نیک آهنگ کوثر :
جیک سالیوان، یکی از معماران گفتگو با جمهوری اسلامی، در ماه سپتامبر به من گفت که از نتیجه توافق هستهای راضی است و دوری از طرح مسائل حقوق بشر در گفتگوهای ۵+۱ کاملا عاقلانه بوده است. حرف این مشاور ارشد هیلاری کلینتون، کاملا متناسب با منافع ملی ایالات متحده است و از منظری، کاملا قابل قبول. به هر شکل، او مدتها در حلقههای امنیت ملی آمریکا نقشی بازی میکرده و برای حمایت از منافع کشورش قسم خورده است.
اگر گزارش اخیر والستریت جورنال را بخوانید، به بخشهایی میرسید که به خوبی نشان میدهد امید بسیاری از فعالان سیاسی به کمک غرب برای فشار به جمهوری اسلامی برای تغییر رفتار سیاسیاش، کاملا بدون دلیل و از روی سادگی بوده است.
والستریت جورنال مینویسد که دولت آمریکا، از میان دو گزینه برقراری گفتگو با آیت الله خامنهای جهت دستیابی به توافق هسته، و، حمایت از حق مردم ایران، گزینه اول را انتخاب کرده است.
این در حالی است که برخی از مشاوران آن زمان اوباما از جمله هیلاری کلینتون و دنیس راس میگویند که باید از جنبش سبز حمایت میشد و اگر زمان به عقب بازگردد، مشورت متفاوتی به رئیس جمهوری میدادند.
به هر دلیل، شاید باز هم باید گفت که مردم ایران، باید روی پای خودشان بایستند و باعث تغییر رفتار حکومت شوند، بیآنکه کوچکترین امیدی به حمایتهای جهانی داشته باشند، چه، کشورهای مختلف، بنا به حقوق ملی خود و خواست مردمانسان، منافع ملی خود را جلوتر از جان و مال و حقوق انسانی ایرانیان میبینند.
این شاید درس مهمی برای بسیاری از ما باشد که چشم امید به معجزه داریم. نه! معجزه ای اتفاق نخواهد افتاد. این کمپین حقوق بشری و آن کمپین حقوق بشری هم تا زمانی که متناسب با منافع ملی ایرانیان گام بر نمیدارد و حمایت از توافق هستهای و شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند، نباید انتظار وضعیت بهتری داشته باشیم.
حالا ببینید از کل ماجراهای ۶ سال اخیر، چه کسی بیشتر از همه بهرهبرداری کرده است؟ سید علی خامنهای!
وقتی «روشنفکران» ایرانی، با مغزهای تاریک خود، مردم را به تثبیت نظام ناقض حقوق بشر فرا میخوانند و التماس میکنند تا شهروندان به پای صندوقهای رای بروند، وقتی «روشنفکر» انتقامگیری نظام از مخالفان سیاسی را در دهه ۶۰ توجیه میکند (میگوید خب آنها هم کشتهاند و ترور کردهاند)، وقتی هنوز بسیاری از حامیان توافق هستهای در خارج، نفعی مادی در داخل دارند منفعتطلبی خود را رنگی میهنطلبانه می زنند و … یک نفر بیشترین نفع را میبرد؛ سید علی خامنهای!
کسانی که هاشمی رفسنجانی را با چرچیل مقایسه میکنند، احتمالا منظورشان محدوده زمانی است که چرچیل آب و روغنش مخلوط شده بود و همه از او نا امید بودند. جماعتی خیال میکنند که میخواهند خامنهای را کنترل کنند. مگر همین مهدی هاشمی علیه رحمه نبود که میگفت «وظائف در خانواده ما تقسیم شده»… قرار بوده اکبر و فرزندان برای کنترل خامنهای هر کدام گامی بردارند…نمیدانم آیا موفق شدهاند یا نه؟
اما ما مردم غیور ایران چه کردهایم؟
حد اقل، بیایم از آمریکاییها، حمایت از منافع ملی را بیاموزیم! اینها همهاش درس است. آیا ما مردمی بودهایم که آب و خاک وطن برایمان اهمیتی داشته؟ آیا برای کاهش آلودگی، گامی برداشتهایم؟ آیا برای بهبود وضع گرسنگان و بیماران ندار کشورمان، قدمی برداشتهایم؟ آیا برای فرستادن کودکی ندار به مدرسه، از جیب خودمان گذشتهایم؟ آیا برای نجات جان یک کودک مبتلا به سرطان، سراغ محک و دیگر نهادهای غیر دولتی رفتهایم؟ آیا برای بهتر شدن وضعیت فرهنگی و اجتماعی، کار داوطلبانه کردهایم؟ آیا… آیا… آیا….
از ماست، که بر ماست.