نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر :
سالها پیش از این شاعر بزرگ «مهدی اخوان ثالث» در واکنشی نسبت به کودتای 28 مرداد خطاب به «دکتر مصدق بزرگ» سرود:
« وز سفله یاران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد!»
«در حقیقت اینجا سرزمین حبس ها و مصادره کردن هاست و غیبت نام مصدق بزرگ نیز نشان از پایان نیافتن این حصر و نبرد است. به دیگر سخن در شهری که خیابان هایش به نام «حامیان سرکوب و استبداد» دارای سند می شوند؛ طبیعی است که مبارزان آزادی جایگاهی ندارند.»
سنت تازهای نیست که نام گذاری خیابانهای شهر به یاد و با یاد چهرههای شهیر تاریخی، گاه حتی نام شهرها و کشورها نیز به چنین شخصیتهایی ثبت می شوند، «بندرعباس» یا «خمینی شهر!» در کشور خودمان یا کشور «بولیوی» به افتخار «سیمون بولیوار» قهرمان ضد استعماری امریکای جنوبی، این سنت به گونهای گسترده و آشناست که میتواند شیوه و اسلوب متفاوتی در بازخوانی تاریخ بشمار آید و البته شیوه متفاوتی در «تولید و ثبت حافظه ی ملی».
به باور صاحب این قلم، جامعه شناسی خیابان ها، میتواند موضوع جذابی به منظور تحقیق است. اینکه بلندترین و شناخته شده ترین خیابان شهر تهران « ولی عصر» نام دارد نشانگر وجه ویژه ای از دینداری [ایرانیان!] است؛ شاید نشان دهنده ی تمامی ارکان مذهبی، آن منجی موعود برای ایرانیان از همه [حتی از خود پیامبر] جذابتر است! و یا شهرت اتوبان«امام علی» و میدان«امام حسین» نیز در نمایش گرایش های غالب مذهبی ایرانیان کاملاً گویا هستند.
با این وصف بر سر نام «میدان فردوسی» یا خیابانهای «حافظ و سعدی» هم اختلافی نیست و بدین اساس میتوان پذیرفت که ایرانیان در خصوص بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی اشان توافق دارند.
اما هنگامی که نوبت به دوره های معاصر و عرصه سیاست می رسد، جدال نام ها آغاز می گردد. « امام خمینی» نام یکی از مهمترین میدان های شهر است. البته بسیار بسیاران از مردم هچنان دست از مقاومت برنداشته و آن را به نام تاریخی اش یعنی «توپخانه» میخوانند و به رسمیت می شناسند.
و یا دوگانگی خیابان « تخت طاووس» و «مطهری» نیز دچار چنین سرنوشت مشابهی شده اند؛ در برابرخیابان «شریعتی» که مورد وفاق قرار دادهاند و تو گویی که جامعه در پذیرش آن تردید و گمانی نداشته است. [ میتواند نشان از عدم شناخت تحقیقی نسبت به ایشان باشد] اگرچه این جدال مختص پایتخت نیست؛ برای نمونه معروفترین میدان شهر کرمانشاه را مردم به نام «میدان مصدق» میشناسند هرچند که نام این بزرگمرد تاریخ ایران را به «میدان کاشانی» تغییر داده اند.
جدال نام ها: موضوعی فراتر از اختلاف سلیقه هاست. در حقیقت میتوان گفت که این نبرد بر سرتاریخ نگاری رسمی بر سنگ فرش خیابانهای شهر است. آنجا که یک جریان ایدئولوگیکِ قدرت گرا و نه «اقتدارگرا که بر پایه اخلاق استوار»است که مصرانه میکوشد روایت خاص خود از تاریخ معاصر را به جامعه «تحمیل» نماید.
به همین جهت است که دو اتوبان بزرگ پایتخت به نام دو تن از بزرگترین حامیان کودتاهای ارتجاعی ثبت می شود:
– «شیخ فضل الله نوری»؛ مرتجع مشروطه ستیز و حامی کودتای سیاهِ «محمدعلی شاه» و توپ باران کردن مجلس شورای ملی.
– «ابوالقاسم کاشانی» از حامیان کودتای 28 مرداد که بر پایه اسناد تازه ی سازمان سیا(CIA) حتی پس از کودتا نیز از آمریکایی ها تقاضای کمکهای مالی و معنوی به منظور بدست گرفتن قدرت می کرد.
و این در حالی است که [آقا] ی محمودکاشانی فرزند (آیت الله ابوالقاسم کاشانی) در یادداشتی با تکرار گفتههای همیشگی و پیشین خود، بحث کودتا علیه محمد مصدق را «دروغ تاریخی» نامیده و مدعی شده است که: «مصدق با برانگیختن نارضایتی عمومی در راستای سیاستهای انگلستان گام برداشت و سرانجام با اقدامها خلاف قانون اساسی و با انجام یک رفراندوم نمایشی که با توسل به زور آن را برگزار کرد و با منحل نمودن مجلس شورای ملی دوره هفدهم، تمهیدات انتقال قدرت دولتی و شکست نهضت ملی ایران را فراهم آورد.»
حال آن که( آیت الله ابوالقاسم کاشانی) در ابتدای مبارزات ملی شدن نفت ایران با محمدمصدق همراه بود اما بتدریج به یکی از مخالفان وی بدل گشت تا (28) مرداد1332) که دولت مصدق در یک کودتای سازماندهی شده توسط (سی آی اِی؛CIA) و با همراهی بریتانیا از قدرت ساقط گردید.
پیش از این نام «محمدمصدق» بر یکی از خیابانهای اصلی تهران بود که پس از حکومت پهلوی و استقرار حکومت استبدادی اسلامی در ایران نیز این نام بر این خیابان وجود داشت که البته این نام گذاری دیرنپایید که به نام «ولی عصر» تغییر داده شد.
بر این اساس است که از مبارزان مشروطیت جز ستارخان و باقرخان ( که شاید سهمیه جلب رضایت هم میهنان آذری زبان هستند) هیچ نامی در این شهر به چشم نمی آید.
از میرزاملکم خان ( پدرفکری مشروطه ایرانی) گرفته تا یوسف خان مستشارالدوله، علی قلی خان سردار اسعد بختیاری، میرزاده عشقی، بیرم خان ارمنی، میرزا نصرالله خان ملک المتکلمین و بسیاران دیگر راهی به خیابانهای پایتخت نیافتند تا تروریست های بنیادگرایی چون «نواب صفوی» و «فداییان اسلام» و حتی نمونههای فرنگی اشان مانند «خالد اسلامبولی»، خیابانها را یکی پس از دیگری فتح کنند.
اکنون در تازه ترین نبردِ نام های شهری مشاهده میکنیم که اعضای [اصلاح طلب!] شورای شهر تهران اعلام کردهاند که سرانجام یکی از خیابانهای پایتخت میزبان نام «محمدمصدق» خواهد بود. هرچند که با وضعیتی که دیگر خیابانها دارند، عجیب و دور از انتظارنبوده است که « رهبر بزرگترین جنبش ملی» معاصر ایرانیان در تاریخ نگاری شهری ما جایی نداشته باشد!
بدین سیاق اعضای شورا مدعی ورود به این نبرد شهری شده اند! چندین خیابان نیز به عنوان «کاندیدایِ» تغییرِنام معرفی شدند، اما درنهایت خیابانی کوچک، فرعی و بیاهمیت «نفت شمالی» با حدود (805 متر) طول و حدفاصل بزرگراه حقانی تا خیابان شهید دستگردی تهران از سوی شورا «برازنده نام مصدق» تشخیص داده شد!
در حقیقت اینجا سرزمین حبس ها و مصادره کردن هاست و غیبت نام مصدق بزرگ نیز نشان از پایان نیافتن این حصر و نبرد است. به دیگر سخن در شهری که خیابان هایش به نام «حامیان سرکوب و استبداد» دارای سند می شوند؛ طبیعی است که مبارزان آزادی جایگاهی ندارند.
بدین اعتبار و بنابرآنچه پیش گفته، صاحب این قلم براین باورست که هیچ توضیح و تشریحی گویاتر و ملموستر از این نمیتوان در وصف حال وروز نمایندگان شورای شهر یافت. آنان که میخواستند در پسِ تصویب نام گذاری خیابانی به نام «مصدق» بزرگ؛ آبرو و اعتباری برای خود کسب نمایند؛ اما جرأت و شهامت حفظ جایگاه و شأن والای اورا در جدال با تاریخ نگاری شهری نداشتند و در برابر خشم و عتاب ارتجاع برحسب معمول؛ «کاری بجز فرار و گریز» از آنها برنیامد و با این نام گذاری […] تنها و تنها خدمت دیگری به تاریخ نگاریِ مواجِ مرتجعین انجام دادهاند تا به چشم ناظرانِ بی خبر، تناسب اتوبان کاشانی با خیابان نفت(!) نشان دهد که این شهر در جدال ملی گرایان و کودتاچیان جانب کدام سمت را به منظور حمایت می گیرد!
15،3،2018 میلادی
برابربا24،12،1396 خورشیدی