رفراندم

 

س.ملکوتی :

یکبار آنرا در طرح ثنویتی پیش ساخته برای طاعت مردم از قدرت  جدید و مشروع ساختن این طاعت مطرح نمودند و یکبار هم در میانه راه اپوزیسیون جمهوری اسلامی بی آنکه بستری را  مهیا دیده باشند آنرا پیش کشاند که در هوای دل مشغولی‌ها مدتی چرخ زد و سپس در کمین فرصت دیگری خزید .

حال این روزها که حکومت با بحران  مشروعیت مواجه است این ایده رفراندوم از چند سو اما در یک مسیر دارد تکرار میشود ، بی آنکه تعریف مشخصی از درک حادث سازی آن داده باشند .

برگزاری رفراندوم اما  دو مهم از بسیاری از موارد را پیشاپیش باید در نظر داشته باشد . نخست نظام خلع ید شده و یا نشسته بر فروپاشی ساختاری خود و مهم دیگر ائتلاف سیاسی و انسجام پیکره وجودی اپوزیسیون آن حکومت .

از دیگر موارد مهمی که باید در تدارکش پیشاپیش تلاش نمود ، نهاد مدیریتی انتقالی که بصورت شورا و یا دولتی موقت در نظر آورده میشود .

در غیر اینصورت بشدت باید از طرح آن در هنگامه های زودرس و پیشا آمادگی پرهیز نمود زیرا میتواند به سرعت توسط حکومت و عواملش تصاحب گردد .
اگر مردم حس کنند که حکومت و ابزار سرکوبش همچنان پابرجا هستند ، رفراندوم میتواند سرکوبگرانه و یا از میان تهی و جعلی از حقیقت گردد.
افزایش نافرمانی مدنی ، اعتراضات گسترده و نه مقطعی و پراکنده و بریده بلکه پایدار  میبایست توام با ریزش در بدنه های امنیتی اداری و حکومتی روندی رو به گسترش را طی کنند . فعال شدن گسل های درون حکومتی میبایست با انسجام روزافزون اپوزیسیون و ائتلافات همراه گردند و همه این موارد میبایست توام با تحریم بین‌المللی نسبت به حاکمیت و حمایت از اپوزیسیون باشد .
پیشاپیش باید به مردم گفته و فهمانده شود که رفراندوم نه خود دموکراسی است و نه جایگزین آن بلکه ابزاریست برای ایجاد نهادهای دموکراتیک و انتقال قدرت بدان سمت . 

در غیر اینصورت یا به بازی تبلیغاتی رژیم تبدیل میشود مانند سوریه یا مردم را وارد روندنی بی نتیجه میکند که بی تردید انسداد سیاسی را پیش از پیش می افزاید . 

به سه نمونه از برگزاری رفراندوم طی چهار دهه گذشته نگاهی می اندازیم و دلایل موفقیت و ناکامی آنها را جویا میگردیم . 
۱۹۸۸ رفراندوم شیلی به دو علت موفق میگردد .
نخست و مهم اپوزیسیون منسجم که با وحدت گسترده جبهه ای بنام نه («La Concertación de Partidos por el No»)
وارد این فرایند میگردد و دیگر بستر حقوقی و اجرایی آن که از پیش موجود بود . ارتش نیز اعلام بیطرفی نمود و حمایت بین‌المللی هم بصورت فشار بر پینوشه برای پذیرش این روند بسیار بود . 
مثال دیگر ۱۹۸۸ آفریقای جنوبی بود . که رفراندوم را به بخشی از فرایند مذاکره برای انتقال قدرت در نظر آوردند و مهم دیگر وحدت اپوزیسیون با محوریت ماندلا بود .
در اینجا رفراندم نه در ابتدای مسیر و نه به مثابه ابزار تبلیغاتی بکار گرفته شد بلکه فرایندی راهبردی در انتقال قدرت محسوب میشد . 
و اما رفراندم شکست خورده دیگری چون سوریه ۲۰۱۲ را داریم که بشار اسد تحت فشار قیام مردمی و به مثابه عامل انسداد سقوط مشروعیت خود بکار گرفت . این رفراندوم زمانی صورت پذیرفت که برخی از شهرهای سوریه زیر آتش توپخانه بودند و نتیجه ای جز تثبیت قدرت حکومت نمی‌توانست همراه بیاورد . آنهم با شکاف درون اپوزیسیون . 
در ساختار حقوقی و سیاسی کنونی جمهوری اسلامی برگزاری رفراندوم واقعی که از مواردی چون آزادی ، رقابتی و بدون دخالت حکومتی اجرا گردد ناممکن خواهد بود .
طبق اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ، همه پرسی نیاز به تصویب دوسوم نمایندگان مجلس دارد آنهم مجلسی که نماینده شورای نگهبان هستند و نه مردم . رفراندوم در این ساختار بدون نهادهای امنیتی و نظامی و فرمان رهبریت ناممکن مینماید و به همین خاطر تنها ابزاری نمایشی خواهد شد و نه آغازگر روندی برای طی مسیری دموکراتیک . بنابراین طرح رفراندوم همانگونه که گفته شد جدا از انسجام و سازماندهی و داشتن برنامه توسط اپوزیسیون باید شاهد فروپاشی ساختاری حکومت نیز باشد و یا در صورت توافقی و فروپاشی نرم ترک دولت و فراهم سازی انتقال آن صورت پذیرد .
در شرایط کنونی وقتی اپوزیسیون بجای تمرکز بر نقاط مشترک بر تقابل تمرکز دارند و فاقد مرکز هماهنگ کننده مشروع می‌باشد  میتواند  
تبدیل به تضعیف گفتمانی براندازی از یکسو  وابزار تبلیغات اصلاح طلبان حکومتی گردد  . 
پ.ن 
من متوجه نگرانی پیشنهاد دهندگان طرح رفراندم هستم و هر گز هم نمیخواهم تردیدی را در سلامت اخلاقی این هموطنان ایجاد کنم اما مطمئنم طرح زودرس رفراندم بدون فراهم سازی مقدمات آن میتواند تبدیل با بازی سردرگم شده ای در زمین بازی حکومتی گردد .