دونالد ترامپ :  نو آوری در آفرینش ِ «کما بیش پوپولیسم» در آمریکا

 

اَلن فراشون ( لوموند) :

برگردان : علی شبان :

 اشاره :

            حزب جمهوری خواه ِ سنتی ی به خشم آمده از راه و روش گذشته، می‌بیند که میتواند  از خشم ِ رأی دهندگانی که نمی‌خواهند دیگر در رَده ی حزب دموکرات باقی بمانند، به خوبی بهره برده و آن‌ها را دور خود گرد آورد : کارگران، کارمندان، طبقه ی متوسط پائین، جوانان و بخش زیادی از امریکائی های وابسته به اقلیت‌های قومی. دیوید بل David Bell، تاریخ نگار در دانشگاه پرینستون می‌نویسد : ترامپ مظهر « دگردیسی حزب جمهوری خواه است : از این نظر، رئیس جمهور تازه، یکی از سه چهره ی مهم سیاسی آمریکا در صد سال گذشته پس از فرانکلین روزولت، ( دموکرات) و رونالد ریگان ( جمهوری خواه ) است. الن فراشون

        اَلن فراشون Alain Frachon روزنامه‌ نگار ۷۴ ساله و پرسابقه ی لوموند، سال‌ها سردبیر بخش سیاست بین‌المللی ی این روزنامه بود. او سالها خبرنگاری این روزنامه در اورشلیم و واشنگتن را بعهده داشت. و کار روزنامه‌نگاری را از سال ۱۹۸۵ درلوموند آغاز نمود.پیش از خواندن مقاله ی موشکافانه و همه جانبه ای او، نگاهی می‌کنیم به آنچه را که دیگر روزنامه‌نگار لوموند سیلوی کوفمن Sylvie Kauffmann  در شماره ی ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴  از رئیس جمهور جدید آمریکا حرف میزند. این روزنامه‌نگار لوموند معتقد است که ترامپ هیچ چیز را فراموش نمی کند. او در سال ۲۰۲۳، در یکی از شهرهای تگزاس جلسه بزرگی برگزار کرد. شهر WACO  تصادفی انتخاب نشده بود : دقیقاً سی سال پیش، صحنه ی درگیری بین یک فرد مسلح و نیروهای فدرال بود که به کشته شدن ۸۰ نفر انجامید. و این شهر به نمادی برای ترامپ تبدیل شد.

 در سال ۲۰۲۳، ترامپ از شورشیان کنگره که پس از حمله ی  ۶ ژانویه ۲۰۲۱ زندانی شده بودند، تجلیل کرد. و قول داد که کشور را از شَر اراذل و اوباش و جنایتکارانی که سیستم قضایی ما را فاسد می کنند، خلاص کند. بنابراین نشانه‌های  هشدار دهنده ِ انقلاب ترامپیسم وجود داشت. و از آن زمان، آنها داشتند آنرا به ثمر می رساندند.شاهکار دونالد ترامپ این است که آن‌ها را با تحمیل یک گفتمان سیاسی که نه تنها دیگر مبتنی بر واقعیت نیست، بلکه بیرون از چارچوب های پذیرفته شده بنظر می رسد، به شنوندگانش منتقل می کند. به این معنا که اوکُد های بکار گرفته شده ی پیشینیانش را که به آن احترام گذاشته میشد، شکست.در این سومین مبارزه ی ریاست جمهوری، بیش از ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰، او در حال افزایش افراط و تفریط می‌شود تا جایی که در مورد سلامت روانی خود پرسش هایی را برای هواداراننش مطرح می کند.

با این حال، «سَبک سخنوری» دونالد ترامپ از چشم اروپائیان و در اروپا، نه تنها باعث سر درگمی است، بلکه کاملاً دور از ذهن است. و اردوگاه دموکرات ها تمایلی به جنگیدن در زمین او را در خود نمی‌دیدند و در مواردی نا امید بنظر می رسیدند.کامالا هریس او را بی ثبات خطاب می‌کند : «  ما باید بتوانیم این بحث‌های تند را درباره مسائلی داشته باشیم که مبتنی بر واقعیات است.»  ترامپ بحث سیاسی را از چار چوب های سنتی و پذیرفته شده ی آن‌ها خارج کرد و آن را به سمت و سوی عصر غیر عقلائی یا عقلانیت های موازی و واقعیت های جایگزین برد.

هر چند که این ویژ گی ها ما را بیاد ژیر بولسونارو  Jair Bolsonaro در برزیل یا  یاویر میلای Javier Milei آرژانتینی می اندازد، اما ترامپ تنها مدلی  در جهان غرب است که این تحول را با پیروزی به سرانجام رساند. انتخاب مجدد او در۵ نوامبر ۲۰۲۴ – اینبار با آگاهی کامل از آنچه که او هست – تاج ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا را بر سر او نهاد.ع.ش

***

و اینک مقاله ی الن فراشون را که در لوموند  ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، منتشر شده است، میخوانیم* :

       الن فراشون توضیح می‌دهد که اشتباه است اگر « ترامپ دوم» را «آرام تر» تصور کنیم. او با چهره ای عریان به میدان آمده و برگ برنده ی لازم برای موفقیت را دارد. دونالد ترامپ را باید در پرتو آنچه وعده داده است قضاوت کرد. جدی گرفتن او و حرفش ضروی است.او آنچه را که می‌گوید ( دست کم در حال حاضر) به آن باور دارد. او که متقاعد و عاشق نبوغش است، تلاش خواهد کرد تا به حد اکثر چیزی که در کارزار انتخاباتی «فروخته» است – چه در داخل و یا خارج آز کشورش- به آن دست یابد.

        چهل و هفتمین رئیس جمهور  آمریکا،   هیچ جاه طلبی دیگری جز لذت بردن از تفکر شخص خود در نقش قدرتمندترین   مرد روی کره زمین ندارد. ترامپ با چهره ای بدون پوشش جلو آمد. بیائید با سیاست خارجی شروع کنیم. او مخالف داد و ستد آزاد ِ تجاری است. او یکجانبه گراست ( سازمان های بین‌المللی را دوست ندارد.) و کشورهای جنوب جهانی را تحقیر می کند.او به مستبدان قدرتمند احترام می گذارد. او از اتحادیه اروپا متنفر است ( زیرا این اتحادیه در تجارت خود با ایالات متحده، مازاد نشان داده است.) او هرگز به توسعه طلبی روسیه در اروپا یا جاهای دیگراهمیت نداده است. او تأثیرات گرمایش جهانی را در محیط زیست انکار می کند.در نهایت، نسبت به ماهیت رژیم های سیاسی بی‌تفاوت است. و نخستین برگزیدگان اعلام شده برای ترکیب تیم او، با این چشم انداز سازگاری دارد.

      اما گذشته از این، او میخواهد آمریکا را از داخل نیز تغییر دهد و قصدش این است که آنرا تعمیر کند. او برای قشر عظیمی از هموطنان خود مفسر قابل توجهی از روز و روزگار آنهاست و حال و هوای آمریکایی ها را می شناسد. بیش از یک دهه است که نظر سنجی هاهمین را میگویند : کشور در مسیر اشتباهی پیش می رود. ترامپ که یک میلیونر در توسعه املاک و مستغلات است، علاقه زیادی دارد که بیش از آنچه که هست، خود بنماید و بازیگر ماهر برای به نمایش گذاشتن آنچه هست، می باشد.

      با این وجود، «برنده شدن» را بالاترین ویژگی انسانی می داند. و افزون براین، شهادت دهنده ی ماهری در مورد آنچه طبقه ی متوسط ِ کم سواد یا بی‌سواد روزانه تجربه می کند، است : پسروی وضعیت اجتماعی و حرفه ای، احساس حقارت در باورهای میهنی، مذهبی، و فرهنگی که قشر وسیعی آن را احساس می‌کردند : ترامپ توانست سخنگوی آن‌ها باشد.

       دگردیسی ی حزب جمهوری خواه ترامپ زده

      آکروبات باز با استعداد، از خشم و غضب رأی دهندگان بخوبی به نفع خود بهره برد.در این تمرین، او هرگز از فراخواندن آنهایی که به فراموشخانه های کشور سپرده شده بودند، غافل نماند. و گروه خونی آنها را  بخوبی شناسایی کرد و از نژاد پرستی، تبعیض جنسی و خشونت حرف بمیان آورد. و در این مسیر، تحول حزب بزرگ و قدیمی جمهوری خواه ( grand old party ) را در دستور کار خود قرار داد. و از به نقد کشیدن طرفداران جهانی شدن ِ (کالا ها، خدمات ،سرمایه و..)، مهاجران، مبلغان ِ مذهبی ی دموکرات  ِ بلند آوازه و افتخار آمیز آمریکایی، واهمه ای به خود راه نداد. این دیگر آن حزب جمهوری خواه گذشته نیست، حزب جمهوری خواه ترا مپ زده، پیامش محکومیت دائمی نخبگان،مرزهای نا معلوم و پُر پیچ و خم پشتیبانی تجاری و عقب نشینی از امور جهانی است. این یک تحول بزرگ است.

      حزب جمهوری خواه ِ سنتی ی به خشم آمده از راه و روش گذشته، می‌بیند که میتواند  از خشم ِ رأی دهندگانی که نمی‌خواهند دیگر در رَده ی حزب دموکرات باقی بمانند، به خوبی بهره برده و آن‌ها را دور خود گرد آورد : کارگران، کارمندان، طبقه ی متوسط پائین، جوانان و بخش زیادی از امریکائی های وابسته به اقلیت‌های قومی. دیوید بل David Bell، تاریخ نگار در دانشگاه پرینستون می‌نویسد : ترامپ مظهر « دگردیسی حزب جمهوری خواه است : از این نظر، رئیس جمهور تازه، یکی از سه چهره ی مهم سیاسی آمریکا در صد سال گذشته پس از فرانکلین روزولت، ( دموکرات) و رونالد ریگان ( جمهوری خواه ) است.

       ترامپ در تشخیص خود از آنچه دیده بود به این نتیجه رسید که اگر آیالات متحده آمریکا به بیراهه می رود، تقصیر نخبگان، مهاجران، جهانی شدن اقتصادی و بویژه تعهدات ِ خارجی  واشینگتن است که همه ی این هزینه ها، روی دوش ِ طبقه ی متوسط سنگینی می کند. گلف باز فلوریدا، دستور خود را امضاء کرد : مالیات کمتر، عوارض گمرکی بالاتر، اخراج دسته‌جمعی مهاجران غیر قانونی، مقررات زدائی ( بویژه در مورد زیست محیطی) و اولویت دادن تنها به آمریکا در همه ی اموردر این جهان پهناور.

       نوآوری در آفرینش «  کما بیش پوپولیسم» در آمریکا

       ترامپ همزمان وعده ی «عصر طلائی جدید»، افزایش سریع در آمد ِ طبقه ی متوسط، ایجاد اشتغال کامل، نصف شدن هزینه ی انرژی ( تا پایان ۲۰۲۵) برای خانوارها و شرکت ها، مرگ قطعی تورم، نقل و انتقالات تاریخی ِ «مهاجران غیر قانونی» را داده است. آمریکائی ها طی دو سال آینده، یعنی تا انتخابات میان دوره ای ۲۰۲۶ بخوبی خواهند دانست که این وعده‌ها عملی شدنی است یا نه.احتمال کمی وجود دارد که ترامپ بتواند صد ها هزار مهاجر را جابجا کند. در این مسیر با مشکل جدی حاکمیت قانونی برای جدا سازی خانواده هاروبرو خواهد شد و گذشته از آن، پیدا کردن یک و یا چند کشور میزبان، کار آسانی بنظر نمی رسد. البته او سعی خود را خواهد کرد تا از آسیب رساندن به دموکراسی آمریکایی پرهیز کند.

       ترکیب عوارض گمرکی و کاهش در آمد مالیاتی باید تورم را کم کند و کسری بودجه را تا مرز قابل توجهی کاهش دهد. در همه ی مواردی که گفته شد، جمهوری خواهان با یکدیگر همصدا نیستند. راست نوین  شامل پوپولیست های نگران ِ طبقه ی متوسط از یکسو و همچنین بسیاری از نمایندگان جمهوری خواه ِ دارای کسب و کار تجاری بزرگ از سوی دیگر،نمی توانند با یکدیگر همصدا باشند. در شرایط کنونی، ترامپ باید بین پوپولیست ها  و الیگارش ها، نوعی نوآوری با آفرینش ِ  یک «کمابیش پوپولیسم» در آمریکا بوجود آورد.

      او هیچ کمبودی برای موفقیت ندارد.با آغاز و انجام سیاست‌های صنعتی توسط دموکرات ها، دوران بهره برداری از آن، لزوماً به نفع  ترامپ تمام می شود. سرانجام مردی با موهای طلائی توانست از چند پرونده ِ حقوقی و جزائی رهائی پیدا کند و در   ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۴، فردی که  با گلوله AR15  قصد کشتن او را داشت، جان سالم بدربُرد. و مهمتر از همه، او که پس از تلاش نافرجامش در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ برای واژگون کردن نتیجه انتخابات تلاش کرده بود وهمه می‌گفتند مرگ سیاسی او دیگر فرا رسیده است، تولدی دیگر یافت و باید آنرا یک «شانس» باور‌نکردنی دانست.

       *https://www.lemonde.fr/idees/article/2024/11/14/persuade-de-son-propre-genie-donald-trump-s-efforcera-de-realiser-le-maximum-de-ce-qu-il-a-vendu-en-campagne_6392944_3232.html