
حنیف حیدرنژاد :
روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴/ ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۵ به دعوت و ابتکار رضا پهلوی یک گردهمائی بزرگ با عنوان «همایش همکاری ملی برای نجات ایران» در شهر مونیخ آلمان برگزار شد. در این همایش بیش از ۵۰۰ نفر از ایرانیان با دیدگاههای مختلف سیاسی، نمایندگانی از احزاب یا تشکلهای سیاسی، نمایندگانی از اقوام مختلف، برخی متخصصان یا شخصیتهای هنری- فرهنگی، ورزشی، تعدادی از خانوادههای دادخواه، تعدادی از زندانیان سیاسی سابق و از آسیبدیدگان اعتراضات سالهای گذشته از ۸۸ و دی ۹۶ تا آبان ۹۸ و شهریور ۴۰۱ حضور داشتند.
شاهزاده رضا پهلوی در کنار شماری از خانوادههای دادخواه و آسیبدیدگان اعتراضات / شنبه چهارم امرداد ۱۴۰۴ / مونیخ / آلمان
تعدادی از زندانیان سیاسی از ایران و چندین شخصیت سیاسی- اجتماعی- فرهنگی نیز با ارسال پیام صوتی و تصویری، حمایت خود را از این همایش اعلام کردند. این همایش بطور زنده از شبکههای اجتماعی پخش و برخی رسانههای فارسی نیز بطور گسترده آن را پوشش دادند.
همایش در مجموع نزدیک به ۱۲ ساعت طول کشید. فضای حاکم بر همایش مملو از شور و عشق به ایران و امید به آینده بود. سخنران پایانی این نشست رضا پهلوی بود که با صمیمیت و فروتنی، خانواده دادخواهان و آسیبدیدگانِ اعتراضات سالهای اخیر را به آغوش کشیده و آنها را تسلی میداد.
اصول و ارزشها
شرکتکنندگان و حامیان همایش “همکاری ملّی” بر اصول و ارزشهای حداقلی زیر تاکید داشته و خود را متعهد به آن اعلام کردند:
– تمامیت ارضی ایران؛
– حفاظت از آزادیهای فردی و برابری همه شهروندان؛
– جدایی دین از دولت؛
– پذیرش صندق رای و انتخاب آزاد مردم برای تعیین شکل حکومت آینده؛
– پذیرش رضا پهلوی به عنوان رهبر ملی در دوران گذار.
پیامهای همایش
همایش “همکاری ملّی برای نجات ایران” پیامهای مختلف برای مخاطبان گوناگون داشت. برخی از مهمترینها را میتوان چنین بر شمرد:
– پایان دوره سکون و سرخوردگی: پس از شکست گروه موسوم به «جرج تاون»، جامعه ایران و نیز مخالفان رژیم وارد یک دوره سکون و حتی سرخوردگی شدند. اعلام پذیرشِ رهبری انقلاب ملی از سوی رضا پهلوی، برگزاری «نشست همگرایی مونیخ» با تأکید بر اصول همکاری احزاب آزادیخواه و میهنپرست و پذیرش رهبری رضا پهلوی در انقلاب ملی، شور و امید جدیدی را در دل بسیاری از ایرانیان دمکراسیخواه ایجاد کرد. «همایش همکاری ملّی برای نجات ایران» ادامه همان راه است. به باور من اولین پیام همایش «مونیخ۲» شروعِ پایان دوره سکون و رکود در بین اپوزیسیون دموکرات است و بیتردید در آینده نزدیک تاثیر امیدوارکننده آن بر جامعه و اقشار مختلف اجتماعی، به ویژه در داخل کشور دیده خواهد شد.
– پذیرش اختلافات: همایش «مونیخ۲» نشان داد که بخشی از اپوزیسیون دموکرات به این بلوغ و درایت سیاسی رسیده که با پذیرش اختلافات باید بتوانند در کنار هم نشسته و فراتر از خود یا گروه خود، به ایران و نجات ایران بیاندیشند. این یعنی ترجیح منافع ملی بر منافع شخصی و گروهی.
– امید به آینده: در سالیان اخیر یک دلیل آنکه بخشی از مردم ایران از ورود به اعتراضات خودداری میکردند این بود که نمیدانستند اگر رژیم اسلامی حاکم برود، بعدش چه خواهد شد. پروژه شکوفائی ایران که زیر نظر رضا پهلوی فعالیت میکند و گزارش فعالیتهای آن در چند ماه اخیر، به میزان زیادی به این نگرانیها پاسخ داده و آن را کاهش میدهد. حمایت متخصصین در حوزههای مختلف که برخی از آنان در همایش «مونیخ۲» نیز صحبت کردند، نشان داد که ایرانیان با اتکا به نیروی انسانی متخصص خود در خارج از ایران و پیوند آن با نیروهای متخصص و غیرایدئولوژیک در داخل کشور، ظرفیت و توانمندی لازم برای حل بحرانهای مختلفی را که کشور درگیر آن است دارند.
بر این اساس میتوان انتظار داشت بعد از آنکه به تدریج ایرانیان در داخل و خارج کشور ویدئو یا کلیپهای کوتاه این همایش را ببینند، بخش قابل توجهی از آنان، بر تردید و دودلی خود غلبه کرده و بطور فعالتر وارد مبارزه با رژیم شوند.
– نجات ایران: ایران و نجات ایران عباراتی بود که بیش از هر واژه دیگری در همایش «همکاری ملّی» شنیده شدند. ایرانیان دموکرات و حامیان رضا پهلوی دریافتهاند که با گذشت از خواستهها یا انتظارات فردی و گروهی، باید «نجات ایران» را اولین اولویت خود قرار دهند. این همایش نشان داد که اهمیت و ضرورت «همکاری ملّی» برای بسیاری از مردم بیش از پیش روشن شده است. آنها باور کردهاند که به تنهائی نمیتوانند رژیم را شکست دهند و نیاز دارند تا با وجود اختلافات، با یکدیگر «همکاری» کنند. چیزی که پیش از این در این ابعاد و در این گستردگی و تنوع دیده نشده بود. رضا پهلوی در سخنرانی خود خطاب به همه فعالان سیاسی و حامیان خود، از آنها خواست برای نجات ایران «اختلافات جزئی» را کنار بگذارند و تاکید کرد: «از هرگونه درگیری با یکدیگر بپرهیزید و تنها با دشمن مشترک مبارزه کنید. هواداران خود را بسیج کنید و در کنار من و در کنار یکدیگر، برای آرمانی والا بایستید: نجات ایران.»
– دو گانه ایران و جمهوری اسلامی: امروز بیش از هر زمانی روشن شده که عامل تباهی و ویرانی ایران و عامل تحقیر و فلاکت ایرانیان، حکومت اسلامی حاکم بر کشور است. همایش «مونیخ۲» و صحبتهای سخنرانان نشان داد که یک آگاهی و بیداری ملّی در بین ایرانیان شکل گرفته است. بخش بزرگی از مردم ایران به این باور رسیدهاند که رژیم حاکم بر ایران، یک رژیم اشغالگر و ضد ایران و ایرانی است. آنها نجات ایران و فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران از چنگال رژیم حاکم را یک «وظیفه ملّی» میدانند. این خودآگاهی و باور عمومی حلقه وصلی شده برای گِردهمائی ایرانیان با همه تنوع و گوناگونیشان. همانطور که رضا پهلوی گفت: «امروز جای اما و اگر نیست: زمان کنار ایستادن و وسط بازی کردن، چنانکه نه سیخ بسوزد و نه کباب، نیست». امروز باید بین ایران و جمهوری اسلامی، یکی را انتخاب کرد.
– ایرانگرائی: این همایش و صحبت سخنرانان نشان داد در مقابل حکومت ایدئولوژیکِ شیعی- اسلامی، اینک، «وطن، هویت ملّی و ایرانگرائی» به حلقه وصل مردم به یکدیگر تبدیل شده است. عشق به ایران و کرامت انسانی برای ملت ایران فاصلهها و اختلافات را کم کرده و نزدیکی و پذیرش همدیگر را تقویت کرده است. مردم ایران خود را یافته و بر گِرد مامِ میهن حلقه زده تا با نجات ایران، خود را نیز رها کنند. گوگوش، خوانده محبوبِ چند نسلِ ایرانیان در پیام ویدئویی خود به این همایش این وضعیت را به زیبائی اینگونه توصیف کرد: «نام “همکاری ملّی برای نجات ایران” را خیلی میپسندم. چون کشور ما زخم خورده است. مثل بدن زخمی یک مادر که فرزندان و اهالی خانه دور هم گِرد میآیند تا با همدلی و همکاری این بدن زخمی را معالجه کنند و این مادر مجروح را دوباره سرزنده و شاداب کنند».
– پهلویگرائی: جدا از رضا پهلوی که از سوی حاضران و سخنرانان با احترام مورد خطاب قرار میگرفت، بسیاری از سخنرانان بر نقش “ایرانساز” خاندان پهلوی تاکید میکردند. این تاکید بیشتر از زاویه قدردانی از رضاشاه، محمد رضاشاه و شهبانو فرح پهلوی بود. برای آنچه که ساختند و بسیارانی آن را ندیدند یا نفهمیدند یا نخواستند که بفهمند! اما تاکید سخنرانان بر قدرادنی از خاندان پهلوی نه فقط از زاویه یک نوستالژی، بلکه برای آن بود که با الهام از آن ایرانگرائی بتوان ایرانِ آینده را بهتر از پیش ساخت.
– تثبیت رهبری رضا پهلوی: تنوع فکری- سیاسی و تعلقات اجتماعی- قومی- مذهبی شرکتکنندگان در همایش و حامیان آن نشان از پذیرش گستردهتر رهبری رضا پهلوی از سوی بخش بزرگی از جامعه ایران دارد. این واقعیت موقعیت رهبری رضا پهلوی برای دوران گذار را تثبیت کرده و زمینه شناسائی او را از سوی کشورهای غربی به عنوان آلترناتیو مورد حمایت بخش بزرگی از جامعه ایران تقویت میکند.
– پیام به جامعه جهانی: جامعه جهانی به ویژه کشورهای اروپائی پیوسته تاکید کردهاند یک دلیل مماشات آنها با جمهوی اسلامی آن است که آلترناتیوی که بخش بزرگی از جامعه ایران را نمایندگی کند، نمیشناسند. در نتیجه از آن بیم دارند که در صورت سرنگونی رژیم حاکم، ایران به ورطه هرج و مرج و ناامنی سقوط کرده، منطقه دچار بیثباتی شده و از جمله موج پناهجویان به اروپا سرازیر شود. پیام این همایش به این کشورها آن بود که نگرانی آنها دیگر بیمورد است. اگرچه تا شکلگیری یک آلترناتیو متکثر با نهادهای قدرتمند هنوز فاصله وجود دارد، اما تا همینجا طرف حسابهای غربی و اروپائی میتوانند عزم ایرانیان را برای پایان دادن به اختلافات و اراده آنها برای یک “همکاری ملّی” متنوع و گسترده ببینند. این موفقیت کمک خواهد کرد که جامعه جهانی از مماشات با رژیم دست برداشته و برای تضمین آینده بهتر با رضا پهلوی وارد گفتگو شود.
فاطمه حیدری، از اعضای خانوادههای دادخواه، در سخنرانی خود خطاب به کشورهای غربی به خوبی بر خطای آنها در مماشات با رژیم حاکم انگشت گذاشت و آنها را فرا خواند تا به خاطر منافع خوشان هم که شده از انقلاب ملت ایران حمایت کنند. او گفت: «جهان ناچار است که از انقلاب ملت ایران حمایت کند. ذات و بقای جمهری اسلامی بر اساس ناامنی جهانی استوار شده و این مسئله با مذاکره حل نخواهد شد. هر روز ماندنِ این رژیم، ایران را یک گام به خشکسالی و غیر قابل زیست شدن نزدیکتر میکند. نشانههای این فروپاشی را همین امروز در قطع آب و برق و آلودگی هوا و نابودی منابع میبینیم. موجهای مهاجرت اجباری دیر یا زود به مرز کشورهایتان خواهد رسید. بجای دلسوزیهای دیرهنگام، امروز کنار مهاجرین آینده بایستید. پیروزی ما پیامآور صلح و ثبات در منطقه خواهد شد».
– پیام به زمامداران رژیم به ویژه نیروهای سرکوبگر: رهبری جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج و نیروهای نظامی- انتظامی آن میدانند تا کجا منفور مردم بوده و آگاهند که این رژیم دیگر آیندهای ندارد. خشم مردم علیه آنها هر روز بیشتر و زمینههای اعتراضات بزرگ، همچون آتشِ زیر خاکستر است. میتوان امیدوار بود که بخش قابل توجهی از بدنه میانی و پائینی حکومت در بخش لشکری و کشوری به خاطر منافع خود و خانوادهشان هم که شده، با دیدن موفقیت رضا پهلوی و افزایش اقبال عمومی از او، در وفاداری به علی خامنهای دچار تردید شده، از نظام دور و در زمان مناسب از آن جدا شوند.
– پیام به نیروها و شخصیتهای سیاسی:
بسیاری از احزاب و شخصیتهای سیاسی «زبان موازنه قدرت» را خوب میفهمند. آنها میدانند که داشتن پایگاه اجتماعی و برخورداری از حمایت و اعتماد مردمی بزرگترین سرمایه یک شخصیت یا حزب سیاسی است. آنها در این گردهمائی اعتماد و حمایت اجتماعی رو به افزایش نسبت به رضا پهلوی را دیده و میتوانند آن را بسنجند. گِرد هم آوردن بیش از ۵۰۰ شخصیت سیاسی- فرهنگی، ورزشی به همراه برخی متخصصین و چهرههای رسانهای و نمایندگانی از برخی احزاب سیاسی، اقلیتهای قومی- مذهبی، خانوادههای دادخواه و نمایندگانی از آسیبدیدگان اعتراضات سالهای اخیر ساده نیست و هیچ حزب و گروه سیاسی در بین نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نمیتواند در این ابعاد و گستردگی این میزان از اعتماد و حمایت مردم را جلب کند. اینک احزاب و شخصیتهای سیاسی دموکراتی که تا کنون به فراخوان رضا پهلوی پاسخ مثبت ندادهاند در مقابل چند گزینه قرار دارند:
- با حفظ هویت و برنامه سیاسی خود، شروط و اصول حداقلی رضا پهلوی را پذیرفته و با پذیرش اختلاف سیاسی، برای نجات ایران از رضا پهلوی حمایت کنند.
- بر مخالفت ایدئولوژیک خود با رضا پهلوی ادامه داده و به این ترتیب نشان دهند که اولویت آنها نه ایران و منافع ملی، بلکه منافع خود و گروهشان است و در بهترین حالت در ائتلاف با برخی دیگر از احزاب یا گروهها، آلترناتیو مورد نظر خود را تشکیل و آن را اعلام کنند.
- موضع بینابینی اتخاذ کرده و به صف امضاکنندگان بیانیههای اصلاحطلبان حکومتی پیوسته و در همسوئی با جمهوری اسلامی در زمینِ آن بازی کنند.
مادر عصمت وطنپرست یکی از مادران دادخواه در یک سخنرانی پر احساس خطاب به حاضرین در گردهمائی در مورد آنانی که گزینه سوم را انتخاب کردهاند گفت: «ایران عزیز ما اشغال شده. قد عَلَم کنید و ایران را از دست این اشغالگرها نجات دهید. به درد ایران برسید، به دردِ مرم ایران برسید، به دردِ مادرانِ ایران برسید. نگاه به بیانیه [میر حسین] موسوی نکنید. اینهائی که بیانیه [حمایت از] موسوی را امضا کردند رویشان نمیشود که بگویند طرفدار جمهوری اسلامی بودند. [با امضا حمایت از بیانیه موسوی] دست شان رو شد».
همکاری ملّی
بیتردید گِرد هم آمدن شخصیتها و گروهای سیاسی گوناگون به همراه نمایندگان مختلفی از اقشار و طیفهای گوناگون اجتماعی یک موفقیت نسبی برای رضا پهلوی و سازماندهندگان همایش است. با اینهمه هنوز تا یک «همکاری ملّی» فراگیر که بازتاب تکثر و گوناگونی گرایشهای سیاسی- اجتماعی- قومی ایرانیان باشد فاصله وجود دارد.
سخنرانیها، مواضع اعلام شده و یا مصاحبههای رضا پهلوی نشان میدهد که او تلاش میکند از موضعی فرا حزبی، رهبری دوران گذار را به پیش ببرد. اما تا آنجا که به سازماندهندگان همایش مربوط میشود به نظر میرسد اکثریت دعوتشدگان به این گردهمائی از طیف پادشاهیخواهان بودند. همچنین ویدئوکلیپهای تبلیغی که در طول برنامه در فواصل زمانی مختلف پخش میشد به شکل آشکاری پهلویگرایانه و پادشاهیخواهانه بود. اگرچه این به خودی خود اشکالی ندارد، اما وقتی یک همایش با نام «همکاری ملّی» برگزار شده و قرار است همه نیروها از برجسته کردن هویت حزبی خود خودداری و بیشتر بر نقاط وحدت و اشتراک تمرکز داشته باشند، چنین اقداماتی میتواند با تقویت هژمونی پادشاهیخواهان، میدان حضور و مشارکت دیگر نیروها را در عمل سخت و تنگ کرده و دلیلی برای فاصله گرفتن آنها شود.
در طول اجرای برنامه، هنگام شعار دادنِ برخی از حاضرین در حمایت از رضا پهلوی، مجری برنامه به سرعت اعلام میکرد: «لطفا به احترام و به درخواست شاهزاده رضا پهلوی از دادن هرگونه شعار خودداری کنید». در برخی مواقع جوّ احساسی حاضر بر سالن چنان بالا بود که میل به شعار دادن در بین برخی از شرکتکنندگان نیز بالا میرفت. اما این تذکرِ بجا مانع از شعارهای افراطگرایانه یا یکسوگرانه شد. این نحوه مدیریت از تجربهی همایش قبلی مونیخ و اجلاس ژنو که چند روز بعد از آن برگزار شد، به دست آمده بود. این نشان میدهد سازماندهندگان تلاش دارند تا میدان را بر روی هر اقدامی که به افراطگرائی، انحصارگرائی یا تقدسگرائی باز میکند، ببندند. امید آنکه در برنامههای آینده، سازماندهندگان بتوانند بین یک همایش تقریبا یکدست پادشاهیخواهانه با همایشی که قرار است بازتاب دهنده روح «همکاری ملّی” باشد تفاوت قائل شده و برنامهریزی یا تبلیغات بر پایه همان اصول توافق شده باشد.
چشماندازها
رضا پهلوی در قسمتی از سخنرانی خود نوید یک تحول بسیار خوشحالکننده را داد. او گفت: «در هفتههای آینده از وبسایت کمپینی رونمایی خواهیم کرد که همچون شاهراهی برای جذب نیروها، ثبت ایدهها، گزارش رویدادها، ارائه برنامهها، سازماندهی مبارزان، و گردآوری کمکهای مالی خواهد بود. من از همه شما دعوت میکنم که آماده فعالیت در این کمپین سراسری باشید. … در برنامه دولت انتقالی برای دوران اضطرار، برنامه گذار سیاسی، از پیش از سقوط جمهوری اسلامی تا تحویل گرفتن امور به دست نخستین دولت منتخب را به منظور بررسی متخصصان، سازمانهای سیاسی و نهادهای مدنی ارائه کردهایم. در این برنامه، برای فاز کنونی، یعنی پیش از سقوط جمهوری اسلامی، دو نهاد کلیدی تشکیل میشود: تیم موقت اجرایی، و در کنار آن نهاد خیزش ملی که به عنوان یک نهاد مشورتی استراتژیک عمل خواهد کرد. چنانکه در طرح پیشنهادی ما آمده است، تیم موقت اجرایی پس از پیروزی انقلاب، و تشکیل دولت گذار، منحل خواهد شد؛ و نهاد خیزش ملی به عملکرد خود نه تنها به عنوان یک نهاد مشورتی بلکه به عنوان نهاد قانونگذاری موقت تا زمان تشکیل نخستین مجلس منتخب عمل خواهد کرد. من از همه کارشناسان و بهویژه حقوقدانان میخواهم که این برنامه پیشنهادی را بررسی کنند و نظرات کارشناسی خود را با ما در میان بگذارند.»
این گفته رضا پهلوی فراتر از کلیگوئی، بر اقدامات عملی مشخص انگشت میگذارد: نهادسازی در راستای سازماندهی نیروها. این یک پیشرفت بزرگ و یک گام عملی کاملا مشخص در پیشبرد مبارزه در مرحله گذار از جمهوری اسلامی است. مشتاقانه باید منتظر بود تا جزئیات این موضوع در هفتههای آینده اعلام شود. هرقدر افراد به کار گرفته شده در این دو نهاد یا زیرمجموعههای آن تعلق حزبی- سازمانی متنوعتری را بازتاب دهند، معیار سنجشی خواهد شد برای میزان مشارکت دموکراتهای ایرانگرا و اینکه «همکاری ملّی» زیر چتر رهبری رضا پهلوی، در عمل تا کجا تحقق یافته است.
اشاره به یک تهدید پنهان
بسیاری از سخنرانان در همایش «همکاری ملّی» برای نجات ایران در صحبتهای خود از رضا پهلوی از وی به عنوان «ناجی ایران» سخن میگفتند. با تائید نقش بیبدیل رضا پهلوی در ایجاد نزدیکی و همکاری شخصیتها و احزاب و تشکلهای سیاسی دموکرات، باید این موضوع را توضیح داد که قائل شدن نقش «ناجی» برای رضا پهلوی از عاملیت مردم کاسته و آنان را به موضع انفعالی سوق میدهد. امیدوارم هم رضا پهلوی و هم افرادی که در آینده در سطوح مختلف مدیریت، به ویژه در زمینه سازماندهی و تبلیغات مسئولیت به عهده میگیرند به این موضوع پرداخته و توضیح دهند که بین حس احترام به رضا پهلوی و آمادگی برای مبارزه در کنار او، با «ناجی دانستن» او تفاوت وجود دارد.
رضا پهلوی پیوسته بر نقش مردم برای تعیینِ حق سرنوشتشان تاکید کرده است. این، یعنی باور به عاملیت مردم. چنین باوری با «ناجی»پروری مخالف است، زیرا در تفکر «ناجی»پروری، جای شهروند مسئول و آگاه را «رعیت مطیع» که حق اختیار و انتخاب خود را به «قیم» یا «ناجی» داده است پُر میکند. حال آنکه چیزی که رضا پهلوی در همه این سالها تلاش کرده آن را به مردم منتقل کند این بوده است که: سرنوشتتان را خودتان به دست بگیرید. اگر خواهان تغییرید، خودتان مسئولیت قبول کرده و وارد عمل شوید. مسئولیت خود را بپذیرید! در حالی که باور به «ناجی» در میان برخی از هواداران وی یک تهدید پنهان است که اگر از همان آغاز با آن مقابله نشود، در قدمهای بعد، کار را سختتر خواهد کرد.