ن. واحدی :
هموطنان گرامی،
ایران، در این دوران سیاه تاریخی یکی از فرزندان بزرگ دانشمند خویش را از دست داد. فرزانه ای ایکه پس از قرنها خاموشی درآسمان علم ریاضی میرفت تا با پرورش اندیشه ای ناب ستاره ای درخشان چون محمّد خوارزمی و حکیم عمر خیام بشود.
کتاب شادروان مهران باستی زیرعنوان DNA of Mathematics بیانی از ژرفای دید فلسفی – ریاضی کسی است که دنیا را از زاویه “وحدت وجود” می نگرد. زنده یاد دکتر مهران باستی به درستی میگوید اگر ردپای وحدت وجود در فیزیک با بیگ بنگ و یا در بیولوژی با DNA ارائه میشود، مسلمأ این وحدت دارای بیانی ریاضی است. زیرا طبیعت شرح شدنها و احوال خود را با قلم خویش دراین سپهرکبود نگاشته است. بی جهت نیست که انسان امروز سیستمهای خودسازمانده را در زمره دستگاههای خودشاهد و خود تشریح گر[1] قرار می دهد. نام کتاب وی خود گویای این اندیشه است.
برخورد شاد روان باستی درابعاد مختلف، خواه از نظز علم ریاضی یا برخورد با واقعیات جهان و یا رابطه ی حقایق عالم با ساختارهای ریاضی به معنی زبان آفرینش و بیان خردمندانه ی آن یعنی فیزیک قابل تحسین است.
یادم می آید که ورنر هیزنبرگ همیشه (بعده ها در کتابی نیزمنتشر نمود) از «یکی و بسیار» سخن می گفت و رابطه ی میان آنها را می جست که در رابطه جهانی خودش ارائه داشته بود؛
یادم میآید که چاندی(ژرژ) سودارشان هندی(رئیس دپارتمان فیزیک ذرات بنیادی تکزاس که به تهران هم آمده بود) ایجاد این دنیا را در «رقص لیلی» میدید و میخواست آنرا به زبان ریاضی بیان دارد؛
یادم هست که آسم باروت ترک که با عبد السلام پاکستانی انستیتوی اتمی “تریست ایتالیا” را بنیان گذاشت درکار تحقیقی خودش به نام “هندسه ی فیزیک” (برای من آنرا مانند یک پیاز شرح میداد که هزاران لایه دارد و در هر لایه ای یک دنیا دیده میشود) سعی کرده بود ساختار هندسه را یا بهتر ساختار فکری انسان را معادل ساختار طبیعت نماید؛
یادم می آید که “ژفری جو” ی چینی که من با او در چند سمینار آشنا شده بودم (بعد از اینکه نشان داد هیچ ذرّه ی با اثر متقابل قوّی یعنی هادرون ها بنیادی نیستند ) به تفکر بودا روی آورده بود و نظریه ی ” بوتستراپ” خودش را معادل پویائی طبیعت میدانست. یعنی او با این پندار که « در این دنیا همه با هم در یک شبکه ی ارتباطی قرار دارند» هیچ چیزی را مجزا از دیگری نمی دانست و لذا هر اتفاقی را در پیوند با تمام ذرّات دیگر می پنداشت و این فرآیند را غیروابسته به زمان و مکان تشخیص می داد. از این رو می بایستی براین باور بود که “تئوری برخورد ذرّات” نیز بایستی غیروابسته به زمان و مکان واقعه نوشت (تحلیل ماتریس تئوری پراش)؛ ایراداتی که سبب شد تا مدل vensiano بوجود بیآید و با آن توپولوژی (هندسه و تئوری مجموعه ها، ساختارهائ ریاضی که با وجود دگرگونی شکل تغییر نمی کنند) دوباره وارد علم فیزیک گردد.
یادم می آید که ولفگانگ پوآلی یکسال پیش از بدرود زندگی در 1957 در “انستیتوی ماکس پلانک” مونیخ گفت که اصل اتمی خودش را(Pauli exclusion ) با مشاهده ی پر و خالی شدن صندلیهای رستورانها در شهر” وین ” کشف کرده است(رابطه ی پندار با حقایق عالم با توجه به تشابه).
پس معلوم می شود که انسان مایل است طبیعت را در یک کلّ، در یک واحد، بشناسد (امر1) و همینطور می داند که پندارش نمی تواند مستقمأ بیان طبیعت باشد(امر 2). بعلاوه این پندار اگر با کلام شکل بگیرد توانائی شرح طبیعت را نیز ندارد. تجربه ولی به او آموخته است که تنها زبانی که می تواند یک رابطه ی انطباقی Correspondence با طبیعت یعنی آنچه ما با مشاهدات خود لمس می کنیم بوجود آورد همانا اشکال ریاضی هستند(شاید در بیان همومرفیسم).
اکنون می بینم که یک نفر ایرانی به نام “باستی”، با توجه به آنچه که گفته شد، می آید و تنها به این مهّم توجه نمی کند بلکه او معادله ی دیفرانسیل ” ریکاتی ” را بصورت یک واحد، یک کلّ می نگرد که نقش یک DNA برای عالم ریاضی دارد. تنها این بیان ولی برای شرح این کتاب و اندیشه های شادروان باستی کافی نیست. بلکه دراین نوشته او می خواهد بگوید عالم ریاضی که به تجربه معادل طبیعت است در معادله ی ” ریکاتی” بصورت یک سیستم خودساز و خودکار تمام پویائی و توسعه ی طبیعت را نیز در خود نهفته دارد.
حقیقت این است که هنگامیکه من در ایران در ایجاد و توسعه ی مدرسه ی عالی پارس کمک نمودم آرزو داشتم روزگاری این مدرسه در بخش علوم چیزی شبیه ” انستیتوی ماکس پلانک ” آلمان بشود. متأسفانه حسودان و دشمنان ترّقی ایران بر این آرزو مهر باطل زدند.
خوشبختانه این مدرسه افراد بسیار شایسته ای را چون باستی به جامعه ی ایران تحویل داده است که در هر حال نه تنها نامشان جاویدان می ماند بلکه افتخار ایرانیان و تمدن دیرین ایران زمین خواهند بود.
با این نوشته سرتعظیم در برابر روح دکتر مهران باستی فرود می آورم و برای روانش شادی و جاودانی آرزو می کنم. مردیکه براستی آزاده، نو اندیش، مینو منش و میهن دوست بود.
این فقدان بزرگ را به خانواده شریف وی تسلیت میگویم و خود را در غم آنها شریک میدانم.