خیزش نوین ایرانیان و رو در رویی ی همه ی اسلامیان با ایران و ایرانی

پ. مهرکوهی :

روزی که جمهوری سالامی بر آن شد تا با قربانی کردن دو، سه مهره ی بی ارزش شده ی خویش نبض ناهمسازواری و کنش های ناهمسازوارانه را در دست گیرد، من به این شگرد ریاکارانه و توانایی ی جمهوری اسلامی در رنگ و گمراه کردن قمپوزیسیون برونمرزی آفرین گفتم و به قمپوزیسیون بوده گی ی قمپوریسیون چی ها بیش ار پیش خندیدم. اسلام عزیز با به بند کشیدن و قربانی کردن میرحسین موسوی، که خود در همه ی تبه کاری های دهه ی شست (شصت) و پس از آن دست داشته، توانست پایه ی خواسته های مردم را پایین آورد و بر موج سوار بماند. با این شگرد، شعارهای مردم از خواست سرنگونی به درخواست رهایی ی میرحسین از زندان خانه گی کاهش یافتند.  – “حصر”! راستی را این قمپوریسیون، از استالینیست های شخصیت پرست ِ دمکراتیک ِ دمکراسی خواه گرفته تا شازده رضا و ماه تابان پلاستیکی ی قجری، چگونه می خواهند با ج. ا. در افتند، زمانی که واژه گان و زبان ایشان وام گرفته شده از لسان تازی پرستانه ی آخوندها است؟-.
با آن نیرنگ ج. ا.، شعار سرنگونی که جای خود دارد، حتا خواست برچیندن شورای نگهبان و پایان بخشی به خدایی کردن آخوند جنتی هم در خیرش سال 1388 یا به ذهن ها نیامد و یا اگر هم آمد زود از ذهن ها زدوده شد. پس از به راه انداختن دکان ِ زندان خانه گی، همه ی نگاه های به سوی میرحسین خیره ماند. و پس از چندی، آه امروز خبر آمد که فشار خون میرحسین بالا رفته است. آه امروز خبر درز کرد که باد فتق کروبی کمی بیشتر از دورانی شده که روزی یکی دو زن را در بنیاد شهید صیغه می کرد. و ما در برونمرز باید در مراسم روضه ی ملیحه ی محمدی و دیگر رفقا و تواریش ها، به حال و روز دو خایه ی معصوم کروبی اشک می ریختیم و سر می دادیم: الاهی خایه ای بی زن صیغه نباشد، اگر باشد در این جهان نباشد! آی دو طفلان معصوم ِ کروبی! جگرم سوخت.
همه ی آن گونه خبرها حساب شده و برای سرگرم کردن مردم به کار ِ این دو تن بود و بس. در کنار آن، اسلام عزیز توانست لشگری دست چین شده از مزدوران رنگارنگ خود را که دارای توانایی هایی بودند، به برونمرز روانه کند تا آنان آن کنند که باید. محسن کدیور، اکبر گنجی، عطاء الله مهاجرانی، بابک داد، سید ابراهیم نبوی، اردشیر امیرارجمند، مجتبا واحدی و عبدالکریم سروش تنها چند نمونه از مزدوران اَند که در برونمرز گوشه ای از کار اسلام عزیز را گرفتند و به دست همین قمپوزیسیون بیچاره ی برونمرزی فضای بزرگی از رسانه های برونمرزی به چنگ این فرستاده ها افتاد تا در زمان نیاز این ها ادعای رهبری جنبش توده ها را بنمایند. آمد نیوز و آمد نیوزها را ول کنید، به کهن ترها، به تارنمای میرحسین چی های “کلمه” نگاهی فکنید. گویی در ایران هیچ چیز در این چند روز گذشته روی نداده است!
سرانجام آتش خشمی که در سی و نُه سال گذشته در زیر خاکستر خوش خیالی ی دستگاه دزد پرور اسلامی انباشته و انباشته تر می شد، سر برآورد. باش تا این آتش دیر یا زود دامن اسلامگرایان ِ ایران ستیز را بگیرد و بنیادشان را براندازد، اسلامگرایانی که در همه ی این سال های شوم و بدبختی، دمی به چیزی دگر مگر چپاوول کشور ما نیاندیشیده اند. از هم اکنون ترس از دست رفتن همه چیز در چهره های دزدان ویرانگری که بر کشور ما فرمان رانی می کنند هویدا شده است، اگرچه بکوشند چهره ی شیر درنده ی نترس به خود گیرند تا مردم را بترسانند. پیروزی بسیار نزدیک تر آن است که گمان می رود، اگر مردم بر ترس خود پیروز آیند.
در واکنش به خواسته های مردم ِ به تنگدستی کشانیده شده ی ایران، آخوند روحانی ی دزد به میدان آمد تا هم با یاوه گویی و هم با تهدید بکوشد آب بر آتش بپاشد. گفت: باید با فساد مبارزه شود! ولی نگفت فاسد کیست و فساد در چه بخشی از نطام الاهی ی آقایان ریشه دارد و چه کسی یا نیرویی از درون این دستگاه سراپا آلوده می خواهد با فسادی که در کُیان (مرکز) آن ریشه و هستی دارد مبارزه کند؟ کدام چاقو دسته ی خود بریده است که آخوند روحانی دوومین باشد؟ “باید”!؟ کدام باید؟ در “باید” او هیچ بایدی نبوده و نیست. صداقتی هم نبوده و نیست. صداقت کالایی است یافت نشدنی در دکان این اسلامیان ِ دزد.
روحانی حتا وعده ی سر ِ زبانی و دروغین مبارزه با فساد را نداد. نمی تواند. می تواند با خود مبارزه کند؟ آخوند روحانی شوخی می کرد. آنچنان یخ و خنک از کنار فسادی که همه ی رگ و ریشه های اسلام عزیز ایشان را فرا گرفته است گذشت که حتا توان ِ وعده ی سرخرمنی هم را در خود ندید. باز می پرسم و این را از آن قمپوزیسیون چی های برونمرزی که به روحانی رأی دادند می پرسم: چه گونه یک جانور فاسد، دزد و مال مردمخور می تواند به رزم با فساد برخیزد؟
آخوند حسن روحانی، با آن دکترای جعلی اَش، باید پاسخ گو درباره ی کارکرد دولت خود باشد. باید او را به پاسخگویی وا داشت.
راستی را آدمی کودن، بی فرهنگ و بی سواد و سوار بر اسب قدرت که دو، سه سالی را در انگلستان سر کرده ولی به اندازه ی یک نوجوان دبیرستانی در دور افتاده ترین شهرهای ایران توان انگلیسی سخن گفتن را ندارد، از احساس مسئولیت چه درک می کند؟ همین بی خردی ی این خرفت است که کار دست اَش داده. هی می گوید: عظیم، عظیم، این ملت عظیم! اگر در مردم ایران بزرگی یی (عطمتی) هست، از تو و دیگر آخوندها نیست. تو چه برای این مردم آورده ای؟
اگر این شورش نوین مردم ایران نتواند به سرنگونی ی جمهوری ی اسلامی بیانجامد، دستکم باید بتواند از حسن روحانی حساب خواهی کند. دیگر با هوا کردن لولوی دوران احمدی نژاد کارها پیش نمی رود.
در سراسر دوران پهلوی ها همه ی درآمدهای نفتی ی ایران به هشتاد میلیارد دلار نرسید. سازنده گی های انکار ناپذیری در آن دوران انجام گرفت. آخوند روحانی باید پاسخگو باشد چگونه است که او و دولت اعتدالی آش نتوانسته اند با دریافت یکسد (صد) و پنجاه میلیارد دلار از سپرده ی های ایران در دو سال گذشته کوچکترین گرهی از کار مردم بگشایند؟
هشتاد میلیارد دلار در پنجاه و هفت سال کجا و یکسد و پنجاه میلیارد دلار + در آمدهای فروش و تاراج نفت و گاز تنها در دو سال گذشته کجا؟ دولت او در دو سال گذشته درآمدی نزدیک به سی سد میلیارد دلار داشته است. با همین درآمد می شد ایران را حسابی و از نو ساخت. جنایت آخوند روحانی و مافیای دور و بر او کم از جنایت های احمدی نژاد نبوده و نیست. آخوند روحانی و بستگان و نزدیکان اَش در دزدی ی دارایی های مردم ما از دیگر دزدسالاران اسلامجوی کم نیاورده اند. آنچه را که وی و دار و دسته اَش بر سر مردم ایران و کشور ایران آورده اند، مردم ایران هنوز در نیافته اند. آنچه روحانی با ایران کرده است، مغول نکرد.
اینک اعتراض های مردمی به از دست رفتن ایران به دست آخوندها و سپاه، به بخش های گسترده ای از استان های گوناگون کشور حتا شهرهای کوچک و نیز حتا به دژ استوار آخوندها، شهر قم، رسیده است. شعارها و خواسته های همه گان با آن اعتراض های جسته و گریخته و کوچک و بزرگ گذشته تفاوت بنیادین به خود گرفته اند. ویژه گی ی این شعارها و خواسته ها چنان است که از بهکردگریان ِ در آب نمک خوابانیده شده ی رژیم اسلامی هم کاری برای گمراه کردن مردم ساخته نیست. روزها و ماه های آینده چهره ی لومپنی و راستین بهکرگرایان آشکارتر خواهد شد. برای شناخت بهتر اینان، یکبار به گفتگوی گل ِ سرسبد بهکرگرایان، مصطفا تاج زاده، با حسین دهباشی نگاه کنید تا رژفای لومپنیسم این اندیشه ورز بهکردگرا بر شما آشکار شود. گُل که این باشد، وای از خار.
در آینده ای نزدیک، اگر دامنه ی اعتراض ها گسترش یابد، در کنار پیشه کردن سیاست ِ سرکوب سد در سدی از سوی سپاه و بسیج، مترسک هایی مانند آخوند محمد خاتمی را به میدان خواهند آورد. خواهید دید خوبترین این ها با پست ترین این ها کوچکترین فرقی ندارد. خواهید دید عباس عبدی و حاج پرفسور صادق زیباکلام، برادران ِ دوقلوی حسین شریعتمداری و الله کرم هستند.
اینک، هرچه از عمر جمهوری ی اسلامی می گذرد، بر خرفتی ی های کسانی افزوده می شود که عمری در آرزوی فرو شدن در گندآب جمهوری ی اسلامی بوده اند ولی جمهوری اسلامی به شَوَند سرشت خویش ایشان را به بازی نگرفته بوده است. نگاهی به تازه ترین گفتگوی آن شومن زلف پریشان رنگ کرده ی شبکه ی بیان با “پُرروالله زم” و دلقکی به نام سیدمحمد حسینی بیافکنید تا گوشه های تازه ای از فاجعه ی اختاپوس جمهوری اسلامی بر شما آشکار شود.
دوشنبه، یکم ژانویه ی 2018 برابر با  یازدهم دی ماه 2576 ایرانی

 منبع : میهن تی وی