خطر واقعی ریسک رهبری در انقلاب زن زندگی آزادی

 

موسی حاتمیان :

دیروز در چهارمین هفته ی شروع انقلاب زن زندگی آزادی، کودکان و نوجوانان و جوانان شجاع میهنمان خیابان های بسیاری شهرها را به تصرف درآورده، و شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای، زن زندگی آزادی را در آسمان میهن طنین انداز کرده، و لرزه های سرنگونی بر بیت ولایت ضحاک را بیشتر کردند‌. حکومت اسلامی اشغالگران نیز با تمامی نیروهای لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ سپاهی و بسیجی و لباس شخصی و دار و ندار سرکوبش به مقابله آمد، و کاری از پیش نبردند، اما هر دور این رویارویی باعث لرزش و ریزش بیشتر این دیوار ترک خورده ی سرکوب می شود.

امروز فراخوان جدیدی از سوی شورای محلات، برای تظاهرات شنبه در تهران، اراک و خوزستان صادر شد، و تلویزیون های فارسی زبان خارج کشوری نیز آنرا اطلاع رسانی کردند.

امروز همچنین رهبر درمانده، در منتهای هذیان گویی روزهای پسمانده، مانند تمام دیکتاتور ها، در حالی که پسر در سایه نشسته ی آقا، از ترس شنیدن فریاد های مرگ بر دیکتاتور عبایش را خیس کرده است، خود آقا باز هم به سیاق ثابت مش قاسم، تمامی این طوفان پر شکوه انقلاب سراسری را ناشی از واکنشی در مقابل سرود سلام فرمانده ی درمانده توصیف کرد، و به ریش خونین خودش خندید.

من از دو سال پیش در مقالاتم بر فرو ریختن دیوار برلین اسلامی*، و در مقالات روزهای اول و دوم خیزش برآمده از قتل مهسای ایران، بر شکفتن انقلاب ژینای زندگی ایرانیان تأکید کردم، و حتی با لغزخوانی بازتاب آرزوها بنام تحلیل سیاسی مواجه شدم، اما از آنجا که هرگز بدنبال ثبت هیچ چیزی به نام خودم نبوده و نیستم، و هیچ آینده دوری! و ادعایی جز اینکه تمام عمرم را(در مسیر درست یا اشتباهی) در مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی و تحقق آرمان تمام دوستان و رفقای جان‌باخته ی آسمان آزادی ایران سپری کرده ام، تا ایرانزمین رامش و آرامشی برای مردم میهنمان در صلح، آزادی و برابری پایدار باشد…اکنون نیز بدلیل نگرانی از همین منظر، آنچه را که بسیاری از شما تحلیل گران صاحب منصب و دارای بلندگوی سیاسی با خود فکر می کنید، ولی احتمالا بخاطر انگ نخوردن به زبان نمی آورید، را به زبان بلند با تمام جوانان کف خیابان در ایران و جهان و تمام دردمندان پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی در میان می گذارم.

یکم. در مقالات بسیاری از دو سال پیش نسبت به تهدید نداشتن آلترناتیو جدی فراگیر ملی برای چنین روزی بار‌ها هشدار داده بودم، و رهبری مجاهدین، سلطنت طلبان، مدعیان چپ و رهبری طبقاتی کارگران، ملی و جمهوری خواهان و …که البته در طی چهار دهه به پوسته هایی بی محتوا تبدیل شده اند، و اطلاعات هم با سعدونی ها، نعامی ها و عارفانی ها تا فیها خالدون اکثرشان نفوذ کرده و سیاست های آنها را برای محکوم کردن تحریم و خطر جنگ، دادگاه نوری، حمایت از حماس و فلسطین و اندونزی، و هدف قرار دادن نئولیبرالیسم(مانند همین شعار نه شاه می خوایم نه رهبر، مرگ به هر ستمگر!) را هدایت کرده و می کند…تأکید کرده بودم، «اکنون پس از چهار دهه ، اگر هنوز از چپ و راست و سلطنت و ملی و مجاهد و فدایی و …نتوانسته اند، یا نمی خواهند مرزهای خونین مردم ما با اسلام اشغالگران ایران و کشتار کنندگان ایرانیان را به رسمیت بشناسند، و با این شناسایی، هویت ملی خویش را پیدا کنند، و بتوانند یک آلترناتیو فراگیر جدی را برای حمایت از همین قیام و همین مردم محقق کنند، با هر شعار و ادعا و گزافه گویی و شکر خواری!، در عالم واقعیت نه مجاز، در کنار همین جنایتکاران و قاتلان و حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی ایستاده اند!، و ننگ تاریخی را به نام خود ثبت خواهند کرد!…»*

و در مقاله ی دیگری یادآوری کرده بودم که «اگر روشنفکران یک جامعه را عصب های حیاتی آن توصیف کنیم، که مانند مشروطه ی خودمان، یا انقلاب کبیر فرانسه، و واکنش های مارکسیسم کورکی و سولژنیتسین و…در انقلاب اکتبر، شوربختانه با انقطاع نسلی روشنفکران واقعی مشروطه، …مشتی شبه روشنفکر بجا مانده از پیش و پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفت، چهار دهه است مانند بختکی بر جنبش ایران، نفس مردم را در همدستی آشکار با حکومت اسلامی بریده اند، و به نیابت از جنایتکاران حاکم، اجازه نداده اند که هیچ آلترناتیو جدی در مقابل رژیم شکل بگیرد، که تنها یکی از جرم ها یا خیانت های آنها، همدستی در ادامه ی همین طول عمر رژیم زن ستیز حاکم است، واي ازاين افسردگان، فرياد اهل درد كو؟ نالة مستانه‌اي دل هاي غم پرورد كو؟…»*… بنابراین سخنی بیش از گذشته با مردگان سیاسی گذشته نمانده است!.

اکنون سخنم با جوانان پرشور انقلاب زن زندگی آزادی در داخل کشور، و تمامی حامیان فعال آنها در خارج از مرزهای ایران است‌. واقعیت این است که ما نمی توانیم برای ترس از دست دادن موقعیت های گذرای شنونده و مخاطب داشتن در کلاپ هاوس یا تلویزیون های فارسی، هر روزی که از این انقلاب شکوهمند و خونین می گذرد، خودمان را به رنگ جمع درآورده و اینبار با دروغ به خودمان و بعنوان یک طنز سیاسی برای این یک ماهه ی خونین و…مدعی بشویم، که اتفاقاً نداشتن سر و رهبری در این انقلاب، و چنگ در چنگ شدن یل بی سر انقلاب ما با اژدهای هفت سر حکومت اسلامی اشغالگران در میانه ی میدان، یک مزیت است!.

واقعیت این است که اکنون شورای محلات ناشناس، با اطلاعیه های خود، رهبری انقلابی به این عظمت و شکوه بی مانند را بدست گرفته اند، و هر از گاهی فراخوانی برای تظاهرات صادر می کنند، که در تلویزیون های فارسی زبان خارج کشوری نیز بعنوان فراخوان رهبری در سایه ی انقلاب بازتاب می یابد، اما هیچکس نمی داند که این شورای رهبری در سایه چه کسی یا کسانی هستند؟، زیرا وقتی مسیح علی‌نژاد، پس از دختران خیابان انقلاب، برای چهارشنبه های سفید فراخوان می داد، علیرغم هر نقطه مثبت یا ضعفی، و تمامی حملات هیستریکی چپ و راست به ایشان، ولی دختران و پسران ایرانی در داخل و خارج کشور می دانستند، با چه کسی طرف هستند، یا وقتی که حامد اسماعیلیون برای تظاهرات قبلی یا شنبه ی آینده فراخوان می دهد، با تمام نقاط مثبت یا انتقادی شخص ایشان، همه در داخل و خارج کشور می دانند با چه کسی طرف حساب هستند، و به همین دلیل بیش از پنجاه هزار نفر در تظاهراتی پرشکوه، فریاد انقلاب زن زندگی آزادی را با فراخوان ایشان طنین انداز، و با همراه کردن افکار عمومی، دولتهای جهان را وادار به موضع گیری و ایستادن در کنار مردم میهنمان می کنند، و…

واضح است که اولین واکنش ساده سازانه ی ذهنی در پاسخ به این نگرانی، این است که، چطور باید انتظار داشته باشیم، شورای محلات رهبری میدانی انقلاب در داخل کشور، خودشان را در زیر تیغ دستگیری و سرکوب اطلاعات حکومت اسلامی معرفی یا با نام رسمی فراخوان بدهند؟ که کاملاً درست است!، اما وقتی ما ناشناس بودن حتی موضع‌گیری های سیاسی معمول روز را در فضای مجازی برنمی تابیم، چطور می توانیم سرنوشت انقلابی به این عظمت، و فرصتی تاریخی برای پیروزی را در سایه و ناشناسی برتابیم؟، و مثلاً اگر اتاق فکر اطلاعات با تجربه ی چهار دهه ی گذشته تلاش کند که در این تردید ناشناسی رهبری میدانی، هدایت تظاهرات نوبه ای و کنترل ریتم و پریود های به صحنه آمدن جوانان را بدست بگیرد و…چه کسی متوجه خواهد شد؟

لذا با تأکید بر عدم ایجاد هر گونه شک و تردیدی نسبت به شورای محلات و رهبران میدانی که قطعاً وجود و حضور دارند!، برای حل این نگرانی جدی، و تضمین پیروزی که قطعاً خواست همان رهبران میدانی نیز می باشد!، پیشنهاد میکنم که بصورت فوری، و نه چانه زنی های تنفرانگیر غیر ضروری، در این هنگامه ی خون و خونریزی، شورای رهبری انقلاب زن زندگی آزادی را با شخصیت های محبوب داخل و خارج کشوری مانند حامد اسماعیلیون، مسیح علی‌نژاد، رضا پهلوی، و شخصیت های محبوب داخل کشوری مانند …(با امضاء محفوظ) تشکیل و در داخل و خارج کشور اعلام کنیم، و اگر جان نسرین ستوده در خطر جدی قرار نگیرد، می توان ایشان را در رأس شورا معرفی کرد، تا هم جوانان انقلاب و مردم ما، و هم دولتهای جهان که اکنون بطور بی نظیری در چهاردهه ی گذشته، و در زیر فشار فزآینده ی انقلاب ما و افکار عمومی جهان برای ایستادن در کنار مردم ایران، منتظر آلترناتیو حکومت اسلامی هستند! از این پس بدانند که چه کسانی فراخوان های ادامه ی انقلاب تا پیروزی را صادر می کنند، و با چه کسانی طرف هستند!، و طبعاً پس از پیروزی نیز با انتخابات آزاد، تمامی این شخصیت های نامبرده، پس از انجام این وظیفه ی ملی در این سرفصل حیاتی میهنمان، می توانند بخت خود را برای انتخاب مردم آزمایش کنند!.

از تمامی گروه ها و شخصیت های داخل و خارج کشوری صمیمانه درخواست دارم، که برای گذار از این شرایط خطیر مرگ و زندگی مردم و میهنمان، همه چیز را کنار بگذارند، و فقط به سرنوشت ایران و ایرانی، و دختران و پسران کف خیابان های تهران و سنندج و زاهدان و تمام میهن خونین بیندیشیم. اتحاد، رمز ژینای ایرانیان، برای پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی!، ما پیروز می شویم.


موسی حاتمیان

پنجشنبه ۲۱ مهر – ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲

استکهلم 


پاورقی:

*آیه ۶۰ سوره انفال قرآن محمد که در آرم سپاه پاسداران انقلاب نکبت اسلامی ضدامپریالیستی نقش بسته است، این سوره ی مدنی، پس از جنگ بدر، توسط محمد و اتاق فکرش به جبرییل نازل شده تا تغییر سیاست او نه برای گفتگو! بلکه آمادگی برای قتل و خونریزی را توجیه و آماده سازی کند.

*لینک مقالات دیوار برلین اسلامی 

https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-99876.html

*لینک مقالات 

مقاله دوم خرداد گذشته 

https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-111969.html

مقاله ۱۹بهمن پارسال 

https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-110453.html