اسماعیل وفا یغمایی
ای دوستان بشارت!چون شیر زنده است
دعوا بر سر چیست
روضه خوانهای قدیم
روضه خوانهای جدید
آقا! خانم در این سی چهل سال چه کرده اید و چه گلی به سر مبارک خودتان و ما زده اید؟و از این پس چه میخواهید بکنید؟ چه راهی را میخواهید دنبال کنیدو…
از یکطرف لباس سیاه و زرد و سرخ وسبز و آبی و….بپوشند و بیا بیا کنند و یالیتنی بگویند و در امن و امان زندگی کنند وسیلابهای توهین و تهمت را نثار هر نفس کش منتقدی بکنند و مطلقا هم دچار عذاب وجدان نشوند که وجدانی باقی نمانده بود وآنطرف دنیا هی کربلا پشت کربلا! و نینوا پشت نینوا و جنازه های تکه پاره پیر و جوان و…..
شاید هم بزرگان کاملا بریده و دچار تحول در وجدان شده به تبع آخوندهای قدیمی خوب فهمیده بودند فواید روضه خوانی چیست وچطور میتوان با جنازه و روضه و بازهم به بازی گرفتن احساسات یعنی همان دجالگری از زیر بار سئوالات در رفت!و به زندگی پر شکوه خود در پناه جسدها ادامه داد.
گناه عاطفه اقبال و امثالهم
روضه نخوانید بل بساط کربلا و بیا بیا را تعطیل کنید بل این جماعت اسیر را نجات دهید. بل راهی نو را اعلام کنید…..
و لاجرم پامنبریها و سینه زنان «هیئت دیوانگان حسینی» با فرهنگ قائد بزرگوارنوشتند و فحش دادند و تف و لعنت نثار کردند و میکنند در هر حال….
راهی درست و انسانی و منطقی برای رسیدگی به بازماندگان، کسانی که با تمام وجود عشق ورزیدند و در طرف مقابل با تمام وجود مورد جفا قرار گرفتند پیدا کنند که دوران روضه خوانی تمام شده است.بجای دشنام دادن به بقیه یک مرکز امداد رسانی ایجاد کنید و این انسانهای اکثرا پنجاه شصت ساله را که سی سال در بیابانهای عراق به مهر شما جان کندند و جان دادند به مهر بنوازید
و اما در باره اینکه ایشان مرا «شاعر فضولات خوار» خوانده اند غمی نیست من ایشان را ابتدا دعا میکنم و میگویم پیرمرد:
همچنین ترا از مقوله خود خوری بر حذر میدارم و میگویم مبادا خودت پس از رویت وجود مبارکت در آینه،قرار از کف بدهی بپری و خود،خود را بخوری که حتی شیخ ابو عرعور معروف چندی قبل فتوائی داد که در صورت گرسنگی و نبودن غذا میتوانید قسمتی و یا تمام همسرتان را بخورید! ولی نگفت خودتان را بخورید و نیز خداوند متعال در سوره نسا آیه 30فرموده است
” ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحيما و من يفعل ذالک عدوانا و ظلما فسوف نصليه نارا “
ترا به خدا انحطاط کامل انسانی و میزان پستی و دنائت را می بینید؟
یاداشت تو و مطمئن شدن از اینک شیر زنده است مرا واداشت این قصیده را نیز تقدیم کنم. به امید طول عمر شیر. یا علی
6 اکتبر 2016 میلادی
ای دوستان! بشارت! چون شیر زنده است
سرحال و چاق و چله و شنگول و گنده است
هم اشکمش چو طبل و همان سینه چون سًپر
چنگولهاش تیز و چو چاقو برنده است
چون «سنت اش» که «تهمت و توهین» بود بجاست
پس زنده باد، شیرنمرده ست!زنده است
شیر است و پادشاه وحوش است و احتیاط!
چون این جناب همچو گذشته درنده است
شیراست لیک دشمن شیراست و عاشق
روباه جیره گیر و شغال چرنده است
در توی غارخویش بر افراشته «دو چیز»
بر ریش ما به قهقهه در حال خنده است
گه چرخ می دهد «دم» و گه «آن دگر» به شوق
بختش بکام ونیز بلیطش برنده است
دم را تکان به چارسو و شش جهت دهد
هر جا که دانه ایست جنابش پرنده است
معیار نیک و بد چو بود شخص شیرخان
جائی برای بحث عزیزان نمانده است
خیر است عین شر ،اگرت شیر گویدا
شر عین خیر،خشتک منطق درانده است
بر میز کار کرده جهان را دراز و، سخت
در کاراره کردن و گهگاه رنده است
خواهد زنو جهان نوینی،که سرورش
آقای شیر و هر که جز او عبد و بنده است
ای اهل انتقاد حذر ، چونکه منتقد
یار «فقیه جاکش برفرق سنده» است
فرموده شیر: هرکه مخالف! بدون شک
یا کونی است یا که قرمساق و جنده است
ای بانوان محترمه قدری احتیاط
گر ما «نرینه ایم» جنابش «نرنده» است
ما را بسنده است یکی یا دو تا!!ولی
او راکجا تمام خواتین بسنده است
شیر شکافدوست به هر جا شکاف یافت
در آن چپنده ، یا که در آن در تپنده است
کرده حلال کون و مکان را به خویشتن
در پیش او تمامت هستی خمنده است
امروزه روز ،تهمت و توهین سلاح شیر
فردا بدان که نوبت ساطور و کنده است
امروز گر چه نیست به تخت ظفر، چنین!
فردا به تخت !وای به احوال بنده است
امروز اگردو گوش ترا شیر میکشد
فردا زبان و بیضه ات از بیخ کنده است
***
آقای شیر! شاعر پیر ار چه طنز گفت
از بهر خیر بود،کمی گر زننده است
ازما بغیریاد نماند به هوش باش
«مرحوم شیر»نیز چو «شاعر» رونده است
جامی زریق رحمت ما راست منتظر
نوشیم اگر نه!تنقیه آوخ ! چپنده است
غیر از خدا که ساقی این ریق رحمت است
هر کس که زنده است ورا سرکشنده است
دو گز زمین و ده گز کرباس، سهم ماست
هم سهم آنکه اسب زگردون جهانده است
روزی رسد نه دیر که مرحوم میشویم
خوبا کسی که خاطره اش، نیک مانده است
رفتند و میرویم و پس از ما روند نیز
باری حقیقت است اگر چه گزنده است
لینک ها
باز هم لیبرتی و باز هم جان ساکنان لیبرتی
آش کشک خاله مریم وپاسخی به بیست و چند مقاله
بازهم کشتار و نقش آفرینی تیغه های قیچی جنایت .
*میتوانیم فرض کنیم کمپ لیبرتی جابجا شده است
شاید آینه ای لازم باشد
کی بود کی بود من نبودم
پیش از آنکه کشتار ششم انجام گیرد