حجاب اسلامی، در ستیز با زندگی و آزادی!

 

فیروز نجومی :

در سالروز جاودانگی مهسا امینی و پیوستن او به ستاره گان درخشان در آسمان تاریک جامعه ما، باید بخاطر داشته باشیم که مهسا جان خود را بدلیل عدم رعایت مقررات حجاب اجباری از دست داد. جای بسی شگفتی ست که پس از نزدیک به نیم قرن سلطه مطلق دین بر جامعه و بخدمت در آوردن انواع و اقسام ابزار سرکوب و تنبیه و مجازات، حکومت آخوندی نتوانسته است راهی برای درهم شکستن مقاومت و تقلیل انزجار از حجاب در جامعه بیابد، مشکلی که از آغاز گریبان حکومت آخوندی را گرفت و هم اکنون نظام را به تنگی نفس انداخته است و موجب برامدن خنبشی گردیده است رهایی بخش، جنبش زن زندگی آزادی که همچون بحرانی دائمی بر دامن نظام نشسته است. 

بحران حجاب و عفاف را هم ولی فقیه، آخوند خامنه ای، در خطبه اخیرش، مثل بحران های دیگر، از گرانی و بیکاری گرفته تا خشکی رودخانه ها و دریاچه ها و تالابهای کشور، بحرانی فرض نمود برساخته دست مجموعه ای در امریکا که کارش، بحران سازی در کشورهای دیگر از جمله در جمهوری اسلامی ست.

اما، کیست که نداند، بحران حجاب اجباری نه بر ساخته دست مجموعه بحران سازی آمریکائیها بلکه برخاسته است از دیدگاه آخوند و فقیه در باره “انسان،” بطور کلی و زنان بطور خاص.  این امریکا نیست که بانسان، همچون حیوانی مینگرد برساخته از غرایز جنسی و نیازهای مادی. این شیوه تفکر آخوند خامنه ای است که انسان را حیوانی می پندارد، عاری از عقل و خرد و نیازمند هدایت و راهنمایی در امتداد راه “مستقیم.”

بعضا، برآنند که حجاب ریشه در فرهنگ و سنت بومی دارد. حال آنکه آخوند و فقیه بر آنند حجاب ریشه در کلام الهی و احکام جدایی جنسیت ها دارد. یعنی که نگرش فقیه و آخوندی که عمر خود را در حوزه های علمیه گذرانده اند، ریشه بر گرفته است از دیدگاه دین اسلام بانسان. که آخوند و فقیه، بمثابه متولی دین، انسان را چگونه موجودی می پندارند، با عقل و خرد، مستقل و آزاد و یا بر عکس، انسان را موجودی پندارند با عقل و خردی ناقص، موظف بعمل باحکام شریعتی با چشمان بسته بدون ذره ای از تفکر و اندیشه؟

در پاسخ باید گفت که بطور کلی، فقها و آخوندها، اساسا، انسان را حیوانی می پندارند بر ساخته شده از دو عنصر شهوت جنسی و نیاز شکمی. اگر به رساله های فقها و مجتهدین بزرک نظر کوتاهی بیداندزیم بزودی در مییابیم که فقها بگونه ای به انسان مینگرند چنانکه گویی، انسان چیزی نیست مگر مخزن شهوت. در انسان چیزی جز شهوت، نمی یابند. برآنند، همچنانکه برای سیری شکم، بشر حاضر است دست خود را به هر نا شایستی آلوده نماید، برای ارضای شهوت نیز به سرکشی و زیرپا گذاردن هر احکامی، از جمله احکام شرعی، نیز، دست میزند. یعنی که  شکم و شهوت، هر دو میتوانند مخرب و ویرانگر باشند. اما، شهوت  گمراه کننده هم هست. چون ارضای آن به تن لذت بخشد. شهوت که غلبه کند، انسان را از تسلیم خویشتن به الله و اطاعت بی چون و چرا از شریعت اسلام باز میدارد. زیرا که هیچ نجوید و نخواهد مگر رضا و خشنودی، و لذت و التذاذ تن. لذت تن است که به بی بند و باری و هنجار شکنی میانجامد. شهوت است که شور و عصیانگری را در انسان بر میانگیزد. هرج و مر ج ببار آورد و انحطاط و تباهی، شرایطی که آشتی ناپذیر است و در ستیز و خصومت با اصل عبودیت و بندگی، بنیان آئین اسلامی، که بر حسب دیدگاه فقه اسلامی، پدیده ای ست حاکم بر فرهنگ غرب تحت نام آزادی. بنابراین، آنچه وجود حجاب را اجباری میکند نیاز بر مهار نمودن شهوت انسانی ست، چیزیکه سبب گمراهی شود و هنجار شکنی.

بدین لحاظ ، تنها پائین تنه ی انسان است که در مرکز توجه فقها و آخوند ها قرار دارد. تمامی احکام فقاهتی که با ابزار اجتهاد از قرآن، کتاب آسمانی، استخراج شده است دارای یک هدف بیشتر نیستند: به بند کشیدن تن انسان، بویژه بخش پائینی آن. از انسان تنها بخش پائین تنه اش را می بینند. به سر او و آنچه در سر وی میگذرد اصلا اعتنایی ندارند. شهوت در پائین تنه، خانه دارد ، نه در سر.  پس، آنرا باید به اطاعت و   فرمانبری وا داشت. انسان پائین تنه خود را باید در تبعیت قواعد و مقرارت معین طهارت و غسل و تیمم در آورد تا نجاسات و آلودگی ها را از آن بزداید. تا آنگاه بتواند روزانه قامت را در برابر الله بشکاند. احکام فقاهتی نه تنها در برگیرنده ی احکام نماز و روزه و انواع و اقسام آب های پاک کننده ی نجاست از پائین تنه است بلکه در بر گیرنده احکام همآغوشی و یا “نزدیکی ” مرد و زن و مرد و مرد و انسان با حیوان، نیز، میشود، کنش هایی که اساسا از ناحیه پائین تنه، از غریزه جنسی ریشه برگیرند.

 “توضیح المسائل” آیت الله ها، بویژه آیت الله خمینی که به ترسیم دقیق اعمال طهارت میپردازد از فرو بردن یک بند انگشت در مخرج گرفته تا چندین بار فشردن سر آلت در بین دو انگشت- استبرا- و آمیزش جنسی با حیوانات سخن میراند که در اوایل صعود آخوند بر فراز منبر قدرت در 57، شهرت بسیار یافته بود. آخوند و فقیه بر آن باوراند که با کنترل و به اسارت در آوردن پائین تنه انسان، تمامی مسائل انسانی و اجتماعی حل خواهد گردید. شر از پائین تنه انسان، از لذت، بویژه التذاذ جنسی است که بر میخزد. بی دلیل نیست که زنان باید موی خود را بپوشانند، چون تحریک کننده است و شر برانگیز.

 احکام به بند کشیدن تن، نه تنها شامل احکام عبادت شود  و “نکاح،” حتی احکام “نگاه” را هم در بر میگیرد که پائین تنه را نیز بتحریک درآورد.

آیت الله خمینی در توضیح المسائل خود در بخش “احکام نگاه ” با دقت بسیار، با همان دقتی که برای اندازه گیری آب “کر” بکارمیگیرد که تا یک دهم مثقال هم به پیش میرود، به انواع نگاه در شرایط متفاوت و چه کسانی میتوانند بر صورت و یا بدن و یا “عورت ” چه کسانی نگاه کنند، می پردازد و محرم ها و نا محرم ها و نگاه حرام و حلال را از یکدیگر مجزا میکند . وی خاطر نشان مینماید که بمنظور اجتناب از حرام، احتیاط  و یا اجتناب در نگاه کردن بزنان ضروریست. اگر از سر ضرورت نگاه کردن به موی و رخ زن لازم گردید، نباید با قصد “لذت ” همراه باشد، حکمی که برای زن نیز مصداق دارد.

بعبارت دیگر، انسان برای نگاه کردن به انسانی دیگر، مثل تمام امور عبادی و غیر عبادی، بجای آنکه به عقل و خرد خویش رجوع کند، همچون حیوانی اهلی و مطیع، باید به تقلید و تبعیت، احکام استخراجی فقها از کلام الله، تن داده و آنها را  بیآموزد.

در تمام رساله های مراجع تقلید، یک چیز صریح و روشن بیان میگردد: که وجود زن است که شهوت برانگیز است. هرچه در او هست از صدای او گرفته – که از امواج رادیویی و رسانه ای به محض بقدرت رسیدن آخوند خاموش گردید-  تا رخ  و موی سر و برجستگی های بدن زن، همه تحریک کننده غرایز جنسی مرداند. اندام زن است که شهوت را در مردان بیدار میکند و به طغیان و کنش های زشت و پلید وا میدارد. الله به منظور آنکه شهوت را در مردان خفته نگاه دارد، زن را مکلف ساخته است که رخ و موی خود را بپوشاند و  برجستگی های بدن خودرا اکیدا پنهان نماید.  مسلم است که افشان سازی موی سر، آرایش و پالایش صورت، نمایاندن قوزک پا و روسری های قیطانی و مانتوهای تنگ و کوتاه از مصدادیق اصلی  بد حجابی ست که پس از پرواز مهسا بآسمانها به جنبش کشف حجاب و ظهور جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی انجامید. جنبشی که در منظر آخوند لاجرم به فساد و هنجار شکنی و نیز به خطر انداختن امنیت اخلاقی جامعه میانجامد.

از آغاز، در جمهوری اسلامی عدم رعایت مقررات حجاب و اختلاط جنسیت یکی از بزرگترین معضل های اجتماعی بوده و هست که، بدون بکار گیری نیروهای امنیتی و انتظامی و گشت های مختلف ارشادی، زنان، امروز بیش از همیشه، پشیزی برای آنها قائل نیستند و بانحای گوناگون از اختفای وجود در پس حجاب سر باز میزنند و مرزهای مصنوعی بین زنان و مردان را در هم فرو میریزند و به رها سازی خود ادامه میدهند.

آخوند ها بر آن باورند که هر گونه اختلاطی بین جنسیت ها تنها میتواند به یک منظور بر قرار گردد: “التذاذ جنسی.” مرد و زن نباید به یکدیگر بنگرند، و دست یکدیگر را بفشرند و یا کنار هم بنشینند، همراه هم به کافه و کتابخانه بروند و به مطالعه بپردازند. همه ی این کنشها بزعم فقیه، کنشهایی هستند گناه آلود چون نمیتوانند همراه نباشند با التذاذ جنسی. ظاهرا، هیچ چیز مثل التذاذ جنسی، آخوندها را بوحشت نمیاندازد. البته، بنا بر شریعت اسلامی، از آن میتوانی بهره ور شوی اگر آنرا تابع احکام نکاح و زفاف نمایی آنگونه که الله مقرر داشته است و مراجع بزرگ تقلید از جمله امام خمینی تایید و تصدیق نموده اند. با این وجود التذاذ جنسی را زشت و پلید بشمار میآورند. برای جلوگیری از مظاهر التذاذ جنسی است که حجاب را برای زن اجباری نموده اند تا مردان و زنان به اسارت غرایز جنسی خود در نیایند. اگر نبینند، نخواهند. جدا سازی زنان از مردان قرار بود که میوه عفت و عفاف ببار آورد.

این در حالی است که پیامبر اسلام، نماد فرمانروایی ست شهوتبار. پیامبر چنان اسیر شهوت بود که نتوانست چشم از کودکی 6 ساله بردارد. هیچ زن زیبایی نبود که او ببیند و به تصاحب آن بر نخیزد. مهم نبود که آن زن کیست و با وی چه نسبتی دارد، او را در بر میکشید و به تعداد زنان خود میافزود. فقها و علمای حوزه ها، بدون شک، آگاه از این حقیقت اند. اما از زبان پیامبر نقل میکنند که چگونه پیامبر، فرمان بر تعبیه دو درب ورودی برای مردان و زنان در مساجد بسازند که مبادا تن مردان و زنان با یکدیگر تماس پبدا کنند.

اما، آخوندها، ابلهانی بیش نیستند که نمیتوانند چشم خود را بگشایند و نتایج زیانبار حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها را مشاهده نمایند. آخوندها بر آن تصورند که میتوانند با غرایز طبیعی انسان در افتند و با ابزار حجاب، شهوت انسان را بنام عفاف به بند بکشند و اسارت و بند گی را بر جامعه حاکم سازند. حال انکه سرکوب غرایز طبیعی لزوما آنها را خاموش و خفته نمیسازد بلکه آنها را بسوی خفا و ادامه زیست در زیر زمین بدون هیچ قید و بندی، سوق میدهد، بسوی لواط کاری در پنهان، دور از چشم نظاره گر و بازدارنده ی جماعت. هم چنانکه مصرف و تولید مشروبات الکلی به زیر زمین فرو رفت و به یکی از پر درآمدترین حرفه ها مبدل شد، التذاذ جنسی نیز در اعماق زمین فرو رفت. روسپیگری دیگر حرفه چند زنان بالغ و عاقل باقی نماند، سن روسپیگری در دوران حکومت حجاب و جدایی زنان از مردان به زیر 13 سال-و شاید هم کمتردر حال حاضر- تقلیل یافته است. دیگر زنان مجرد و تنگدست از اقشار پائین جامعه  نیستند که به روسپیگری میپردازند بلکه زنان مزدوج هستند و دانش آموزان و دانشجویان که رسمی و غیر رسمی، دست به تن فروشی میزنند نه برای التذاذ بلکه بمنظور امرار معاش. حجاب، حجابی که برای پایداری آن، نظام هر خونی را بر زمین میریزد و هر سری را از گردن جدا و بر زمین میافکند، بجای ایجاد کار و اشتغال برای زنان، آنها را به فحشا و روسپیگری کشانده است و مردان را بلواط کاری. بیش از چهار دهه تجربه حکومت اسلامی، نشان میدهد که حجاب اجباری، فحشا و روسپیگری را سهل و ساده ساخته و لواط در جامعه را بشدت رواج داده است.

مضاف بر این، حجاب، زنان را نه تنها از رفتار انزجار آمیز مردان مثل  تنه زدن به زنان و توهین و تحقیر و زبان رکیک آنان، مصون نداشته است بلکه احساس محرومیت را تشدید نموده و بر غیض و غصب و خشونت، طرفین نسبت بیکدیگرافزوده است. چه چیزی میتواند افزایش تجاوز بعنف و زورگیری را توضیح دهد بجز نظم و انضباطی که زائیده حجاب اجباری ست. زورگیری و جنایتی که بطور روزانه زنان با آن روی در رو قرار دارند و هرگز کسی سخنی از آن بزبان نراند، سوء استفاده، تجاوز، ضرب و شتم زنان، بخشی از زندگی روزمره ی درصد قابل ملاحظه ای از جامعه است.

 اما، آخوند حاکم از آنجایی که نگران گره خوردن پایان سلطه حجاب  به پایان سلطه خویش است، بارد دیگر، بعبث، لایحه ای تحت عنوان حجاب و عفاف به مجلس ولایت ارائه نمودند بان امید که جان تازه ای در کالبد مرده ی حجاب و جدایی جنسیت ها بدمند و با ایجاد ترس و وحشت، مانع رشد جنبش کشف حجاب  و جنبش رهایی بخش زن زندگی ازادی شوند. امام های جمعه، بر فراز منبر قدرت هرگز نه زور گیری و نه تجاوز بعنف را محکوم نکرده اند بلکه همه ی تقصیرات را به پای “بدحجابی ” و کشف حجاب مینویسند. پس، لازم است که ملت به هوش باشد و در حرم خصوصی خود جانب احتیاط را بگیرند. مسلم است که اگر زن، خود را از سر تا پا پوشانده نباشند، اگر صدای طرب و شادی آنان از دور بگوش مردان برسد، مردان عقل و خرد شان را از دست مینهند و به حیوانی درنده تبدیل میگردند. این زنان هستند که حیوانات درنده را پرورش میدهند نه نظام حجاب اجباری و عدم اختلاط جنسیتها، بحرانی که بدرستی روشن نیست چگونه بدست آن مجموعه بحران سازی آمریکائی بوجود آمده است.

حکومت آخوندی، حجاب را به نماد عفاف در جامعه اسلامی تبدیل نموده اند، نمادی ظاهری و میان تهی. موضوعی بسیار جالت برای مبالغه و غلو گویی. حال آنکه در فضای تاریک، زیر زمین، هم چنانکه فحشا بیداد میکند و  خرید و فروش الکل رواج دارد، بسیاری از رفتار های هنجار شکن- در منظر آخوندها، رواج یافته است که بیانگر رشد فرهنگی ست که روزی جامعه ی اسلامی را از درون منفجر میسازد، فرهنگ زن زندگی آزادی. این فرهنگ زیر زمینی که دامنه و  وسعت آن شناخته شدنی نیست، نه تنها باز ایستادنی نیست بلکه بسرعت در حال رشد است. آخوند و فقیه با نشان دادن چهره واقعی شریعت اسلامی، شرایط دفن دین اسلام و ظهور جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی را فراهم آورده است. دینی که در یکهزار و چهارصد سال پیش از این در ایران جان گرفت و زنده شد، در ایران، نیز میمیرد و بخاک سپرده میشود.

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com