رضا شاه » فرزند راستین انقلاب مشروطه بود

 

کاوه :

امروز سوم اسفند است و یک قرن از اقدام شجاعانه سید ضیا ء و رضا خان فرمانده دیویزیون قزاق درانجام کودتای نظامی بر علیه آخرین بازمانده سلسله  فاسد و ناکار آمد «قاجار » یعنی « احمد شاه »  می گذرد . یکصد سالی که بسیاری و بدرست آنرا « قرن امید » برای ایرانیان نام نهاده اند.

ممکن است بگویید که دولتی که رضا شاه بنیان نهاد هیچ شباهتی به دولتهای مدرن ندارد ، نه از دمکراسی و نه از انتخابات آزاد و تفکیک قوا و نه از عدالتخانه در آن خبری بود ، در جواب به این اشکال باید گفت که آنچه در ایران و از 1285 تا کنون می گذرد یک انقلاب ممتد است که اهداف ان معمولا ودر همه جوامع مشابه ،  طی چندین نسل بمنصه ظهور میرسند و مانند فصول بهارو زمستان نیست که بصورت ادواری ودور باطل تکراری واقع شوند . از سوی دیگر، مگر می توان از عدالت اجتماعی و دمکراسی سخن گفت وقتی که از ارتش و بوروکراسی واحد و باسواد بودن اکثریت جمعیت خبری نیست ، بحث بر روی اشکال واسطی است که در یک روند تاریخی در پی یکدیگر آمده ، اما سقوط به قهقرا قطعا در آن نیست ، بر این مبنا نه بر آمد رضا شاه و نه انقلاب 1357 بازگشت به عقب نبود و اگر ما ملت خود را چنان بدبخت و پخمه میدانیم که زمانی رضا شاه آنها را فریب داده و زمانی مصدق و زمانی خمینی ، و این ملت گویا منتظر است تا ما ! فقط ما ، ظهور کرده و آنها را نجات دهیم ، باید گفت که وای بحال ما با این تفکر خود قهرمان پندار و توهینی که به ملت خود رومیداریم و ملت ما البته به چنین تحلیلهایی اعتنا نمی کند .  پیشرفت و حرکت و اندیشه آن ، از مردم نشات گرفته است ما ریزه خوار سفره مردم هستیم ، هر چه داریم از مردم است ، مردمی که از 1264 و در پی حرکت قهرمانانه « میرزا رضا کرمانی » تصمیم به حرکت گرفتند و اکنون بیش از یک قرن از آن سالها به دستارودهای بزرگی رسیده اند و تا کنون هم از پای ننشسته اند .

 به قول شمس تبریزی : ایام می آید تا به شما مبارک شوند 

                                    ایام را مبارک باد از شما

                                     مبارک شمایید!

توهین به ملت را پایان دهیم !

. نه رضا شاه و نه خمینی هیچکدام ملت ما را فریب ندادند بلکه مردم ما از 1300 تا کنون از ظرفیتهای هر کدام از شخصیتهای تاریخ یکصد سال اخیر استفاده برده و بعد از اینکه هر شخصیتی ، ظرفیت تاریخی خود را از دست داده و پا را باصطلاح از گلیم خود فراتر نهاده ، ملت نیز با بی مهری تمام با آنها رفتار و به آنها پشت کرده است . به همین خاطر ملتی که در 1310 به رضا شاه « پدر ملت » لقب داد .وقتی که همین « رضا شاه »  با حمایت اشتباه از « المان فاشیستی » باعث حمله متفقین به ایران شد و بیرحمی های زیاد مرتکب شد ،  در 1320 و زمانی که سران متفقین ، « رضا شاه » را تبعید و مجبور به خروج از کشور کردند ، ملت هیچ حمایتی از وی نکرد و به همین منوال است آنچه که همین ملت  با شاه کرد و آنچه که منطقا با « رژیم ملایان » خواهد کرد . از این منظر این خمینی و … نبوده اند که مردم ما را فریب داده و به بیراهه کشانده اند ، این مردم ما بوده اند که از1264 تا کنون از ظرفیتهای هریک ازرهبران استفاده برده و بعد با آنان خداحافظی تاریخی کرده اند ، معمولا در کشورهایی که انقلاب ممتد جریان داشته شاهد چنین پروسه هایی بوده ایم . شاید اصطلاح اینکه « انقلاب فرزندان خود را می خورد » به این معنی درست باشد . در دوران وشرایط انقلابی مردم بنحو مستقیم در حال اعنال سیاست هستند و بسیر زود به هر گونه اشتباه و فریب و تقلب واکنش نشان میدهند .

به اشتباه  انقلاب مشروطه را شکست خورده میدانند.!

 بعضی از منظر اهداف یک انقلاب « بورژوا دموکراتیک » مدعی شکست انقلاب مشروطه هستند ، بعشی از منظر بر پایی یک انقلاب سوسیالیستی  مشروطیت را شکست خورده میدانند و بسیار کم هستند تحلیلگرانی که بر مبنای تحلیل مشخص از شرایط مشخص ، انقلاب مشروطه را حرکتی تاریخا پیروزمند بدانند ،اما مردم ما حاضر به پذیرش تحلیلهای مدعی عقبگرد تاریخی و ….نبوده و در تلاشی تاریخی در حال دست یافتن به اهداف انقلاب مشروطه هستند .

چرا رضا شاه را فرزند برومند انقلاب مشروطه میدانیم ؟

 نمی توان از بر پایی یک دولت مدرن و آغاز پروسه دولت – ملت سخن گفت وبر قراری تاسیسات و نهادهای ضروری آنرا بفراموشی سپرد .

ارتش واحد و سراسری ،واحد پول سرتاسری ،  سیستم اداری سراسری متشکل از وزارتخانه های تحت سر پرستی نخست وزیر ، دانشگاه و آموزش سراسری که لازمه برقراری همه این نهادها تحکیم و تقویت « زبان فارسی » بعنوان » زبان واحد » و سرکوبی دولتهای محلی که عموما هم با دولتهای خارجی روابط علنی و نهایی داشتند ، بود از ضروریات اساسی آغاز پای نهادن در روند دستیابی به نوزایی و دوران مدرن در ایران بود ه است و اینهمه بوسیله « رضا شاه بنیانگذاری شده است .

شکی نیست که این تجدد نه مانند آنچه که در کشورهای اروپایی صورت گرفت در یک روند رشد کلاسیک نیروهای اقتصادی – اجتماعی که به شکلی صورت گرفت که بعدا و توسط تحلیلگران « تجدد آمرانه » لقب گرفت و یکی از ویژگی های اساسی « تجدد آمرانه » ، شکل گرفتن یک «سرمایه داری « بود که بند ناف آن نه به تولید و انقلاب صنعتی در کشور که به صادرات و واردات و در بهترین حالت به صنایع مونتاژ وابسته بود که این شکل از سرمایه داری در ایران ، همراه با اقتصاد نفتی و رانتی ، موجد شکل خاصی ازبوجود آمدن سرمایه داری شد که به آن «سرمایه داری وابسته » نام نهادند . این نوع سرمایه داری نابود کننده تولید و توزیع سنتی و کشاورزی ایران شد بدون اینکه بتواند آنهارا در روابط جدید جذب کرده و باعث پیشرفت آنها شود و این ویژگی ، ایران و ایرانی را به راهی کشاند که نتیجه آن  انگیزش اقشار سنتی و بازار، روحانیت و روشنفکران دینی بر علیه مدرنیته شده که این تقابل با مدرنیته تا به امروز هم ادامه یافته و  حتی می تواند تا تحکیم یک نظام فاشیستی نیز ادامه یابد . با این نگرش می توان « رضا شاه » را که موجد و پایه گذار یک نظام سرمایه داری وابسته در ایران شده است مورد انتقاد قرار داد ، اما باید دقت کنیم که امکانات وتوان تولید فکر و تئوری در میان ملت ما و در سال 1300 تا چه اندازه بوده است . بنظر میرسد « رضا شاه » مجبور بوده است  در رفتار با « بریتانیا ی کبیر»هم سیاست بخرج داده تا بتواند زمینه بیطرف کردن آنان در حمایت از « شیخ خزعل » که سودای تشکیل کشوری در خوزستان ایران را داشت را بدست آورد و در این راه موفق بود ، اما سرسپردگی و وابستگی وی به پیر استعمار (انگلستان ) ادعایی است که هیچ سند تاریخی در اثبات آن بدست نیامده است . این ادعا توهین بزرگی به ملت ایران است .

مشکل دیگری که رضا شاه با ان روبرو بود سرکشی خان ها و فئودالها بود که با توجه به نفوذ سنتی خود(که از سوی آخوند ها هم مورد حمایت قرار می گرفت ) بر دهقانان بوده و  آنان را بر علیه دولت مرکزی تحریک و موجب بوجود آمدن جنگ برادر کشی بین قشون ارتش تازه تاسیس دولتی و توده روستایی می شد که که از سوی هر دو طرف بیرحمی ها و شقاوتهای بزرگی بر علیه یکدیگر صورت می گرفت .

شکی نیست که اقدامات رضا شاه همراه با سرکوب و بیرحمی هایی بوده است اما از یاد نباید برد که عبور  همه کشورها ، از این مرحله تاریخی دقیقا همراه با خونریزی و بیرحمی های مثل زدنی است . از یاد نبریم که «رضا شاه » نه یک سیاستمدار تحصیل کرده که یک فرمانده نظامی بود که حتی نام خود را بزحمت  می نوشت و داشتن چنین اهداف بلند پروازانه ای از یک فرمانده نظامی در آن دوران و شرایط تاریخی خود محل تحسین و اعجاب است .

آزادیخواهان و مردم ایران  برای پای گذاردن به قرن امید ، سختی ، مرارتها و تهاجمات وحشیانه بسیاری از سوی دولتمردان قاجار و حامی خارجی آنان دولت تزاری را متحمل شده بودند .  استبدا د صغیر ، به توپ بسته شدن مجلس از سوی قوای قزاق تحت سرپرستی کلنل لیاخوف ، شقاوت و بیرحمی های دهشتناک بر علیه مشروطه خواهان و جریان دهشتناک طناب انداختن بدور گردن قهرمانان مشروطه در باغشاه و در حضور « محمد علی میرزا » که حتی تصور آن اشک را از دیده جاری می کند.

اقدام رضا شاه و سید ضیاء در فتح تهران بموقع و قاطع بود :

در سال 1299 ، 14 سال بعد از صدور فرمان مشروطیت و در حالیکه مملکت درآتش نا امنی و جنگ داخلی و خطر تجزیه می سوخت و همه شما از آن احوالات ،  بخوبی آگاه هستید ، این « سردار سپه » و « سید ضیاء» بودند که ، نیاز تاریخی مردم و کشور ایران را  درست فهمیدند و آن اینکه اگر با یک حرکت قاطع ، زمینه قطع دست آخرین شاه قاجار از قدرت فراهم نشود نه تنها انقلاب مشروطیت نابود خواهد شد ودسترنج آنهمه رشادت ها و شجاعت ها بر باد خواهدرفت که زمینه تقسیم کشور به مناطق نفوذ کشورهای بزرگ فراهم شده و حتی در خوزستان وگیلان و کردستان و گیلان دولتهای وابسته به قدرتهای خارجی شکل خواهند گرفت .

امروز همه ما مردم ایران از آخوند و کمونیست و لیبرال و دموکرات مرهون مبارزات ایرانیان قهرمان در نهضت مشروطه بوده و کسی که پرچمدار اجرای اهداف  بگذار،  حداقلی آن نهضت بود « رضا شاه » بود . دیگر شخصیتهای سیاسی حتی توان مجری کردن همان اهداف حداقلی هم را نداشتند .

یک لحظه تصور کنید که مثلا رهبری دستیابی به اهداف نهضت مشروطه بدست گرایشات چپ می افتاد، آخوندو ملا  چنان برانگیخته شده و حکم به جهاد میدادند که اثری از آثار مشروطیت و … بر جای نمانده و بازهم قاجار بود که برای حکمروایی به ایران باز می گشت .

 همه مرهون « رضا شاه » هستیم .

اگر اخوند توانست با ایجاد حوزه های دینی سرتاسری و ایجاد سیستم حسابرسی و چاپ و نشر آثار خود  به تقویت خود در میان هواداران خود بپردازد ، اگر کمونیستها توانستند با ایجاد تشکیلات و حزب و اتحادیه کارگری بعضی از اندیشه های خود را اجرایی کنند ، اگر اندیشه ای و تفکری تحت عنوان « ملت » بعنوان مجموع ای از انسانها که خواهان زندگی متمدنانه با یکدیگر هستند شکل گرفت ، همه اینها مرهون اندیشه های ملهم از انقلاب کبیر فرانسه در « نهضت مشروطه »  و مجری آنها نیز » رضا شاه » بود . مردم بدرستی وی را ( پدر ملت ) نام نهادند و وی در حقیقت جزو اولین رهبرانی بود که موجد پیدایی مفهمومی تحت عنوان نظامهای « پدر سالار » شدند .عنوان  « پدر سالار « براستی برازنده ویژگی هایی است که نظام سیاسی «رضا شاه » صاحب آنها بود . شکی نیست که بسیار بهتر می بود که مجری اهداف نهضت پر افتخار مشروطه کس دیگری می بود که نقاط ضعف « رضا شاه » مانند تند خویی ، کم سوادی ، مال دوستی و گرفتن زمینها ی بزرگ مالکان برای استفاده شخصی را نداشت ، اما حوادث تاریخی محدود به شرایط معین زمان وقوع خود بوده اند و بنظر میرسد با توجه به امکانات ومحدودیتهای آغاز قرن 14 « رضا شاه » انتخاب مناسب آن دوران بوده است .