مژگان پورمحسن :
من سالهای زياديست که ديگر به جنگها توجه لحظه بلحظه نميکنم. پس از حملهٔ آمريکا ومتحدانش به عراق و افغانستان و نتايج آن ديگر جنگ برايم موضوعی کاملأ بی معنی شد. در قديم لا اقل امپراطوری، شاهی، سلطانی، خليفه ای، سرداری با اسم و رسم خود، با ارتش بزرگ و مجهز خود يا با نيروی مردم خود بجنگ امپراطور يا شاه يا خليفه ای ديگربه سرزمين يا اقليم يا کشوری حمله ميکرد و اين جنگ يا برای افزودن به سرزمين خود يا غارت داراييهای موجود در زير خاک يا روی خاک در سرزمين مورد حمله بود و از سوی مردمِ مورد حمله نيز، مقاومت موفق يا ناموفق انجام ميشد. پيروزی يکی شکست ديگری بود وبالاخره مشخص بود چه کسی دشمن کيست و چرا و صلح هم پايان جنگ تلقی ميشد.
با بازگشت خمينی به ايران و استقرار نظام جمهوری اسلامی اين تعريف از جنگ و صلح برای هميشه در جهان پايان يافت و ما ايرانيان و همچنين اکثريت مردمان ديگرمتوجه تغييرات استراتژيکی و زيربنايی درسياستهای جهانی و در نتيجه حتی تعريف کلمهٔ جنگ و الزاماتِ جهانِ نوين نشديم و بسياری هم اکنون نيز از آن بی خبرند. بهمين دليل ملتها با تلويزيون و اينترنت و تلفن دستی و از طريق رسانه ها ميخواهند و اميدوار هستند واقعيتهای جنگ و صلح را درک کنند.
دوستان، اين وسايل اطلاعات جمعی هم متعلق به راه اندازان جنگهاست بنابراين اخباردرست و تحليلها سوار بر بادند.
در ابتدا بايد ديد کدام قدرت با اسم و رسم مشخص با کدام قدرت ديگر با اسم و رسم مشخص به نبرد برميخيزد و هدفش چيست؟ مسلمأ دو دشمن برعليه هم عمل ميکنند و شکست هر کدام در هر زمينه پيروزی ديگريست. بعبارت ديگر يکی ضربه ميزند و ديگری ضربه ميخورد.
حال به باصطلاح « جنگ جاری در خاورميانه » بنگريد. ضربهٔ هر طرف به ديگری موجب سمپاتی و احساس همبستگی بسياری از مردمان کشورها با ضربه خورده ميشود! حملهٔ حماس به جشن جوانان و يک کيبوتز و کشتار و ِاعمال انواع جنايتها بر حدود هزار نفر اسرائيلی، دو تابعيتی يا چند تابعيتی و همچنين تعدادی توريست خشم همگان را برانگيخت و اشک مردم را برای قلع و قمع شدگان بيگناه درآورد. « عمليات » حماس اسرائيل را مظلوم و ضعيف و گيج و دست تنها معرفی کرد پس در نگاه استراتژيک حماس بزرگترين خدمت را به اسرائيل کرد. سپس اسرائيل که سرزمينی هميشه نظاميست از آسمان و زمين و دريا بر مردم غزه دهها هزار تن بمب ريخت و ميريزد و ميليونها مردم مظلوم و بی گناه فلسطينی را از زندگی و آب و برق و آذوقه و خانه و کاشانه محروم کرد و بزرگترين خدمت را به حماس نمود تا جاييکه ميليونها نفر در دنيا با مظلوميت و محروميت ملتِ هميشه در زندانِ غزه و فلسطين احساس عطوفت و همبستگی کنند.
تئاترِ راه اندازان جنگها، دهه هاست که يک يا صد ظاهر دارد و بسيار پشت پرده ها. مسلمأ تئاتر خونين و جنايتکارانهٔ خاور ميانه بين يک مشت اسلاميست افراطی در تونلها و سوراخها با ارتش غربی اسرائيل مجهز به آخرين و پيشرفته ترين سلاحها
نميتواند باشد. پس داستان چيست؟ پاسخ درست و دقيق به اين سؤال سخت را من بعهدهٔ نوابغ جنگی ميگذارم و بس. من نميدانم.