موسی حاتمیان :
یکسال پس از هیاهوی چپ و رژیم و مجاهدین و تمامی دلدادگان انقلاب کبیر نکبت پنجاه و هفت، به بهانهی حضور ثابتی در تجمع ایرانیان آمریکا، و براه افتادن ماشین مدل پنجاه و هفتی پروپاگاندای شکنجه های ساواک، کامیون های ناخن های کشیده و… با سردمداری خبرگزاری جمهوری اسلامی برای دادگاهی کردن پرویز ثابتی در زمانه شاه، و همچنین بصدا درآمدن کُر همآهنگ رادیو تلویزیون های فارسی زبانی که اگر چه اغلب آنها چنین حق انعکاس گسترده ای برای کامیون های واقعی حمل اجساد قزلحصار و… در دادگاه حمید نوری قائل نبودند، اما همین پیروزی جنبش دادخواهی در دستگیری و محاکمه ی نوری و تمامیت حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی، را سکوی انتقامجویی از حکومت ایراندوست پهلوی و طرح دعاوی شکست خورده ی چهاردهه ی گذشته، و بروز کینه های صاحبان جیب و اندیشه های غیر ایرانی خودشان کردند، مصاحبه ی اخیر پرویز ثابتی در روزهای اخیر، اگر چه شاید بدلیل طوفان مرگ خامنهای در حمله ی تروریستی حماس و تبعات پس از آن تاکنون، با آن تب و تاب سال گذشته همراه نبوده، اما باز هم حرف راست چپ ها را نگهدار در مصاحبه ی اخیرش بیان کرده، و حمله ی حماس را با حمله ی سیاهکل مقایسه نموده است!، که پیش درآمد شکل گیری جریان فدایی و همزادن اسلامی انقلابی آنها بنام مجاهدین در مبارزه مسلحانه تروریستی بر علیه حکومت شاه، و زمینه ساز آمدن خمینی در آن سرانجام شوم انقلاب کبیر نکبت اسلامی ضد امپریالیستی – ضد صهیونیستی گشتند، و به همین دلیل این مصاحبه از بسیاری جهات قابل توجه و تأمل است!
نخست اینکه پرویز ثابتی بعنوان یکی از مقامات عالیرتبه در ساواک، روایتی واقعی و بدور از دستبرد تاریخی آخوندی، را در معرض قضاوت قرار می دهد، که بنا به تجربه ی دادگاه حمید نوری، محکمه پسند، و یک شهادت تاریخی، برای کیفرخواست ملی ما له یا علیه محمدرضا شاه، شهبانو فرح و دوران پهلوی می باشد، و می تواند پایه ی حکم نهایی محکومیت ابدی حکومت اسلامی اشغالگران حاکم بر ایران، یا آزادی جانیان و بقول ظریف ماله کش تئوریسین اصلاح طلبی و چپی اسلامی، انتخاب مردم ما برای ادامه ی جنایات چهاردهه ی گذشته باشد.*۱
ثابتی در اولین قسمت از این سری مصاحبه ها، بی توجه به خوشآمد این و آن، به نقاط قوت و ضعف حکومت شاه، و منجمله بی توجهی نسبت به ساختن بُراق تروآی اسلامی*۲، گسترش شبکه ی آخوندی و ساختن سنگرهای مدرن برای آنها، در ازدیاد مساجد از ۲۰۰ تا ۵۵ هزار در سال پنجاه و هفت، بخیال اینکه خاکریز های ضد کمونیستی درست می کردند، اشاره می کند، و همانطور که در مقاله ای یادآوری کرده بودم، وقتی در مرحله سوزانی نوجوانی، در مراسم چهلم کشته های تبریز در مسجد «میرزا یوسف آقا» معروف به «قیز للی مسجد»…ما دانشآموزان دبیرستان جامع، و تعدادی از پهلوی و قطب دزفول نیز از طرف بزرگترهای انقلابی! که بعضاً فرماندهان سپاه شدند، تا بتوانند شعار «سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید» را محقق کنند*۳، و بعنوان کودک سربازان آنروز نمی دانستیم، که ما سپر انسانی عملیات انفجاری آن شب آنها در دزفول هستیم، برای بر هم زدن سخنرانی آخوند کامل خیرخواه به مسجد محمدی اندیمشک فرستاده شده بودیم*۴، و پس از شعار دادن، و بر هم زدن مراسمی که هفته ی اول یا دوم فروردین ۵۷ بود، من هم سیلی جانانه ای از سرهنگ افراسیابی دریافت کردم، که در مد آنروزها، منم مثل سید گوزنها، در بین عرق خوری بزرگتر ها, و قدرت های طرفدار چریکی آن موقع پز بدهم، که نمردیم و سیلی ساواک را هم خوردیم،*۵ و نعمت همسن و مربی تیم فوتبال طایفه و شهرمان به شوخی و جدی در عرق خوری برادر و عموزاده ها می گفت، این همه کتاب ال چه، و هوشی مین و دکتر شریعتی و… اینور اونور می برم، هیچکی نگفت خرت به چنده، حالا این جوجه ریش و سبیل در نیاورده، یک سیلی از افراسیابی خورده و آبرویی برای ما نگذاشته… و به همین سادگی و خنده داری، مد روز آنروز بود! در حالیکه من به نعمت و برادر بزرگم و بقیه توضیح داده بودم، که علت سیلی افراسیابی تنها بدلیل خیرخواهی سرگرد حیدری بود، که گفت جناب سرهنگ او برادر کوچکتر پرویز، خلبان شکاری پایگاه وحدتی است، و نمی خواست آینده ی همکلاسی باهوش پسرش خراب بشود…منظورم از یادآوری این خاطره این است که ثابتی با نقل واقعی آنچه باور دارد، تفاوت دو سیستم حکومتی پهلوی و اسلامی اشغالگران کنونی را بیان می کند، که تعدادی از همان دانشآموزان همراهم(مانند مظفری، مرتضی بهزادی، محمود منزوی و…) در آن شب مراسم مسجد محمدی اندیمشک، سه سال بعد در زندان یونسکو دزفول تیرباران شدند! بنابراین شنیدن این مصاحبه ی ثابتی، حالا و چهاردهه پس از حکومت قتل عام اسلامی، البته نه برای اذهان مبتلا به فیکسیسم پنجاه و هفتی، بلکه برای یک مقایسه ی تطبیقی و دردمندان سرنوشت ایران و ایرانی حائز اهمیت است.*۶
ثابتی در بیان خاطرات خود توضیح می دهد، که محمدرضا شاه پهلوی در پی برگزاری انتخاباتی آزاد و نظیر فرانسه بوده است، و هنگامی که ایشان در گزارش خودش از برآورد وضعیت این موضوع، مخالفت خودش را نوشته است، شاه بشدت از این گزارش و بدبینی ساواک نسبت به طرح های مترقی خویش رنجیده گشته است! همچنانکه از نظرات ثابتی در مورد خانلری و… نیز واکنشهای تندی نشان داده است…
این مصاحبه و اظهارات ثابتی نشان می دهد، که اگر چه نمی توان با جدول ریاضی، در مورد وقایع اتفاقیه ی تاریخ اجتماعی گذشته به یقین اظهار نظر کرد، اما در جدول احتمالات، اگر محمدرضا شاه پهلوی، می توانست با هوشیاری، کارشناسان فرهیخته ی بیشتری نظیر فروغی ها، داروها و خانلری ها بجای ثابتی ها در دستگاه حکومت پهلوی بکار بگیرد، شاید سرنوشت حکومت شاه و مردم و میهن طور دیگری رقم می خورد!*۷
یکشنبه پنجم آذر ماه – November 26’2023
پی نوشت:
۱- اشاره به مصاحبه و پاسخ ظریف به خبرنگاران خارجی که با استناد به نتایج انتخابات و رأی دادن همین چپ و اصلاح طلبان مدعی شد: مردم ما خودشان انتخاب کردهاند…، له و علیه . [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی و مرکب ) بسود و بزیان کسی . دهخدا
۲- بُراق: نام مرکب محمد در معراج آرزوی کشورگشایی اوست، و اشاره ای به اسب تروآی پنهان از دید شاه و دستگاهش
۳- این شعار ثابت روزنامه کار ارگان چریک های فدایی خلق بود.
۴- کامل خیرخواه، مکارم شیرازی و خزعلی، آخوندهایی بودند، که بصورت نوبه ای به اندیمشک و دزفول و خوزستان می آمدند، و خاطراتی از خیرخواه و بحث خودم با خزعلی و… را در مقاله ای نوشته بودم.
۵- اشاره ای معنا دار به دیالوگ پایانی فیلم گوزنها که سید به قدرت می گوید: نمردیم و گلوله هم خوردیم! و شبه روشنفکرانی معتاد به همین آرزوی سیلی خوردن در بازداشت ساواک!
۶- نظریهی فیکسیسم، در مقابل نظریه ی علمی داروینیسم، تفکرٍ حاکم بر حوزه ی چپ و حوزه ی اسلامی بوده و هست!
مقایسه تطبیقی سه فرایند توصیف، مقایسه و نتیجه گیری را در بردارد!
سرگرد حیدری با تلاش و پادرمیانی مختار شلالوند و محمد رحیم خانی و دیگر عموزاده هایم… که بعنوان زندانیان سیاسی زمان شاه، در ماههای پس از بهمن ۵۷ کنترل شهر را بدست داشتند، از اعدام نجات یافت، ولی محمد رحیم خانی، پس از اعترافات مصطفی یعقوبی تواب، در بهار ۱۳۶۱ بدست آوایی و خلف رضایی در یونسکو تیرباران شد.
۷- فروغی، داور و خانلری در دوران رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی خدمات شایانی به ایران کرده اند.