زنده‌ باد اعتصاب نفتگران!

 

بهرام رحمانی :

(کارگر نفت ما          رهبر سرسخت ما)

زمانی کار برای انسان به یک لذت تبدیل می‌شود که به فول کارل مارکس خودش را در چیزی که خلق کرده ببیند. کار ما باید این فرصت خلاقیت را به ما بدهد تا به واسطه آن بتوانیم جنبه‌های خوب‌مان را به نمایش بگذاریم، این جنبه‌ها می‌تواند انسانیت ما باشد، یا هوش یا مهارتی که داریم.

اما اگر شغل عذاب‌آوری داشته باشیم که نتواند احساس‌مان را درگیر کند، افسرده و ناامید خواهیم شد. کارل مارکس، هم‌چنین در «جنگ داخلی در فرانسه» توضیح می‌دهد که ما چگونه در کمون پاریس برای نخستین بار جامعه‌‌ای را تجربه کردیم که در آن کارگران به قدرت رسیده‌اند. وی می‌نویسد: «تغییری که کمون در پاریس به وجود آورد، شگفت‌آور بود.» و واقعا هم اعجاب‌انگیز بود! کمون پاریس تغییر را ایجاد کرد که در مرکز آن قیام زنان قرار داشت، «زنان واقعی پاریس- قهرمان، سربلند و از خود گذشته.»

کارل مارکس در تحلیل نظام سرمایه‌داری از کالا آغاز می‌کند و هر آن‌چه جهت تبادله تهیه و تولید شود، کالا محسوب می‌شود. کالا در قدم اول باید یکی از نیازها را برآورده سازد‌. این نیازها چه مادی باشد و چه معنوی (کتاب، شعر، تابلوی نقاشی، قرص نان و یا یک دست لباس) تفاوتی در نفس مسئله ندارد.

سرمایه همان کار مادیت‌یافته کارگر است که از مالک خود بیگانه می‌شود و نزد سرمایه‌دار تراکم می‌یابد. آن‌چه کارگر را در بند برده‌گی و مزدوری کشیده و استثمار می‌کند، این عنصر مادی یعنی کار مادیت‌یافته طبقه کارگر است که نزد سرمایه‌دار متمرکز می‌شود. سرمایه هم مانند هر کالای دیگر یک کالا است، چه افزار و وسایل تولید باشد یا سرمایه مالی از قبیل ارزش‌های تضمینی قرار‌دادی مانند اسکناس، چک، سفته، اسناد بهادار، اعتبار مالی و غیره.

طبقه کارگر، زاده شیوه تولید سرمایه‌داری است و تضاد و تقابل طبقاتی آن از همان بدو پیدایش تاکنون با کلیت سیستم سرمایه‌داری بوده است. درک از مبارزه طبقاتی میان طبقه کارگر و سرمایه‌دار، ابتکار کارل مارکس نیست، بلکه اقتصاد‌دانان بورژوازی پیش از مارکس آن را دریافته بودند. آن‌چه مارکس را از اقتصاد‌دانان بورژوازی متمایز می‌کند، کشف ارزش اضافی در پروسه دوم روند تولید یعنی کار مازاد و بدون مزد طبقه کارگر است. بر این مبنا، کارگر در سیستم سرمایه‌داری بر پایه تولید ارزش اضافی در نظر گرفته می‌شود و نوعیت کار مورد بحث نیست. این تولید‌کننده‌گان ارزش اضافی می‌توانند کارگران تخصصی باشند و یا غیر‌تخصصی؛ چه دکتر باشند یا مهندس، آموزگار، نجار، آشپز، آوازخوان، رقصنده و غیره. آن‌چه اهمیت دارد، تولید ارزش اضافی است و بس. مارکس کارگر نظام سرمایه‌داری را بر پایه تولید ارزش اضافی مورد بررسی قرار داده است.

در سیستم سرمایه‌داری دو طبقه روبه‌روی هم  و در جدال دایمی قرار دارند؛ طبقه کارگر و طبقه سرمایه‌دار. مبارزه طبقاتی و اقتصادی طبقه کارگر، پایه مادی مبارزه سیاسی آن است. در این مبارزه نقش عناصر آگاه طبقه کارگر یعنی سوسیالیست‌هایی که پایبند به سوسیالیزم علمی مارکس باشند، بسیار مهم است. بدون انسجام و اتحاد و تشکلی که بتواند طبقه کارگر را آگاهی سیاسی دهد و رهبری کند، نمی‌توان از این فلاکت‌ها و بحران‌ها و بن‌بست‌ها رها شد.

  ادامه مطلب