همنشین بهار :
این مطلب پیرامون لُو رفتن خانهای است که بیش از چهل سال پیش(۱۹ بهمن سال ۶۰)، موسی نصیر اوغلی خیابانی (موسی خیابانی)، اشرف ربیعی و تعدادی دیگر در آنجا جان باختند. برای ورود به بحث باید کمی به عقب برگردیم. اواخر تابستان سال ۶۰، مسؤولین مجاهدین، صحبت از «تظاهرات گسترده» میکنند و اینکه باید کاری کنیم که «پتانسیل نهفته خلق» آزاد شود. تعدادی از تیمهای مسلح سازمان در راهپیمایی شرکت کنند و تمام نیروها هم در صحنه باشند و آخر سر، گروههای مختلف سازماندهیشده به هم بپیوندند تا راهپیمایی گسترده و گستردهتر شود… اینک پیکر نظام ظرف بلورینی است که شکسته شده و کافی است که یک ضربه دیگر به آن وارد آید تا ظرف ریزریز شده و هر تکهاش از هم جدا و به گوشهای پرتاب شود…(…)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دَهَنکجی به واقعیت، آغاز ضربهپذیری
بدنبال این تصور غیرواقعی در سال ۶۰ که رژیم برآمده از انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، با سقوط شتابان روبرو شده و ظرف ۳ ماه یا ۶ ماه کله پا خواهد شد.(…) در تظاهرات ۵ مهر همان سال هم، رهبری سازمان در این توهم بود که مردم به صحنه میآیند، اما نه تنها چنین نشد، بلکه فرماندهانی چون «مصطفی پور طباخ» و خیلیهایدیگر زیر شکنجه و تیغ رفتند اما مسؤولین آن موقع سازمان، به جای پذیرش واقعیت و تحلیل اشتباه خودشان، گفتند