خداوند ادیان توحیدی، کلامی با آقای یغمايی و تلویزیون میهن

مژگان پورمحسن:

اکثریت نویسندگان و متفکرین موافق و مخالف ادیان سامی ( یهود، مسیحیت و اسلام ) در طول چندین هزار سال، ازاین ادیان تحت عنوان ادیان توحیدی ـ بمعنای تک خدايی ـ یاد کرده و نوشته اند.
از نظرنگارندهٔ این سطور این ادیان از ابتدا چنین هویتی نداشته و در مرور زمان نیز بدست نیاورده اند. اعتقاد
به خدای یکتا جايی برای شیطان، جبرئیل و فرشتگان و معاونان هر یک نمی گذارد و نگاه این مذاهب بر اساس
دوئيت می باشد: بدین ترتیب خیر و شر، خوبی وبدی ، ثواب و گناه، حلال و حرام و درنهایت بهشت وجهنم شکل می گیرند. بود و نبود این ادیان بر اساس دوئیت است تا جائيکه این مذاهب حتی همدیگر را رد وحذف میکنند! هرسه دین مدعیند که خدایشان یکیست وشیطانشان یکیست وواسطه های اینان یکیست وبهشت و جهنم یکیست ولی با خون و جنگ و به بردگی گرفتن یکدیگر در طول تاریخ و امروز نیز با هم تعامل می کنند!
بنظر من پی بردن به وجود یکتايی که حیات را رقم زده و نه مخالفی و شیطانی میتواند داشته باشد نه فرمانبران
دائمی یا نیمه وقت، نه آسمان هفت طبقه درست کرده و نه حوری و غلمان، اساسأ موضوعی است که در قرنها و
هزاره های آینده و با پیشرفت علم و شناخت بسیار گسترده تر انسان مطرح خواهد شد و نه در گذشته ها ونه امروزه.
انسانها بنا به توان درک خود از زندگی، جهانشان رابه دو وجه «متضاد»تقسیم می کنند: سیاهی وسپیدی، تاریکی و روشنايی،  رنج و راحتی، ترس و آرامش، فقر و ثروت، جهل و دانش، اسارت و آزادی، زشتی و زیبايی، بدشانسی وخوش شانسی، اصالت و بی اصالتی، بی ادبی و با ادبی، خود پرستی و فداکاری، میهن پرستی و میهن فروشی ووو
بدین ترتیب هر چه انسان را می ترساند یا وحشت بر می انگیزد عذاب و آنچه به انسان آرامش و آسایش میبخشد
رحمت محسوب میشود. باران رحمت است و سیل عذاب؛ آفتاب رحمت است و رعد و برق و غرش آسمان عذاب؛ سلامتی رحمت است و بیماری عذاب؛ سیری رحمت است و گرسنگی عذاب؛ دارايی رحمت است و ناداری عذاب؛ امنیت رحمت است و نا امنی عذاب؛ قوت رحمت است و ضعف عذاب ؛ قدرت رحمت است و بی قدرتی و باختن قدرت عذاب؛ تولد رحمت است و مرگ عذاب؛ بلاخره آنچه را برای زندگی و پس ازمرگمان میخواهیم و آرزو داریم رحمت است و آنچه را نمی خواهیم و از آن گریزانیم عذاب می دانیم. از آنجا که اینهمه
عوامل و حوادث را باید زندگی می کردیم وزندگی کنیم بدون آنکه نقش مهم و تعیین کننده ای بر آنها می داشتیم یا امروز داشته باشیم برایش دو مسئول تعیین کردیم: خدا و شیطان و چون باز ایندو را نیز مخالف هم میدیدیم،
 بنا به حالمان، گاه خدا را مسئول تر و قدرت مند ترو گاه شیطان را قویتروموذی تر می دانستیم و می دانیم.
واقعیت این است که چون خودمان بنا به دانش، انتخاب و میل خودمان به دنیا نیامده ایم، زمان و دوران و شرایط بدنیا آمدنمان، پدرومادر و خانواده و وژنتیک و اصل و نسب و شهرو دیار و محل تولد خویش را خودمان انتخاب نکرده ایم، چون اکثریت انسانها در طول زندگی خویش با مشکلات، گرفتاریها و ضایعاتی
مواجه میشوند که یا خود در بوجود آوردنش یا خواستش نقش مهمی نداشته اند، چون انسان پیر میشود  و قوای جوانی و شادابی و تحرک و فکررا از دست میدهد در حالیکه اگر به میل خودش بود همیشه جوان و سرشار میماند و بالاخره چون انسان میمیرد و باید بمیرد واین نیز خارج از خواست او و نزدیکان و دوست دارانش می باشد، انسان مفهومی بنام سرنوشت را تولید کرده.سرنوشتی که می بایست قدرتی ورای آنچه در پیرامونش میباشد مسئول آن باشد یعنی همان خدايی که فوقأ عرض شد همراه با همتای مخالفش شیطان و دستیاران و پادوهای بی شمارشان.
آیا امروز، در آغاز قرن بیست و یکم، انسان توانسته است به شناخت جدیدی از خداوند ومفهوم تازه ای از آنچه
« صاحب زمین و زمان »، « طراح کائنات »، « صاحب بود و نبود »، « پروردگار هستی » لقب گرفته دست
یابد یا متفکر یا پژوهندگان امروزی موفق گشته اند خداوند را به بشریت معرفی کنند؟
متأسفانه آنچه امروز در جای جای این کره خاکی میگذرد، پاسخ منفی به سؤال فوق است. و آنچه باز حیرت انگیز تراست اینکه خدای « واحد » موسی و عیسی و محمد، این سه دین همریشه وشبیه بهم وبرخاسته از یک منطقه کوچک خاورمیانه و درمیان اقوام همسايهٔ یکدیگر نیز پس ازچندین هزار سال نه تنها واحد نشده بلکه در جنگ تمام عیار خودش با خودش می باشد!
آیا میشود باور کرد هزاران سال است ایمان آورندگان به خدای موسی و عیسی و محمد برای کسب رضایت او همدیگر و دیگران را تکه و پاره می کنند و آتش میزنند و خاکستر می کنند؟
بنده عرض میکنم خیر، خداوند آنها بهانه ای بیش نیست. بشر امیالش را بنام خدا جا می زند تا مسئولیت کارهایش را بعهده نگیرد. خدا همچون مفاهیم دیگری نظیر فرهنگ، دین، قوم، وطن، ملیت توان بسیج جمعی دارد و بهمین دلیل هرکسی میخواهد به خود قدرتی بیش از دیگری ودیگران دهد به خدا آویزان میشود. چرا آنکس که هیچ برتری بر دیگری و دیگران نمی خواهد « خدایش» را جلو نمی اندازد؟
مژگان پورمحسن
۲۹ ژوئيه ۲۰۱۷