کورش گلنام :
حزب “دِمُکرات های سوئد” در 6 فوریه 1988 در استکهلم اعلام موجودیت می کند. رهبر کنونی حزب”جیمی اُکِسون”(1) که از جوانترین رهبران حزب های سوئد و سخنرانِ توانایی است، در سال 2005 به رهبری این حزب برگزیده می شود. باید یاد آور شد که شماری از بنیان گذاران و هواداران نخستین این حزب از راست های رادیکال و راسیست و بنا بر برخی داده ها فاشیست بوده اند. در سال 2011 است که حزب در اساسنامه خود دگرگونی ایجاد کرده وخود را حزب”سوسیال محافظه کار با دیدگاه های ملی گرایانه” می نامد.
روزشمار پیشرفت های این حزب
دمُکرات های سوئد در سال 1991 برای نخستین بار در هیئت اجرایی دو کمون عضویت پیدا می کنند ولی هنوز میزان 4 درسد رأی سراسری برای ورود به پارلمان سوئد را بدست نیاورده اند. در گزینش پارلمانی/کمونی 2010، با 5،7 در سد رأی برای نخستین بار وارد پارلمان سوئد می شوند. در همآن زمان شمار فراوانی می اندیشیدند که سرنوشت این حزب نیز چون حزب دست راستی و پوپولیستی “دِمُکراسی نو”(2) خواهد شدکه در سال 1991، یکباره پا گرفت و در گزینش کمونی/پارلمانی همآن سال نیز در میان شگفتی با 6،7 درسد به پارلمان سوئد راه یافت ولی به زودی در هم شکسته و فرو ریخت و در گزینش چهار سال پس از آن نه تنها به پارلمان راه نیافت که چند سال پس از آن از میان رفت.
ولی این بار روزگار دگرگون شده بود، ناخشنودی ها در سوئد افزایش یافته و رهبریِ جوانِ این حزب، آدمی با هوش، زیرک، بی باک و سخنران بود. درآغاز هیچ یک از رهبران حزب ها، چه راست و چه چپ حتا نمی خواستند با رهبر دمُکرات های سوئد در یک جا بنشینند چه رسد به این که با او گفت و گو کنند. ولی اندک، اندک سه حزب از چهار حزب جناح راست(حزب های مُدرات، لیبرال و دمکرات مسیحی) هر چه بیشتر به دیدگاه های این حزب در باره سخت گیری بیشتر بر مهاجران، پایین آوردن میزان یاری های اجتماعی، تکیه بیشتر بر آینده تیره افزایش خشونت و ناامنی در سوئد و… نزدیک شدند. پایه پلُمیک ها و گفت و گوهای این حزب بر سیاستِ از دید آن ها نادرستِ پذیرشِ بی رویه مهاجران استوار بود و رهبر این حزب در هر مجالی با زیرکی بر این نکته و پیامدهای ناگوار این پذیرشِ بی رویه و نارسایی های موجود درجامعه که ریشه اصلی آن را در همین موضوع می دانست، انگشت می نهاد.
در گزینش پارلمانی/کمونی چهار سال پس از آن یعنی سال 2014، این حزب با 12،9 درسد یعنی با افزایش 7،2 در سد رأی، به سومین حزب بزرگ سوئد پس از سوسیال دُمکرات ها(در بلوک چپ) و مُدرات ها(در بلوک راست) تبدیل شد! این پیشرفت در زمانی این چنین کوتاه، برای بسیاری باور کردنی نبود. رویدادهای درون سوئد و جهانی ولی هر دم همچنان به سود این حزب نو پا پیش رفته و روز بروز هوادران بیشتری در جامعه می یافت تا امروز که حتا چندان دور نیست که به نخستین حزب بزرگ سوئد تبدیل شده و بزرگترین شگفتی تاریخ سیاسی سوئد را رقم بزند.
چه رویدادهایی پیش آمدکه سبب شد این حزب امروز از 20 در سد رأی در میان همه لایه های اجتماعی و 29 در سدرأی در میان کارگران سوئد یعنی بیش از سوسیال دُمکرات ها که پایگاه همیشگی این حزب بوده اند، برخوردار شود؟ چه پیش آمد که حزب دمکرات های سوئد نه تنها حزب بزرگ پیشینه دارجناح راست، مُدرات ها را پشت سر گذارده که آن ها را به سوی سیاست های خود جذب کرده و در حقیقت آنان را در هم شکسته و سبب ریزش و بحران سختی در این حزب شده است؟ نکته مهم دیگر در باره دِمُکرات های سوئد که جا دارد حتمن به آن پرداخته شود، هواداری شماری از مهاجران و پناهندگان سوئد به ویژه ایرانی ها از این حزب است که همیشه به عنوان حزبی ضد مهاجرتباران و راسیستی از آن نام برده شده است. برای نمونه در یک همه پرسی اینترنتی یک هفته ای در اکتبر 2016 در سایت فارسی زبان “استکهُلمیان” که روشن است تنها فارسی زبانان(بیشتر ایرانی ها) خواننده آن هستند، با این پرسش که در گزینش، به کدام حزب رأی می دهند، 15 درسد به حزب دمُکرات های سوئد رأی دادند. امری که گردانندگان این سایت را هم شگفت زده کرد. برگرفته از سایت استکهُلمیان(3)
رویدادهای های جهانی، زیرکی رهبر دمکرات های سوئد
پیشرفت حزب های دست راستی در برخی کشورهای اروپا چون یونان، فرانسه، هلندو… ریاست جمهوری کسی چون “دونالد ترامپ” در آمریکا که از هیچ گونه پیشینه سیاسی بر خوردار نبوده و دیدگاه های بسیار راست و افراطی او، بر سوئد و حزب های راست و یا بورژوازی نامیده شده سوئد نیز بی اثر نبود. این موج راست گرایی هر چه بیشتر به سود دمکرات های سوئد کارکرد داشته و هواداری از این حزب روز بروز افزایش یافته است. جیمی اُکِسون رهبر این حزب با هشیاری و بهره وری از موج راست گرایی و هجوم میلیون ها مهاجر به سوی کشورهای اروپایی، بهترین استفاده را برد. او از سویی با روشنی هر چه بیشتر بر مخالفت خود با سیاست درهایِ باز به روی مهاجران و پناهندگان و از سوی دیگر با انگشت نهادن بر نارسایی های موجود در جامعه به ویژه افزایش بسیار نگران کننده خشونت، تجاوز و بزه کاری در سوئد که همه می دانستند بیشترین میزان آن در میان مهاجرتباران است(که آن نیز انگیزه های ویژه خود را دارد) و ناتوانی پلیس در مبارزه با این نارسایی ها، هر چه بیشتر در میان لایه های گوناگون اجتماعی هوادار یافت زیرا دردِ دلِ شمار فراوانی از آنان را که خود زبان و یا شهامت گفتنش را نداشتند، بیان می کرد.
انفجار یک بمب سیاسی در سوئد
روز 19 ژانویه 2017 یک بمب سیاسی در سوئد منفجر شد. تا پیش از این تاریخ، رهبران چهار حزب بورژوازی هم پیوند بنام”آلیانس”، بارها و بارها در گفت و گو ها بیان داشته بودند که از هر گونه همکاری با حزب دِمُکرات های سوئد سر باز خواهند زد. بزرگترین این چهار حزب مُدارات(میانه رو)ها هستند که بالاترین درسد رأی در میان این چهار حزب را داشته و همآن گونه که پیش از این آمد در سه دوره گذشته که بورژواها دولت را در دست گرفتند، پست نخست وزیر و در نتیجه تشکیل دولت را نیز در دست داشته اند. در این تاریخ، رهبر این حزب در یک کنفرانس مطبوعاتی ناگهان بیان داشت که آماده است با دمکرات های سوئد به گفت و گو بنشیند. این خبر چون بمبی سیاسی فورن سر تیتر همه رسانه های گروهی سوئد شده و خبرنگاران و روزنامه نگاران و تحلیل گران سیاسی را به جنبش و جوش انداخت. موضوع از آنجا مهم تر شد که رهبر تازه کار مُدرات ها، بانو”آنا کینبَری بارتا”(4) که از 10 ژانویه 2015 سکان رهبری این حزب را در دست گرفته بود، از پاسخ روشن به خبرنگاران که دم به دم از او می پرسیدند معنای این گفته چیست و آیا در صورت پیروزی آلیانس در گزینش پارلمانی/کمونی 2018 او آماده شرکت دادن دِمُکرات های سوئد در دولت خواهد بود یا نه شانه خالی نموده و هر روز بیشتر نشان داد که تا چه اندازه ناپخته بوده و شتاب بکار برده است. انگیزه دست زدن به یک چنین اشتباه سیاسی که سه حزب هم پیمان او به ویژه حزب مرکز و لیبرال را نیز شگفت زده کرد، می تواند چنین باشد:
ـ این رهبر تازه کار و ناپخته سیاسی، با توجه به ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا، موج راست گرایی در برخی کشورهای اروپایی و روند رو به رشد دمکرات های سوئد، آینده روند سیاسی سوئد را در این دید که هر چه زودتر و پیش از هم پیمانان خود گامی جلو گذاشته و با دعوت از دمُکرات های سوئد، برنامه آینده تشکیل دولتی اکثریتی را (که خود را نخست وزیرش می دانست) تهیه ببیند. او حتا به مشورت درستی با همپیمانان خود نپرداخته بود. ولی همه بررسی های او نادرست بود و نشان داد که حتا اگر در گزینش های آینده نیز این بلوک پیروز شود حزب مرکز(سنتر) وبه گونه ای ملایم ترحزب لیبرال با او هم خوان نبوده و نمی خواهند با دِمُکرات های سوئد دولت تشکیل دهند و یا در پارلمان، وابسته رأی این حزب شوند. همین نشان داد که رهبر بزرگترین حزب بورژواها، شایستگی های لازم برای رهبری دولت و کشور سوئد را ندارد. بی برنامگی، سردرگمی و ناتوانی در پاسخ به پرسش های خبرنگاران و روزنامه نگاران، ضربه شکننده ای به این حزب وارد نمود و تنها هفته ای نگذشته بود که ریزش شدید هواداران این حزب آغاز شد. در این هیاهویی که بر پا شد، دو حزب نهایت سود را بردند. یکی حزب مرکز(سنتر) هم پیمان مدرات ها که به شدت چنین همکاری را رد می کرد و نه تنها میزان رأیش افزایشی چند درسدی یافت که به گونه ای، چهره رهبر بلوک راست (آلیانس) را نیز به خود گرفت. دومین حزبی که بهره فراوان گرفت، حزب دِمُکرات های سوئد بود که یکباره با افزایش فزاینده هواداران روبرو شده و در آخرین سنجش با 20 درسد رأی برای نخستین بار به دومین حزب سوئد مبدل شد. مدرات ها که تا پیش از آن همیشه بین 21 تا 23 درسد رأی داشتند یکباره به 18 درسد و در آخرین سنجش در ماه گذشته(ژوئن 2017) یعنی کمتر از شش ماه پس از آن “بمب سیاسی”، همچنان در سراشیبی قرار داشته و به 15،9 درسد رسیده اند. امروز همچنان این حزب دچار بحران است و چون تنها یک سالی تا گزینش پارلمانی/کمونی سوئد باقی است، این حزب توان برکناری و جابجایی در رهبری خود را نیز ندارد. گزینش پارلمانی/کمونی سال آینده سوئد جابجایی ها در دو بلوک کنونی را رقم خواهد زد و شاید از مهمترین گزینش های تاریخ سوئد باشد.
درسی که می توان از سیستم سوئد آموخت
1 ـ ورود دِمُکرات های سوئد به پارلمان، و شرکت رهبر این حزب در گفت و گو های سیاسی اگر چه در آغاز با بی میلی و کم بها دادن از سوی رهبران دیگر حزب های موجود در پارلمان سوئد روبرو شده و بیشتر مورد انتقاد قرار گرفته و راسسیت خوانده شده بود ولی در هر دو سو دگرگونی هایی ایجاد کرد. این حزب اندک،اندک خود را مجبور به حرکت در چهارچوب قانون دید و تا اندازه زیادی صیقل یافته و شفاف تر شد و کوشش کرد از برخوردهای پیشین راسیستی خود داری نماید و در این راه حتا تا آن جا پیشرفت که از نوشته ها و یا گفته های بردارنده نشانه های راسیستی در حزب خودداری و چنین رفتاری را محکوم نموده و حتا چند تن را که نماینده این حزب در کمون و یا در پارلمان بودند، از کار برکنار کرد و یا آن ها از حزب اخراج شدند و یا خود کنار رفتند. همین تا اندازه ای به پیشرفت این حزب یاری رساند. از سوی دیگر، هفت حزب موجود در پارلمان نیز هر چه زمان گذشت، در گفت و گوهای سیاسی در برابر این حزب نرمش بیشتری نشان داده و بشکل دوستانه تری با رهبر این حزب برخورد نمودند و این حزب جایگاه محکم تر و جدی تری در پارلمان و کمون های سوئد یافت.
2 ـ یکبار دیگر قانونمندی و رفتار درست نشان داد که حزب های رادیکال نیز می تواننداز تندی برخوردهای خود کاسته و اندک، اندک روند درست سیاسی شدن و شرکت در جدال مسالمت جویانه سیاسی را بپذیرند و دچار دگرگونی شوند. داشتن اجازه کار و کوشش سیاسی در چهارچوب قانون حتا برای تندروترین ها در جامعه باز و آزاد، دیر یا زود میوه خود را ببار می دهد. اگر با این حزب برخورد درستی نمی شد، آن ها روز بروز رادیکال تر شده و حتا به کوشش زیر زمینی و ویرانگر کشیده می شدند. سوئد جامعه آزاد ودِمُکراتی است که از آن می توان فراوان آموخت.
کوروش گلنام
آدینه 6 مرداد 1396 ـ 28 ژوئیه 2017
زیر نویس:
Jimmie Åkesson – 1
Ny Demokrati – 2
این حزب در ابتدا سیاست خود را کاهش مالیات ها، کاستن از میزان یاری های اجتماعی، کنترل مهاجران و.. بیان می کرد ولی هر روز بیش از بیش ماهیت اصلی و بیگانه ستیز آن آشکارتر شد. این حزب که نه رهبران ورزیده و کار کشته ای داشت و نه سیاست پایدار و درستی، به زودی همآن گونه که یکباره پدیدار شد، در گزینش 4 سال پس از آن یعنی 1994 نه تنها به پارلمان راه نیافت که جز در یک کمون سوئد در هیچ یک از دیگر کمون های سوئد نیز راه نیافته و شکست سنگینی خورده و در سال 2000 ورشکست و بکلی از میدان سیاست سوئد ناپدید شد.
4 ـ این سنجش در آدرس زیر:
http://www.stockholmian.com/news/persiska/2013/10_12/005_encrypt.htm
Anna Kinberg Batra – 4