زن زندگی آزادی خصم آشتی ناپذیر خرافه اندیشی و واپسگرایی!

سایه جنگ بر کشور ما سنگینی میکند. هنوز جنگ آغاز نشده، میتوان تاثیر ویرانگر انرا همراه کشیدن ماشه تحریمات بین المللی، در بازارهای گونا گونان از خرده تا عمده فروش ملاحظه نمود. افزایش قیمت دلار تا این لحظه حوالی 116 هزارتون مورد معامله قرار میگیرد. بهمین ترتیب، شاهد بر افزایش قیمت طلا بوده ایم. قیمت یک سکه طلا از مرز 15میلیون تومن هم گذشته است. هم اکنون حرف از افزایش قیمت بنزین است. با ابزار جیره بندی دولت ممکن است بتواند از گسترش گرسنگیی جلوگیری بعمل آورد. اما، هماکنون، انعکاس اضطراب و نگرانی، ترس و وحشت را میتوان در چهره اکثریت مردم، در رفتار و کردارشان، درنگاهشان، در اماکن عمومی  مشاهده نمود..

 در عین حال، ما در زمانی از سایه شوم جنگ سخن میگوئیم که قتل مهسا امینی، در 301، همه چیز را دگرگون ساخت و جانی تازه در روح رنجدیده مبارزه بر علیه رژیم سفاکی همچون حکومت آخوندی دمید. جنایتی که به خیزش و خروشی انجامید که بظهور جنبشی تاریخی و نمردنی، جنبش زن زندگی آزادی منجر گردید. فرصتی استثنائی برای حرکت بسوی همبستگی و وحدت و یگانگی  و از همه مهمتر سوار بر دیدگاهی برخاسته از جنبش زن زندگی آزادی که در دوران اعتراضات خیابانی در 301 ظهور یافت و بیش از پانصد کشته، جوان و نوجوان، پسر و دختر و هزاران هزار زندانی بجای گذاشت..

  شعار زن زندگی آزادی، را باید همان شعاری سحر انگیزی خواند توانا به آفرینش وحدت و یگانگی ویکتائی ساختن جنبش ها، گرایشها، تعلقات، تفکرات و ایده های گرناگون. آیا میتوان تصورکرد اندیشمندی را ناتوان ازتعظیم و تکریم در برابر زن، حداقل همطراز با مرد، مگر انکه این اندیشمند بزرگ در دل اسلام، در دل کوفه و کربلا زندگی کند. 

آهمیت شعار زن زندگی، در آنست که شفاف است و صریح و ساده با بکارگیری واژه هایی روز مره بر سر زبانها، واژه هایی،همچون، زن زندگی آزادی. که در آن نه، زن واژه ای بیگانه است و نه زندگی و آزادی. که بیانگر دیدگاهی ست ماورای منافع فردی و یا شخصی، گروهی، قشری و یا طبقاتی. و البته که میتوان آنرا آلترناتیو یا بدیل نظام ولایت فقیه، نیز، خواند که خود سوی و جهت جنبش زن زندگی آزادی را نشان میدهد. جنبش زن زندگی آزادی با خود چنان شور و هیجانی را آورده است که میتواند حاکمان مقدس حکومت دینی را رهسپار بهشتی بسازد که الله دیر زمانی ست برای پذیرایی از آنها آماده نموده است. چرا که، جنبش زن زندگی آزادی، خصم آشتی ناپذیر خرافه اندیشی و واپسگرائی ست. در نتیجه، قبل از آنکه شرایط مادی را دگرگون سازد گفتمان اجتماعی را در عرصه فرهنگی تحت نفوذ خود قرار میدهد.

در عین سادگی ست که شعار زن زندگی آزادی، دارای مفهومی ست عمیق و کلی، که آنرا میتوان با مفاهیمی کلی و گسترده ای، همچون جهان بینی های گوناگون سوار بر باورها و اعتقادت متفاوت فرهنگی، هنری، بومی و محلی و بویژه دینی مقایسه نمود. باور و اززشهایی که اعتقاد به آنها تمامی اقشار و طبقات و گروه های مختلف جامعه را بهم پیوند میزند. ارزشهائی که زندگان مشترکن بدان باور دارند، برغم اختلافات عمیقی که جایگاهشان در جامعه طبقاتی وجود دارد.

پس، بنظر میرسد چندان خسارتبار نباشد، اگر، لحظه ای صرف  شفافسازی فهم کلام زن در شعار زن زندگی آزادی نمائیم. همین بس که بپرسیم، آیا، جهان هستی میتوانست بوجود آید بدون وجود زن؟ ایا نسل انسان میتوانست بقا یابد بدون وجود زن؟ حال آنکه، زن با این مقام شامخ در جهان هستی، در کیش اسلام، نیم مرد بشماراید. که در کیش اسلام، الله زن را افریده است برای رضا و تلذذ مرد. بین این دوموجود، زن و مرد، فاصله ایست ناپیمودنی، در جامعه اسلامی-آخوندی، هر دو از یک نوع، نوع انسان، مخلوق یک خدا، اما، یکی موجودیست کامل و دیگری موجودی ناکامل و ناتمام یا نیمه تمام، که نهایتا، براحتی تعبیر میگردد جایگاه زن خدمت است به مرد. که زن همچون، اسیر و کنیز وظیفه ای ندارد مگر تسلیم و اطاعت از خواست و اراده مرد.

در شعار زن زندگی آزادی، زن، بدیل زنی ست بر ساخته دست اخوند، مبلغ دین اسلام، نیم مرد، بر اساس گفتمان مقدس الهی، برگرفته از کتاب آسمانی “قران.” در شعار زن …، زنی را ارائه میدهد، شجاع و بی باک، مستقل و آزاد، اماده گذشت جان و ارائه مهر و محبت، و عقل و خرد بی پایان، شانه به شانه مرد. مسلم است که فهم و درک زن در این خلاصه پایان نمیگیرد، شناخت گسترده تر جایگاه زن در تاریخ، پیوسته و بطور مدام، نیازمند مطالعات وسیعتری ست .

البته که دین اسلام، تنها، وجود زن را بعنوان یک انسان نا برابر با مرد نفی نمیکند بلکه، بطور کلی، از نقطه نظر اسلام، زندکی(ذومین جزء شعار) در جهان مادی دارای چندان ارزشی نیست، دورانی ست کوتاه و گذرا. که زندگی واقعی وقتی آغاز میگردد که به مرگ و نیستی می پیوندی. زندگی، نه ارزش زیستن را دارد و نباید، هرگز، فراموش نمود که  زندگی در این جهان، اگرچه پایان مییابد، اما، در آن جهان دیگر، جهان ماورائی، پایان ناپذیر است زندگی.. دیدگاهی که آرامش دوستدار،متفکری بزرک در هنر اندیشیدن، “اسلام افلاطونی” مینامد. البته که زندگی در این جهان موقتی ست و پایان پذیر. که زندگی در دنیای مادی، در خدمت حرص و طمع و کسب مستمری ثروت و قدرت است. زندگی، بویژه، در جهان مدرن، زندگی ای ست سراسر غرق در خوشی و لذت و بفراموشی سپردن آفریدگار یکتا و یگانه، الله. یکی از دلایل، تصاد آشتی ناپذیر بین نظام ولائی و غرب برهبری آمریکا.

 چه، سعادتمند انکه در این جهان زندگی را براساس احکام الهی و یا شریعت اسلامی سامان داده، همچون، نماد تقوا و پرهیزکاری، مستقیم وارد بهشت شود وچه حوری هایی را که در اغوش نکشد. بی جهت نیست که ارزشهائی همچون، “قناعت” بمعنای  “کم خواهی” و “صبر” و “تحمل” در باورهای اسلامی مورد تاکید قرار میگیرد. ارزشهای سکون آفرین  و رضامندی با اندکی، و یا هر آنچه که میرسد تا زمان رستگاری و زندگی در آرامش ابدی.

بنابر دیدگاه حکومت آخوندی، ارائه دهنده “اسلام ناب محمدی” جنبش زن زندگی آزادی، جنبشی ست رها از هر تعهد و یا قید و بند دینی، زندگی سراسر آلوده بکفر است و گناهان کبیره. یا به فهم امروزی، رها از بندهای اسارت و بندگی، بنا بر قواعد و قوانین شرع اسلامی. مسلم است که آخوند حاکم، زندگی را نفی دین  ببیند، بویژه، زندگی به معنای تلاش و کوشش و خوشزیستی، خلاقیت و آفرنیش دایمی.

مشکل حکومت اسلامی، از آغاز بنظر میرسد تغییر و دگرگون ساختن ساختار های بروکراسی ، بویژه، کنترل نهاد تعلیم و تربیت بوده است. شواهدی وجود دارند که در ادامه وضع موجود نه تنها کنترل نداشته اند بلکه خشم بسیاری را بر علیه خود بر افروخته اند. حال آنکه مشکل حکومت آخوندی، فهم یک موضوع ساده است که بجای انکه زندگی را غنیمتی بشمار آورند برای، ساخت و ساز ساختارهای عظیم، زیستن در شادی و طرب، در رفاه و آسایش، ترجیح میدهند که آنرا هم بیامیزند با عزاداری و اشک گیری و خود زنی. بویژه، اگر، همراه باشد با برگزاریهای مراسم ایرانی، همچون نوروز. که آخوندها از سر اجبار و تحمل درد و رنج بسیار، در طول تاریخ، باید از گلوی خود بدرون فرو میبردند، آنهم، در زمانیکه ، هنوز، منبر روضه و موعظه به منبر خطبه و قدرت تبدیل نشده بود. اگر چه، هنوز، از  برگزاری نوروز اکراه داشته و دارند، باید هر سال به عید نوروز و مراسم آن احترام بگذارند. آخوندها ترجیح میدهند در عزاداری امام حسین، مردم را بگریه و خود زنی وا دارند، تا ترغیب بگذراندن زندگی در رفاه و آسایش و خوشی.

 حال، اگر، بآخرین کلام شعار زن زندگی آزادی بنگریم، در یابیم که بوئی از ازادی از کلام الهی بمشام نمیرسد، مگر با ابزار تاویل و تفسیر. چه جای تردید است، بشنیدن این سخن و یا نیافتن واژه آزادی در کلام الهی، چه جستجوگران حوزه ای در پی یافتن واژه ای هموزن آزادی در کلام مقدس و یا درحدیث و روایتی، شب بروز نیاورند. همچنانکه شواهد تاریخی نشان میدهد دین اسلام هم با زن ساخته است. یعنی که هم زن را مورد استثمار مادی قرار میداده است و هم بلحاظ جنسی و هم با کارگران و صنف فروشندگان. اما، حکومت آخوندی هرگز، میانه خوبی با آزادی نداشته و هنوز هم ندارد از هر گونه ابزار تبلیغاتی از جمله ساختن فیلمهای مستند و باصطلاح تاریخی که همین بس قدری از سطح بدرون راه یابی، آنگاه براحتی بیاموزی و تجربه کنی که چرا اسلام، خصم آشتی ناپذیر آزادی ست. چرا دین اسلام، دین تسلیم است و اطاعت و فرمانبری، کنشی که بازتاب میابد در عبادات روزانه، واسطه ای در خدمتعادی پنداشتن تسلیم و اطاعت و فرمانبری که در آئین شیعه، تقلید و تبعیت هم بآن افزوده میشود.  اما، حکومت اسلامی، هنوز نپذیرفته است، که اگر تا کنون از آزادی شکست نخورده است آزادی خواهد درخشید و زندگی بشر را درخشان میسازد

https://firoznodjomi.blogspot.com
https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com