امیر بیگلر :
اینگونه بنظر میآید که جنبش [بازگشت به خویشتن] یا [هویتخواهی] در گستره گفتار سیاسی هم راه پیدا کرده است. بخصوص با درک هرچه بیشتر اهمیت سکولاریسم یا سکولاریزاسیون جامعه و مدیریت آن، این گفتار را بیشتر در سدد پالایش گفتار سیاسی از واژگانی مانند عرف، مشروع و همردیف آنها وامیدارد. بیشتر این کنش با همکاری انجمنهای ادب یا بقولی اهل فن انجام میشود ولی از آنجاییکه اینگونه انجمنها در دوران حاکمیت مذهبی(نهاد دینی) نه تشکیل میشود ونه امکان تشکلش وجود داشته است، گفتمان سکولاریسم باید خود در پی ایجاد یک بیان سکولار و عاری از حجوم و تاثیرات ادب و اخلاق اسلامی(مذهبی) باشد. زیرا اگر این تاثیر حاکم باشد گفتمان سکولار دیگر نمیتواند سکولار باشد.
در این رساله کوشش میکنم تنها به یک واژه (مشروع، مشروعیت) بپردازم یا تنها یک واژه را مطرح کنم و آن را از دیدگاههای گوناگون مورد بررسی قرار دهم، هدف نهایی کوشش برای پیدایش یک برابر فارسی است که در تمامی گسترهها اجتماعی، سیاسی، حقوقی یا فلسفی بتواند آنرا جایگزین کند. این یافته برابر میبایست چنان هوشمندانه باشد که خویشاوندان دریافته (مفهومی) آن را نیز در بر گیرد.
زبان ابزار ارتباط بین انسانهاست. برای ایجاد این ارتباط ما میاندیشیم و اندیشیدن و انتقال اندیشه در همنشینی درست واژهها ممکن میشود. از این رو، اندیشه سکولار برای بالیدن خود به زبانی سکولار نیاز دارد. زبان پاکیزه و هویدا راه را برای پالایش اندیشه هموار میسازد، اندیشه را از آلایندهها میرهاند، آنجا است که سپهری برای اندیشیدن ممکن میشود. در برابر این برهان زبانی آلوده و کدر نمیتواند کجاوهایی برای اندیشهای شفاف باشد. زبان آلوده زهری است که فهم را دشوار میسازد و میتواند روند دانستن و داوری، تمیز راستی از ناراستی، ذهن را به بیراهه بکشاند، بیگمان بودن و گمان کردن، حقیقت و توهم را جابجا میسازد.
واژه “مشروعیت” در زبان فارسی یکی از گرههای اصلی جامعهشناسی سیاسی ایران است. گرچه متفکران و صاحبنظران سکولار از مفهوم “مشروعیت” درک و برداشتی غیردینی دارند، اما بار دینی این مفهوم را نمیشود انکار کرد. برای آنکه به درکی سکولار از مسائل اجتماعی دست یابیم، بیتردید باید از دو عرصه در رویکردمان دینزدایی کنیم:
۱-در متد نگرشمان
۲-در بهرهوری از واژهگان
پالودگی دانش اجتماعی آلوده به بار دینی یکی از اولویتهای اندیشهورزان باید باشد.
این کاستی زمانی دشوارتر میشود که پای تفکر مردمسالاری (Demcracy) در کنار سکولاریسم باز میشود و درک پیوند دولت و ملت در دانش جامعهشناسی سیاسی ایران هم در گروی یافتن گزینهای درخور و برای مفهوم ٬٬مشروعیت،، است. چالش یافتن یک برابر مناسب برای این واژه به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برآمد نامتعارف آن از اهمیت و وزن بیشتری برخوردار شده است. با بیانی دیگر اهمیت پرداختن به حکومتی که در توضیح حقانیت خود پشت شریعت ایستاده است و با سنجه شرعی و غیرشرعی به داوری ارزشها و رفتارهای خود و دیگران میپردازد ضرورت یافتن معادلی پالوده از دین را برای این مفهوم دو چندان ساخته است.
برای شفاف شدن این کاستی یافتن برابری مناسب برای واژه Legitimacy است. اینجا موضوع نباید تنها بر سر پالایش زبان یا گزینشی برخاسته از سلیقه شخصی باشد بلکه باید برگردان مناسب واژه Legitimacy که بار حقوقی، سیاسی و هم اجتماعی دارد. ما در فارسی واژهای را در قاب تنگ و کدر شرع و شریعت در اسارتی پایان ناپذیر برابر قرار دادهایم. اسارتی که مانعی بزرگ در پیریزی و ممکن ساختن نگرشی علمی به جامعه ایران و به فراخور آن فهم درستتر رابطه دولت و ملت در پوشش یک مردمسالاری ایجاد کرده است. از این رو، رهایی برگردان این دریافته(مفهوم) از ترشحات دو واژه شرع و شریعت که در ریشه لغوی آن نطفه بسته برای جامعهشناسی سیاسی الزامی است.
اینجا شاید هم برخی از روشنفکران (روشنفکر دینی)این برهان را بیاورند و ادعا کنند که دلیل این جداییخواهی چیست؟ مگر نه اینکه واژه سکولار از درون کلیسای کاتولیک بیرون آمده؟ یا اینکه زبان جوامع سکولار ریشه لاتین دارد و زبان لاتین تنها در متون مسیحیت مورد استفاده است، بنابر این چرا ما پافشاری بر این قطع پیوند زبان فارسی از ادبیات اسلامی داریم؟ پرسش آخری را بخصوص مطرح کردم زیرا پاسخ به این پرسش اهمیت این بررسی را نمایانتر میکند و افزون بر آن ریشهشناسی (Etymologie) یک واژه کمک میکند که بتوانیم برابر درستی هم بیابیم.
انجیل عربی شده واژهٔ یونانی εὐαγγέλιον یا ائوانگِلیون euangelion ، به معنای خبر خوش یا مژده است این متن نخست به زبان یونانی نوشته شده است باوجود اینکه مسیح خود اهل بیتلحم بوده و به احتمال زیاد به یقین به زبان آرامی صحبت میکرده. در سده چهار میلادی یکی از روحانیون کلیسا بدستور پاپ عظم متون مسیحی را از یونانی و عبری به لاتین ترجمه میکند. برهان این کنش بزرگ کوشش در بازگشایی دین مسیحیت در منطقه زیر سلطه روم بوده که در آن هنگام به زبان لاتین صحبت میکردند. تفاوت مسیحیت لاتین و اسلام عربی در این است که انجیل متشکل از داستانهایی است که نقل شده ولی قرآن عربی (کلام الله) است. افزون بر این ائوانگِلیون به معنای مژده یا پیام خوب است و اسلام از ریشه واژه سلم به معنی تسلیم شدن است. بدین معنا که آن کاری که جنبش باززایی (Renaissance) در اروپا با کلیسا کردن در کشورهای اسلامی در حال کنونی ممکن پذیر نیست. به همین رویی این کوشش میتواند قدمی در راه دنیایی کردن دین باشد.
حال برگردیم سر جستوجوی برای برگردان مناسب مفهوم Legitimacy و دیگر مفاهیم ترکیبی و تکمیلی این مفهوم مانند:
(نامشروع)= illegitimate
(بحران مشروعیت)= legitimacy crisis
(زوال مشروعیت)= erosion of legitimacy
در اینجا بهتر است گردشی هم پیرامون معنای خود این (legitimacy)واژه داشته باشیم. هر آنچه که در چارچوب یک قانون یا قرارداد کشوری پذیرفته شود به آن (legitime) گفته میشود. در کنار این واژه واژه دیگری وجود دارد که شباهتی بسیار با هم دارند (legality) ولی این آخری خود را به محتوای یک قانون محدود میکند که آن محتوا یک کنش را قانونی (مجاز) یا غیر قانونی (ممنوع) میشناسد. فهم پایههای شکلگیری باور جامعه به حقانیت حکومت وابسته به درک تفاوت بین دو مفهوم مشروعیت „Legitimacy“ و قانونیت (Legality) است. بیتردید دانش سیاسی امروز ما درباره مفهوم مشروعیت متاثر از جامعهشناسی ماکس وبری است، اما تلاشهای بعدی جامعهشناسان از کاستیهای موجود در نگاه وبری به مفهوم مشروعیت پرده برداری کرده است. یورگن هابرماس بر این باور است که تعریف ماکس وبر از دو مفهوم مشروعیت و قانونیت در یک جامعه دموکراتیک سر به ناکجاآباد میبرد و بدون معنای دقیق یکی را از شکم آن یکی بیرون کشیده. البته در اینجا مهم هم نیست که ماکس وبر برداشت جامعه، قابل درک و همه فهم از این دو واژه داشته است یا نه و کمکی هم به کوشش ما نخواهد کرد.
پیشنهاد :
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
ناگهان متوجه میشویم که در حین توضیح و فهم واژه (legitimacy) یک واژه فارسی زاده یا کشف شد. واژه پذیرش میتواند در تمام سطوح واژه نامبرده را جانشینی کند. یکی از ویژگیهای زبان فارسی توان در ساختن واژگان آمیخته(ترکیبی یا مرکب) است که مفهوم جدیدی را خلق میکند که از اصل آن دور نیست. این توان را زبان آلمانی هم داراست. حال میتوانیم در نمونههای بالا جایگزینی کنیم:
(ردپذیرش)= illegitimate
(بحران پذیرش)= legitimacy crisis
(زوال پذیرش)= erosion of legitimacy
در سپهر سکولار دمکراسی یا مردم سالاری هم میتواند این برابر پاسخگو باشد. همچنین در رابطه بین دولت و ملت و هم در رابطه بین انسانها با یکدیگر. این کوشش میتواند دگرگونی در سپهر حقوق خانواده نیز از یورش مفاهیمی همچون “رابطه نامشروع” و “فرزند نامشروع” دور نگهدارد و تاثیر ویرانساز آن را از پیوندهای اجتماعی و برداشتها و اخلاق-رفتار اجتماعی گام به گام نابود سازد. زیرا ارتباط انسانها در جامعه امری است طبیعی و باید از هرگونه دخالتهای ایدئولوژیک وباورهای دینی پاک بماند. اینگونه درک ارتباطات از دیدگاه نامشروع یا مشروع میتواند در زندگی اجتماعی مردم فاجعهبار شود. آینده نباید امور خانواده، داوری درباره مناسبات بین انسانها و سرنوشت آنها در چارچوب شرع و شریعت قیاس و تعیین شود. در یک نظام مردم سالار که حقوق شهروندی در چارچوب یک قانون اساسی مدرن و دینامیک آن نهادینه شده، دولت یا حکومت باید از سوی ملت(مردم) پذیرفته (Legitime)شود، از این راه است که یک نظام استوار بر همان قانون اساسی و پذیرش ملی (legitimacy) اقتدار خود را چه از نگاه بینالمللی و چه از نگاه ملی بدست میآورد و به حاکمیت (sovereignty)میرسد. به چم دیگر حکومت پذیرش (مشروعیت) قانونی و بینالمللی خود را از ملتش کسب میکند. جای-افتادن این واژه در زبان مهاوره و نوشتاری باید یک تلاش گروهی باشد. اگر همکاران و همراهان من با این پیشنهاد موافق باشند، دستکم در سپهر جامعهشناسی و سیاست گام بزرگی به استقلال فکری واندیشه گذاشتهایم.
هامبورگ ۱۰ دی ۲۵۸۳