانند و کمونیستها و سلطنت طلبها را بر علیه هم تحریک می کنند تا با خرابکاری خودشان هم به خودشان و هم به جامعه ایران ضربه بزنند و هم کمکی به جمهوری اسلامی و اربابان شرق و غربش بکنند. خود جمهوری اسلامی و اربابان شرق و غرب هم در سطح بالاتر با هم دشمنی دارند و با تمام دشمنی با هم به همدیگر نان قرض می دهند تا بیشتر بر گرده مردم ایران سوار شوند.
با وجود تمام این ترفندها احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و احساسکور کمونیستی حاکم بر ذهن و روح مذهبی ها، سلطنت طلبها، قومگراها و چپی های افراطی درست ارضاء نمی شوند و ناراحت هستند، چون اگر می توانند اپوزیسیون چپ و راست مذهبی و غیر مذهبی را فریب بدهند، ولی مردم داخل ایران را نمی توانند فریب بدهند، چون مردم به خود آگاهی رسیده و به ایدئولوژی های افراطی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی پشت کرده اند . به همین خاطر احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی، و کمونیستی افراطی با تمام دشمنی با همدیگر با هم متحد می شوند و یک صدا به مذهبی ها، سلطنت طلبها، مشروطه خواهان، قوگرایان و چپی های افراطی فرمان صادر می کنند که فلان فلان شده ها با منشور بازی، با وکالت بازی، با به دست گرفتن پرچمهای رنگ و وارنگ قومی و اتنیکی، با جلسات و سخنرانی های چنین و چنانی، با به اورشلیم رفتن ، با آوردن پرویز ثابتی در تظاهرات، با فرستادن ماموران مذهبی و غیر مذهبی افراطی سپاه پاسداران به درون تظاهرات مردمی برای شناسایی افراد و عکس و فیلم گرفتن از مردم با تمام اینها ضربه محکمی به تظاهرات داخلی و خارجی مردم و ضرباتی به جنبش انقلابی مهسا بزنید و زمینه های موج سواری سکولار دموکراسی پر تلاطم را برای ما احساسکورهای ایدئولوژیکی بیشتر فراهم کنید تا ما برای مردم سکولار دموکراسی از نوع تاج زاده و شاه زاده بیاوریم.
خلاصه مطلب
تمام برخورد ضد و نقیض چپ و راست اپوزیسیون داخلی و خارجی حکایت از آن دارد که احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، سلطنت طلبی، قومگرایی و کمونیستی در برابر علم و پیشرفت در کشورهای غربی و سراسر جهان ضعیف هستند و نمی توانند با آنها در بیفتند. دوم یاور عقلی ندارند و از عقل و علم کم می آورند و مجبورند که زیر سلطه شرق و غرب بروند. سوم زیر بار جمهوری اسلامی رفتن برای این احساسکور ها ایدئولوژیکی نه فقط بد نیست، خیلی هم خوب است و برایشان فرقی نمی کند، چون احساسکور مذهبی چندان فرقی با احساسکور کمونیستی و یا قومگرایی و یا ناسیونالیستی افراطی ندارد و همه اینها ایدئولوژی و ضد عقل و علم هستند. چهارم برای احساسکور حاکم بر ذهن و روح این افرار خیلی خوب است که افراد ذهنگرا و بی عقل و با پول مدرک دکترا و مهندسی بخرند و برای همدیگر پز عقل کلی بدهند و بیشتر بی عقل و ضد عقل و علم شوند. سطح شعور و آگاهی آنها که پایین آمد برای چندرغاز به راحتی دست جمهوری اسلامی و کشورهای ثروتمند را بوسیده و برای آنها جاسوسی می کنند تا هم بی عقل تر، بی احساس تر ،بی منطق تر ، ضد عقل تر، باری به هر جهت تر ، ذهنگرا تر شوند. پنجم هر چه این افراد ذهنگرا تر شوند این احساسکورها بیشتر بر ذهن و روح آنها حاکم و فرمان می رانند و ذهن و روح و ارگانیسم این افراد را به خودشان بیشتر وابسته می کنند. در نبود عقل فضول هر طور این احساسکورها بخواهند ذهن و روح و ارگانیسم این افراد اپوزیسیون را تنظیم می کنند. ششم اگر روزی روزگاری این افراد هوس کنند که در ذهن و روح خودشان سراغ عقل و علم را بگیرند، چون بیش از حد به این احساسکورها وابسته اند احساسکورهای حاکم بر ذهن و روح آنها از دست آنها ناراضی و ذهن و روح و ارگانیسم آنها را به هم می ریزند تا حدی که به جان هم بفتند. نمونه اش دو جنگ جهانی. هفتم کشورهای شرق و غرب جمهوری اسلامی عقب مانده و گرفتار احساسکور مذهبی را سر کار آورده اند که مردم ایران و منطقه خاورمیانه ضعیف و بی عقل باشند و نتوانند از احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی فرار کنند تا بیشتر ضعیف و غارت شوند.
اما دیگر با این ترفندهای رنگ و وارنگ نمی توانند مردم ایران را فریب بدهند، چون اولا مشکل فعلی بی نانی ، بی آبی، بی پولی، بی کاری و اگر ما مردم دیر بجنبیم قحطی و چه بسا یک جنگی را هم به ما تحمیل می کنند. تنها راه باقی مانده برای مردم قیام مردمی است. دوم خوشبختانه اکثریت مردم ایران بعد از انقلاب به خودآگاهی جمعی رسیده و از کثرتگرایی و تکثرگرایی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی وازده فاصله گرفته و به آنها پشت کرده اند. سوم مردم به اعمال نفوز کشورهای مختلف و به جمهوری اسلامی و به اپوزیسیونهای رنگ و وارنگ نه گفته اند. چهارم سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی من در بیاری ذهنگرایانه که اپوزیسیونهای ایرانی برای آنها سر و دست می شکنند را مردم داخل ایران نمی خواهند ، چون مردم می دانند که با سیستم سکولار دموکراسی بزرگ نشده اند و با کلماتی، مثل سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی آشنایی ندارند. پنجم مردم با احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قوگرایی و کمونیستی در جنگ هستند و با کمک علم ، عقل سلیم و احساس سالم سعی می کنند بر آنها پیروز و از آنها فاصله بگیرند. این ایدئولوژی ها باید شخصی شوند و از بار سیاسی و اجتماعی آنها کاسته شود و این ایدئولوژی ها نقشی در سیاست و دولت نداشته باشند.
ششم مردم ایران سعی می کنند که عقل سلیم و احساس سالم خودشان را با کمک علم رشد بدهند تا با هم بیشتر همگرا و متحد شوند و از نو کم کم تکثرگرایی و کثرتگرایی را در جامعه ایران درست تر باز تعریف کنند همانطور که خودشان می فهمند و می خواهند، نمونه اش جنبش انقلابی مهسا.
راهش هم این است که مردم با هم متحد و در برخورد عقلی و احساسی درست با واقعیات اجتماعی و محیط زیست این محیط ها را سالم سازی کنند تا این محیط ها سالم شوند و متقابلا تاثیرات درست بر ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما بگذارند و آنها را درست تنظیم و بسازند. چگونگی درست تر این راه را در قسمت دوم این مقاله باز خواهم کرد.