جنگ اسلام آخوندی در محو اسرائیل: کنشی برخاسته از دین و یا از سیاست؟

 

فیروز نجومی :

بیائید برای لحظه ای باهم باندیشیم و از خود بپرسیم چه میشد اگر، نظام جمهوری اسلامی برهبری آخوند خامنه ای، یکی از واعظین زبردست حوزه های علمیه، در راس ساختار دین و قدرت، از پیشرفتهای علمی، بویژه علم هسته ای با قدرتی ویرانگر اخر زمانی، بی خبر و بی اطلاع بود و هرگز درپی کسب این تکنولوژی ویرانگر با قدرتهای بزرگ جهان در گیر نمیشد و از هرگونه تحریمی هم مصون میماند؟ در چنین صورتی آیا میتوانیم حدس بزنیم که چه اتفاقی و یا تغییر و تحولی در جامعه بوقوع می پیوست؟

نخستین نتیجه که ببار میآورد، محرومیت حکومت اسلامی بود، ازیکی از مهمترین عناصر لازم و ضروری برای تداوم و بقای حکومت آخوندی، امریکا ستیزی. در نتیجه امریکا ستیزی از رونق میافتاد و مردم به تجربه در میافنند که امریکا ستیزی نه تنها خسارتبار نیست، ممکن است سود و منفعت هم دارا باشد.

آیت الله از دیر باز میدانستند که این “خوشبختی” همگانی در جهان غرب برهبری امریکا، نسبت به چین و روسیه نهایتا ناشی است از وجود آزادی. چه، در آزادی ست که انسان میتواند توانائی هایی که طبیعت در او نهاده است کشف نموده و بعمل در آورد. که میتواند به تجربه دریابد که باور های دینی خواست، دین است و خواست خدا(هرچه که باشد).. نه خواست انسان. چه انسان در منظر الله، خداوند یکتا ویگانه بنده ای بیش نیست. خدائیکه  بشر را توصیه کرده است به تسلیم و اطاعت و فرمانبری که قبل از هرچیز بازتاب می یابد در مراسم گوناگون روزانه و ماهانه و سالانه و پرداخت وظایف شرعی از جمله خمس و ذکوه. دین و طلبی که باورمند نه میتواند بدان عمل کند و نه دیگر بدان اعتماد دارند.

اینجا، ما در واقع با دو انسان با دوهویت متفاوت روبرو هستیم، یکی تسلیم و اطاعتگر و فرمانبر، دیگری رها وازاد از هر بندی، مگر از سر تعهداتی برخاسته از اراده و خواست انسانی، در آزادی. این انسان از نوع دوم است، انسان آزاد است که حکومت اسلامی با آن در تضاد و خصومت است. نماد آزادی کدام کشور میتواند باشد؟ مسلم است که امریکا یکی از نمادهای برجسته آزادی است که دلیل خوبی ست برای ستیز دانمی با آن، بعنوان شیطان بزرگ ماهیتا فریبکار و ریاکار بمنظور حفظ ساختار اقتدار استکباری در سراسر جهان.

در این میان اسرائیل چه نقشی را بازی میکنند، چرا اسرائیلیها چنین عجول و ناگهانی ، حکومت آخوندی ی را مورد تنبیه و مجازات، تخریب و ویرانی قرار دادند؟ بآن دلیل که اسرائلیها، از سر ضرورت باید بدفاع از حق زیستن، در برابر حکومتی که بر تنه موشکی، ابزار خشونت  و تخریب و ویرانی، “نابودی اسرائیل بر روی زمین،” را اعلام میکند، نباید انتظار داشته باشد مورد حمله غافلگیرانه واقع نشود. البته خصومت و یهودی ستیزی در اسلام، خود بحثی ست جدا.

اما، همین بس که باختصار بگوئیم که در اسلام، در کل، چندان تصور مثبتی از یهودیان وجود ندارد، اگر آیه و حدیث و روایتی هم پیدا بشود در باره یهود بیشتر منفی ست. اگر، اسرائیل باکشورهای اسلامی دیگر دارای رابطه خصمانه ای نیست بآن دلیل است که موجب و یا بهانه ای  برای تداوم تضاد و خصومتها نا پدید گشته اند. چرا که دین بیرون از عرصه ساختار قدرت قرار گرفته است، در نتیجه توانسته اند که حرمت و اقتداری سنتی خود را نیز حفظ نموده تدوام ببخشند. حال انکه، زمانیکه وحدت دین و قدرت حاکم میگردد. احکام شریعت اسلامی ست، معیار اصلی قضاوت. بدینترتیب، حکومت اسلامی برهبری آخوند برخاسته از دستگاه آخوندی، حوزه های علمیه. قضاوتی که اساس آن نابودی ست نه آشتی و همزیستی، هفتم اکتبر است پایان برقراری هرگونه روابط انسانی. همچنانکه شاهد بر نتایج آن در غزه هستیم، شاهد برغوطه وری انسان در قعر ذلت و خواری.

معظلی که حکومت اسلامی با آن روبرو بوده است و هرگز تن به فهم آن نداده است و سر انجام زیر بار سنگین آن، زیر بار مفوم ازادی نیز درهم میشکند. چه، آزادی ست، مرز جدائی انسان از حیوان، یکی برخاسته از عقل و جسم در هماهنگی باهم و دیگر برخاسته تنها از جسم، مبنای درک و فهم و کنشگری در طبیعت. حیوان در پاسخ به نیازهای جسمانی ست که در بیابانها و جنگلها و آبها پیوسته در حال گشت و گذارند. در حالیکه کنشی، همچون کنشی برخاسته از اراده معطوف به آزادی که اکنون زن و زندگی نیز بدان افزوده شده اند، کنشی ست رهائی بخش رهائی بخش و آزاد کننده.

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@