مختار شلالوند :
رجوی و مریدانش به چنان افلاسی دچار شده اند که خود را مجاز می دانند که در توهم رسیدن به قدرت هر وسیله و عمل تبهکارانه و غیره متعارفی را انجام دهند، و به آن رخت انقلابی و شورشگری بپوشانند.
در شرایطی که مردم با هیولای خونخوار رژیم دست به گریبان هستند، فریاد دادخواهی به اوج رسیده، کشور خود به کانون اعتراضات مردم ستمدیده تبدیل شده، این فرقه به نمایش «کانونهای شورشی» جعلی در سرتاسر ایران مشغول است.
کسی نیست از آنها بپرسد وقتی مردم به جان آمده در سراسر خوزستان بهپا خاستهاند کجایند «کانونهای شورشی» شما؟ چرا یک شعار به نفع شما داده نمیشود؟ چرا یک بار نام «رجوی» از زبان مردم شنیده نمیشود؟
البته حقهبازی رجوی بعد از گذشت ۴ دهه بر همهگان آشکار شده مگر ذوب شدگان در دستگاه این فرقه که خود را به گیجی میزنند. این سازمان در مسیر فریبکاری خود در سالهای گذشته تا آنجا پیش میرود که نمایش اعتراض خود ساخته در «کمپ اشرف» در عراق را بعنوان «اعتراضات مردمی» در ایران جا می زند و مدعی وقوع آن در مشهد میشود و به نام کلیپهای «ستاد اجتماعی داخل کشور» مجاهدین انتشار میٔهد.
این نوشته به مصیبتی میپردازد که در اثر توطئهی رجوی یک بار دیگر دامن خانوادهی من را گرفته است. بیان آن از این جهت مهم است که بیش از پیش با ماهیت این فرقه آشنا میشویم.
در شهر کوچک اندیمشک که زادگاهم است و خانوادهام در آنجا زندگی میکنند، «ارتجاع مغلوب» با تحریک عواطف خانواده های داغدار، به بهانه رفتن به قبرستان و خواندن فاتحه … تعدای افراد کهنسال را که بعضاً دارای بیماریهای مزمن و سوابق پزشکی هستند به قبرستان شهر برده، کلیپ تهیه کرده، تا وانمود کند که اینان اعضای «کانون شورشی» هستند.
بعدبا ضمیمه کردن کلیپ ها به فیلم های تبلیغیِ مراسم خود آن را در فضای مجازی به نمایش گذاشته است تا به کسانی که در بند این فرقه در آلبانی گرفتارند روحیه دهد و آنها را به گونهای دیگر فریب دهد.
«ارتجاع مغلوب» که خود را تنها «آلترناتیو دمکراتیک» می خواند بی توجه به درد و رنج و پریشانی خانواده های داغدار با رذالت به منظور برآورده کردن اهداف خود، زمینه بازداشت خانوادههای داغدار را فراهم کرده است. آنها با گرا دادن به دژخیمان حاکم، آب به آسیاب «ارتجاع غالب» ریختهاند تا از این طریق به زعم خود به شمار قربانیان افزوده و به نمایش عکس های آنان بیافزایند و مدعی داشتن پایگاه اجتماعی وسیع در داخل کشور شوند. متأسفانه ۴ دهه است که رجوی از خون و جسد و رنج قربانیان ارتزاق میکند و از این طریق به حیات ننگین خود ادامه میدهد.
شاهکار «ارتجاع مغلوب» این است که در فیلمهای به نمایش گذاشته شده در تلویزیوناش با ذکر نام شهر و قبرستان، حاضران را در معرض شناسائی ماموران امنیتی رژیم قرار میدهد. چرا که در شهرهای کوچک و با توجه به علائم موجود افراد بلافاصله مورد شناسایی قرار گرفته همگی دستگیر و روانه زندان و شکنجهگاه میشوند. البته این همان چیزی است که رجوی به دنبال آن است.
در مورد نمونهی اندیمشک، من که چهار دهه بدور از شهرم بوده ام با دیدن فیلم انتشار یافته توسط این فرقه، هم صدا و هم هیکل چهار نفر از آنان را که تنها کمی صورتشان را سفید کرده بودند به آسانی تشخیص دادم. فیلم را برای چند نفر از دوستانم فرستادم همگی، آنان را شناسائی کردند. هرکس که اهل اندیمشک باشد آنها را میشناسد چه برسد به دستگاه امنیتی که به سادگی میتواند حدس بزند چه کسانی در شهر ممکن است به گورستان بروند.
رجوی با این عمل شنیع به راحتی آنان را در دام عناصر امنیتی شهر انداخت تا تبلیغی برای «کانون های شورشی» باشد! زهی رذالت و بی شرمی، چنین است که خانواده های داغدار و دادخواه در میان دو سنگ آسیاب قرار دارند. «ارتجاع غالب» و «ارتجاع مغلوب» به هم پاسکاری میکنند.
رجوی از خانوادهها به عنوان گوشت دم توپ استفاده میکند. آنها را لو میدهد و جانیان رژیم را به سراغ قربانیان میفرستد.
چهار نفر از دستگیرشدگان اندیمشک که رجوی نام «کانون شورشی» بر آنها نهاده بین ۶۶ تا ۷۰ سال سن دارند. سه نفر از دستگیرشدگان به قید وثیقه آزاد شدهاند و سه نفر هنوز در زتدان هستند.
یکی از آنان برادر ۶۷ ساله من «اصلان» است که بر عکس تمام خانواده که در جریان انقلاب و سالهای پس از آن فعالیت سیاسی داشتیم او در جوانی نیز فعال نبود. حالا در کهنسالی و در حالی که از مشکلات عدیده جسمی رنج میبرد با تحریک احساسات وی را در محذوریت قرار داده اند.
از او خواسته میشود که برای خواندن فاتحه به گورستانی که در نزدیکی خانهمان قرار دارد برود. او بدون این که اطلاعی از آنچه قرار است در گورستان اتفاق بیافتد داشته باشد برای فاتحه خوانی به آنجا میرود. در گورستان با صحنهی دیگری روبرو میشود، ابتدا قصد بازگشت میکند بعد در رودربایستی گیر کرده و در صحنه حضور میباید، بدون این که بداند با چه عواقبی ممکن است روبرو شود. متأسفانه از وی و چند نفر دیگر بدون این که اشراف و شناختی نسبت به عواقب موضوع داشته باشند فیلم گرفته میشود و در خیمهشببازی رجوی به نمایش گذاشته میشود. به این ترتیب آنها میشوند «کانون شورشی» که قرار است در ایران «انقلاب» کنند و «ارتجاع مغلوب» را به قدرت برسانند.
برادر من از بیماری بخصوصی رنج می برد و در تمام عمرش ۲۰ روز کار نکرده است. او چگونه میتواند عضو «کانون شورشی» باشد؟ عناصر امنیتی به این امر آگاه هستند اما به دلیل حساسیتی که روی خانوادهی ما هست از آزار او فروگزار نمیکنند.
دیگری شوهر خواهرم حمید اسدی است که کم و بیش وضعیتی مشابه دارد. آن دیگری شهناز، زنی داغدار با ناتوانی شدید جسمی و سن بسیار بالاست. او حتی چشمانش به سختی میبیند. دیگری محمود آسخ، پیرمردی ۶۷ ساله بازنشسته، پریشان حال، با آلامی کمر شکن است. دختر جوانش بیماری مرموزی دارد و هر روز پیش چشمانش ذوب می شود. توان برخاستن ندارد و تمامی کارهای وی را محمود انجام میدهد. چرا که همسرش نیز دچار سکته شده و به زحمت با عصا راه می رود. در یک کلام به دلیل مشکلات بی حد و حصری که دارد در استیصال مطلق است. واقعیت این است که این عده نمی دانند چکار می کنند اما رجوی خوب می داند و به عواقب و نتیجه کار آگاه است، دنبال افزودن به لیست زندانیان سیاسی و شهداست. من امروز نگران همسر و دختر محمود هستم، اما مگر دژخیمان حاکم بر میهنمان به این موضوع فکر میکنند؟ آنها همچون رجوی خوب میدانند که این دو را نیز به سوی مرگ رهنمون میکنند.
این جنایتی است که هم رجوی و هم دژخیمان رژیم در آن شریک هستند.
کسی که ذرهای وجدان داشته باشد چگونه به خود اجازه میدهد چنین افرادی را در تنگنا قراردهد و بعد فیلم آن را تحت عنوان «کانون شورشی» و کسانی که با «مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش» و مسعود رجوی بیعت میکنند نمایش دهد؟
مگر ادعا نمیکنید که رژیمی خونخوار بر کشور حاکم است، کجا کسی در تاریخ سراغ دارد در یک رژیم توتالیتر و استبدادی عملیاتی انجام گیرد و سپس فیلم کسانی را که در عملیات مشارکت داشتهاند خودش به نمایش بگذارد و نیروهای امنیتی را به سراغ آنها بفرستد؟ آیا خیانت از این بارزتر؟ آیا لو دادن نیروها به دستگاههای امنیتی از این روشنتر. آیا همکاری با جانیان از این واضحتر؟
یک دوره در شهر آزاده ما، شجاعترین جوانان طلایه دار مبارزه برای آزادی بودند، اکنون «ارتجاع مغلوب» افراد کهنسال و دردمند را که با کوهی از مشکلات جسمی و روحی دست و پنجه نرم میکنند با فریبکاری « کانون شورشی» جا میزند. افرادی که بعضاً از انجام کارهای شخصی خود نیز عاجز هستند.
البته این داستان سابقه دارد. در سال هایِ مرگِ دهه شصت، به هنگام ایجاد «هسته های مقاومت»، یکی از مسئولین هسته ها در پاریس با اصرار از من خواست با خواهرم تماس بگیرم، تاهر چه سریعتر برای انجام مأموریتی به تهران سفر کند. میگفت قصد خروج او از کشور را داریم. متأسفانه مرتکب اشتباه شدم و با او تماس گرفتم. خواهرم به این دلیل که مادرم مریض و من هم فراری و برادرم حمزه هم زندانی بود نمی پذیرفت. او میگفت فقط چهار زن باقی مانده ایم و نیاز است که در کنارشان باشم.
عاقبت با اصرار مسئول هسته و انتقال آن از سوی من به خواهرم او همراه مادرم عازم تهران شد. متأسفانه برخلاف ادعای مجاهدین که تلفن زیر سه دقیقه امن است، تلفن کنترل میشد و به مجرد رسیدن خواهرم و مادرم به تهران و منزل یکی از دوستانمان، آنها دستگیر و به زندان کرج منتقل شدند.
چند هفته بعد مادرم آزاد شد و خواهرم به «زندان یونسکو» دزفول منتقل شد و تحت شکنجه و آزار و اذیت بسیار قرار گرفت.
در طول ۴۰ سال گذشته، رجوی نه تنها هیچ مرهمی بر دردها و آلام خانوادهها نگذاشت، بلکه از انجام هیچ زشتی در حق آنها فروگذار نکرد.
حالا هم که دلخوشی خانوادههای داغدار، دادگاه حمید نوری و اجرای عدالت در مورد اوست، رجوی از انجام هیچ رذالتی در حق کسانی که نوری را دستگیر کردند و به دست عدالت سپردند کوتاهی نمیکند.
پستی و وقاحت را به آنجا رسانده که مشتی خائن را ردیف کرده است تا ابلهانه از مقامات قضایی سوئد بخواهند در کنار حمید نوری، ایرج مصداقی را نیز محاکمه کنند.
نگاهی به سایتهای تابعه این سازمان ما را با این حقیقت روبرو می کند که دغدغهی اصلی آنها از صبح تا شام تلاش برای بی اعتبار کردن دادخواهان است.
برای پیشبرد توطئهی خود علیه جنبش دادخواهی، هر کس و ناکسی را به میدان آوردهاند تا فعالان جنبش دادخواهی در رابطه با دادگاه حمید نوری را بیاعتبار کنند.
در هماهنگی با رژیم و دستگاه امنیتی آن، بزرگترین پیروزی هزاران خانواده دادخواه را طرح وزارت اطلاعات جا میزنند. در حالی که من از ابتدا در جریان دستگیری حمید نوری بودم و طرح پیگیری حقوقی او در خانهی من در لندن ریخته شد.
وقاحت را به آنجا رساندهاند که حتی از خود نمیپرسند با این عمل بی شرمانه غیر از فرقه خودتان و دراکولاهای خونخوار رژیم، چه کسی خوشحال میشود؟
مختار شلالوند ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۱