ساز سازمان ملل و سازمان مجاهدین

 

موسی حاتمیان :

سپاه پاسداران در خیز تصاحب ریاست جمهوری، برای قبضه کردن هر سه قوه اجرایی، دیروز زنان و مردان بی دفاع را در سراب کهمان الشتر لرستان به گلوله بست، و پس از مجروح کردن بسیاری، دستگیری سی و سه نفر را نیز بعنوان آغاز کنندگان اغتشاش و…دستگیر و اعلام کردند.
همین نیروهای امنیتی و سربازان گمنام امام زمان، در ماه رمضان اشغالگران، امروز نیز به خانه ی منوچهر بختیاری وحشیانه حمله کردند، او و همسرش و حتی کودکان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، منوچهر را در صندوق عقب انداختند، و مردم همسایه آنها را نیز بخاطر اعتراض آنها مورد ضرب و شتم قرار دادند، منوچهر بختیاری را به زندان بردند، و آه و ناله ی مادر بزرگ پویا بختیاری هشتاد ساله و بیمار، قلب هر وجدانی را جریحه دار و بدرد می آورد، و می گوید پسرم فقط دادخواه پویای من است…
پس از این حمله ی وحشیانه، همین هجوم را بر سر مزار ابراهیم کتابدار نیز تکرار کردند، و با رفتار خشونت‌آمیز، مانع تجمع سکینه احمدی(مادر ابراهیم کتابدار) و  همراهانش بر مزار پسرش شدند، همچنانکه فرزانه انصاری فرد که تنها دادخواه قتل برادرش فرزاد است، را به اتهام تهدید امنیت ملی به دادگاه انقلاب بهبهان فرا خوانده اند، و دهها حکم حبس ابد و دستگیری و احکام زندان در تهران، کردستان، آذربایجان، لرستان، بلوچستان و…فقط طی امروزی که در آستانه ی روز جهانی کارگر، از طرف وزارت اطلاعات با فعالین کارگری نیز تماس گرفته اند، و آنها را تهدید کرده اند، که در مراسم روز جهانی کارگر شرکت نکنند…
 
شم ضد انقلابی جانیان حاکم را ببینید، که پس از هفته ها باز کردن فضا برای تظاهرات، و مصاحبه و آماده شدن برای تن دادن به بیش از اینها، به خود آمده، و ماسک را از چهره ی واقعی حکومت اسلامی بر می دارند، اما چرا؟
 
حکومت جنایتکاران حاکم، با تجارب چهار دهه سیاست سرکوب در داخل، و گروگانگیری و تروریسم در خارج، خوب بیاد دارند که در هنگام فیل هوا کردن رفسنجانی آنروز، مشابه ظریف امروز، برای اروپایی ها و آمریکایی ها، و وارد کردن سازمان ملل یا سازمان دول حقوق بگیر ایشان برای تلطیف فضای پس از آن قتل عام هولناک و گزارش شرم آور رینالدو گالیندپل، که اولین قربانی پس از آن، دکتر کاظم رجوی در همین اردیبهشت آن سال بود…، و قوانین بازی و سیاست مماشات آنها را در مذاکرات معامله گروگان های فرانسوی با هر دولت میتران و شیراک، تا حمله به اشرف در شش مرداد و درست در زمان حضور وزیر دفاع آمریکا در آنجا، و تکرار همین دیپلماسی گروگان ها با دولت اوباما و دولت ترامپ(امامزاده ی حسرت بدلان)، تا همین مذاکرات وین را خوب می دانند.
بله آنها خوب می دانند، که وقتی سازمان ملل – دول،  حکومت اسلامی زن ستیز را در کمیسیون مقام زن سازمان ملل می پذیرند، و اگر چه آش آن چنان شور است، که هیلل نویر(Hillel Neuer) مدیر اجرایی دیده‌بان سازمان ملل نیز در اعتراض شوکه شدن می گوید که : این انتخاب یعنی انگار یک آتش افروز را رییس آتش نشانی کرده باشیم…، اما جنایتکاران طرف معامله می دانند، که ساز سازمان ملل را حقوق دهندگان بودجه ی آنها تنظیم می کنند، نه امثال مدیر اجرایی دیده‌بان، بنابراین وقتی دومین علامت را از دولت و تیم مذاکره صاحبان جدید قدرت در کاخ سفید مبنی بر لغو تحریم های حقوق بشری رژیم و … را نیز دریافت کردند، با خیال راحت، نقاب این مدت اخیر را کناری گذاشته، و شروع به قلع و قمع مردم کرده اند.
 
حکایت سازمان مجاهدین نیز دست کمی از سازمان ملل – دول مذکور ندارد، و در چند دهه ی گذشته به یمن رهبری پاکبازی که همه چیز را چوب حراج زد، و ساز رهبریش و سازمان و اقتصاد و حتی عملیاتش را نه حتی رهبران دول، بلکه امثال هبوش و…برایش تنظیم کرده و می کنند، و حالا هم که من نمی دانم ساز حمله ی دیوانه وار به ایرج مصداقی را کدام هبوش، یا شیخ و سید جدیدی برای رجوی تنظیم کرده است، و هر دم از باغ بری می رسد، در تازه ترین تازه تر انتران لوطی هفت خط، حسین داعی الاسلام را به صحنه آورده، تا مدعی محاکمه ی همزمان نوری و مصداقی بشود. 
وارد کردن این حسین، حکایت همان مثال دیده بان سازمان ملل در باره ی رژیم است، زیرا این آقای علی قادری مسئول قدیمی تشکیلات رجوی نمی تواند انکار کند، که در پروژه ی دستگیری، و شکنجه ی حدود هفتصد تن از اعضای قدیمی و جدید تشکیلات که بدستور رجوی در سال ۷۴-۱۳۷۳ به اجرا درآمد شرکت مستقیم نداشته است!، آیا علی قادری انکار می کند که چندین نفر از زندانیان آن پروژه در زیر شکنجه به قتل رسیدند؟، آقای داعی – قادری شما که در نشست حضوری رجوی با اولین اکیپ آن زندان نشسته بودید، و شاهد بودی که وقتی رجوی آن برخورد زننده با مهرداد نیک سیر را کرد، در حضور تمام شما به اصطلاح برادران مسئول قدیمی و شورای رهبری، چطور جلوی رهبری عقیدتی شما ایستادم، و هنگامی که او تلاش کرد که شبهه ای در باره زندان دهه شصت من نیز ایجاد کند، در پاسخش گفتم اگر از زندانیان زمان شاه تا خمینی کسی کم آورده باشد، آخرین نفرش من هستم…و او که انتظار چنین پاسخی را نداشت، و خوب اطلاع داشت که من از طریق دبیر دبیرستان مان آقای کاظمینی(گروه پاکنژاد) از زمستان ۱۳۵۵ در جریان وضعیت رقت انگیز زندان رهبری شما بوده ام، دیدی که چطور سکوت کرد، و شاهد بودی که از آن جمع شما شکنجه گران حاضر، فقط “فضلی” به اشارتی برخاست، و سعی کرد دیگر زندانیان همراه مرا وادار به حمله به من بکند، و فریاد می زد، نامردها موسا دارد به مرز سرخ و رهبری عقیدتی شما بی حرمتی می کند و چرا او را جر نمی دهید و…، آیا فراموش کرده ای که چه به فضلی گفتم و چطور او را هم سرجایش نشاندم، و بر خلاف خواست شما تمام بچه های زندانی احترام مرا داشتند(که بعضی از آنها نظیر مهرداد نیک سیر، محمدرضا بختیاری و…در اشرف کشته شدند، و بعضی نیز جدا شده و در فرانسه و آلمان و…زندگی می کنند)، شاید آنروز علت ایستادن و آن ریسک مرا نمی فهمیدید، همچنانکه قادر و محمدرضا و مهرداد و سیاووش با گرفتن دست من سعی می کردند، مرا آرام کرده و به آرامی می گفتند، موسا بشین، دیوانه شده ای، تو را می کشند…و علیرغم اینکه وقتی رجوی میزش را چپه دید، و به بهانه‌ی نماز شب، نشست با ما را قطع کرد، اگرچه در خروج از آن سالن نیز توسط شورای رهبری تلویحا به سرنوشت محمدرضا صداقت تهدید شدم!، ولی بر خلاف توهمات همه ی شما ، من رجوی را خوب می شناختم، که از دوران زندان چه بزدلی بوده است، و در فرار تاریخساز و پرواز تاریخساز و حتی آن پروژه ی زندان و شکنجه ی اعضای تشکیلات، و…همه و همه را ناشی از شخصیت بشدت فرو ریخته، ترسو، بیمار و تعادل قوایی او می دیدم، بنابراین حتی در آن نشست بعدی که کلتش را درآورد، و بر شقیقه گذاشت(البته بضامن!) و مدعی شد که اگر خاتمی باعث تثبیت رژیم بشود، خودم را با یک گلوله تمام خواهم کرد، تا همه چیز بنام خودم تمام بشود…، یقین داشتم که بزدل تر آنست که حتی خودکشی کند، همچنانکه همواره به ما یادآوری می کرد، شرم یک احساس انقلابی ست، اما خودش بویی از آن نبرده بود، و بقول شاملو، 
گاه
آنچه ما را به حقیقت می رساند
خود از آن عاری است
زیرا
تنها حقیقت است
که رهایی می بخشد!
بله، علی قادری باید بداند، که تنها حقیقت است که رهایی می بخشد، نه رقص رهایی!
 
اگر چه پس از مقاله ی قبلی، یک نفر از جدا شده های از سازمان، که مانند برادر دیگر این داعی الاسلام مدعی رابطه نداشتن با مجاهدین است، مرا با شیوه های مرسوم مجاهدین تلویحا تهدید کرد، اما باور کنید که آن ممه ی رسیدن به قدرت و حکومت اسلامی دیگری را لولوی خمینی و خامنه‌ای برده است، و شما بدلیل همان بحران هویت نخستین، آب در هاون رمضان می کوبید، و بجای تلاش برای همبستگی جهت مبارزه با رژیم، گرای عکس می دهید، و ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمائی و…هدف قرار داده اید، تا خیال حکومت جنایتکاران حاکم را آسوده کنید…
 پس شما در این ایام رمضان مظهر عبادت دو جهان!، همان قرآن را به سر بگیرید،  و رو به گندآب جمکران مخفیگاه رهبری عقیدتی تان أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ بخوانید، و همان تبریکات کنونی سایت مجاهدین و سایت های تابعه برای تولد امام حسین و تسلیت و عزاداری شب های قدر تان را منتشر کنید، همچنانکه در یک اقدام سوال برانگیز دیگر در روزهای اخیر معلوم نیست چرا دوباره بخشنامه ۲۲ مهر ۱۳۷۶ مسئول شورا به اعضای شورای ملی مقاومت برای الزامی بودن اطلاع دادن تماس اطلاعات رژیم با خودشان را بایستی بلادرنگ به دبیرخانه شورا اطلاع دهند…را بدون شرح در سایت مربوطه منتشر می کنید، و به مردم نامحرم هم توضیح نمی دهید، که آیا آن سمفونی دفترچه سبز بالاخره رمزگشایی و رونمایی شده یا چه خبر شده است…؟
(سایت شورای ملی مقاومت
به شرطی که پس از این مقاله دوباره سریع حذف نکنند)
 لذا به داعی الاسلام ها، و تمام حامیان حجت الاسلام ها و حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی، و دیگر قورباغه های این سمفونی  هم ساز جنایتکاران حاکم بر میهنمان(به توصیف اسماعیل وفا یغمائی)، تنها باید گفت: ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری!
 
در پایان اصلأ بگذارید خیال رهبری عقیدتی شما را راحت کنم، گیرم که در ادامه این سیاست مماشات مذاکرات وین و…حمید نوری جنایتکار نیز مشمول همین دیپلماسی گروگان ها بشود، تا رجوی و رئیسی نفس راحتی بکشند، اما رو سیاهی به ذغال خواهد ماند، و این فریاد مادران خاوران را فراموش نکنید که:
نه می بخشیم، و نه فراموش می کنیم!
 

پنج شنبه ۹ اردیبهشت 

۲۹ آوریل ۲۰۲۱

 سوئد