روشنفکر و روحانیت عمومی و تغییرات اجتماعی

کشور ایران از اواخر قرن نوزدهم شاهد تغییر ساختار حوزه عمومی شد. تغییر ساختار حوزه عمومی روحانیت، تقسیم آن‌ها به دو گروه روحانیت عمومی و علما و مجتهدین از اواخر قرن نوزدهم، زمینه را برای همکاری گروهی از آن‌ها با روشنفکران عمومی و درنهایت پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 فراهم کرد. روشنفکر عمومی از هسته اصلاح‌طلبان اولیه ایرانی ظهور کرد.

گروهی در ایران از اوایل قرن نوزدهم، مسئول اصلاح نظام اداری و سازمان‌دهی مجدد قشون شدند. این گروه اصلاح‌طلبان اولیه (early reformists/ frühe Reformisten) نامیده می‌شوند. اصلاح‌طلبان اولیه سعی کردند از طریق اصلاحات اداری و بازنگری در سازمان قشون در طول قرن نوزدهم، راه را برای تغییرات اجتماعی احتمالی هموار کنند. تلاش‌ این گروه در این دوران موفقیت‌آمیز نبود. آن‌ها در اجرای برنامه خود شکست خوردند و به‌تدریج از ثمربخشی اقدامات خود ناامید شدند. گروهی از آن‌ها، تحت تأثیر این وضعیت، در اواخر قرن نوزدهم از صف اصلاح‌طلبان اولیه جدا شدند و گرایش به تغییر اساسی و سرنگونی نظام حاکم پیدا کردند. این گروه، روشنفکر عمومی (public intellectuals/ öffentliche Intellektuelle) نامیده می‌شوند. میرزا ملکم خان در ظهور روشنفکر عمومی همان نقشی را دارد که سید جمال در فرآیند ظهور روحانیت عمومی داشت. این گروه از روشنفکران از بدو پیدایش در کنار روحانیون عمومی قرار گرفتند. نهضت تنباکو و پس‌ازآن انقلاب مشروطه، پیامد آغازین این همکاری است.

این همکاری سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی سال 1979 منجر شد. همکاری این دو گروه در جریان انقلاب اسلامی نشان داد که دگرگونی و به دنبال آن تغییر اجتماعی در دو ساختار اجتماعی جامعه‌ای و جماعتی متفاوت است. محرک اصلی تغییرات اجتماعی در ساختار جماعتی، تغییر فرهنگی است، درحالی‌که محرک اصلی در ساختار جامعه‌ای، تغییر اجتماعی و به دنبال آن رشد اقتصادی است. دلیل اصلی این تفاوت، حضور و عاملیت عنصر شهروند در ساختار جامعه‌ای است، درحالی‌که در ساختار جماعتی، باشنده مُلکی از عاملیت شهروندی برخوردار نیست. عاملیت باشنده مُلکی اساساً در پناه هویت اولیه نژادی، قومی، زبانی، مذهبی و دینی تعریف می‌شود؛ بنابراین، تغییرات اجتماعی در ساختار جامعه‌ای، ماهیت اصلاحی برای رفاه اجتماعی شهروندان دارد، درحالی‌که تغییرات اجتماعی در ساختار جماعتی، ماهیتی فرهنگی ناشی از دل‌بستگی‌های هویتی اولیه دارد، درنتیجه، هدف نهایی در جماعت، شورش، قیام و انقلاب برای ایجاد جماعت واحد ایده‌آل است. سنت در این روند بازتابی شده و در خدمت سیاست است. اهداف اجتماعی، در این شرایط، بر اساس آرمان جماعت تعریف می‌شود. این آرمان به‌تدریج در نماد شخصی و فردی تجسم می‌یابد. شخص یا فردی که اغلب ‌عنوان رهبر کاریزماتیک، رهبر بزرگ و بنیان‌گذار می‌گیرد و با صفات خارق‌العاده توصیف می‌شود. این شخص نماینده و تعیین‌کننده آرمان جماعت است، آرمانی که عموماً ذهنی، تخیلی، وهمی و در بهترین حالت ایدئولوژیک است. ساختار جماعتی، ساختار اجتماعی قدیمی نیست، بلکه به دلیل نقش آگاهی و متعاقباً ایدئولوژی در ظهور آن، پدیده‌ای جدید در عصر حاضر است، همان‌طور که در جماعت با گرایش فاشیسم، نازیسم، کمونیسم و ​​در چند دهه اخیر اسلام سیاسی در قرن بیستم دیده می‌شود.

روحانی عمومی، مناسب با این تحول در عرصه جماعتی، عالم دینی یا مجتهد نیست، همان‌طور که روشنفکر عمومی، انسان فرهیخته به معنای متعارف آن نیست. این نوع گروه‌ها در جوامع جماعتی با خصوصیات سیاسی از قبیل مبارز و انقلابی تعریف می‌شوند. انقلاب اسلامی در ایران، انقلاب‌های مردمی و توده‌ای در سایر کشورهای خاورمیانه و جنبش‌های مبارز و انقلابی با گرایش اسلام سیاسی، گواه روشنی بر این ادعا است (اقتباس از کتاب روشنفکر و روشنفکری در ایران که بزودی منتشر می شود).