
مهدی اصلانی :

۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ سالروز قتل مرتضا کیوان تنها غیرنظامیی گروه اول افسران سازمان نظامی حزب توده است. حتا نمیتوان گفت اعدام! با هرخوانشی قتل است. قتل
—————-
شاهرخ مسکوب پس از ۲۸ مرداد و در شکنجهگاه زندان زرهی با دو تصویر روزهای شکنجه را تاب میآورده:«جز مادرم و او (مرتضا) کس دیگری نبود. فقط این دو تا نگاهم میداشتند. یکی زنده و یکی مرده. در آن روزها اینها وجدان مجسم من بودند که از من جدا شده بودند، روبه روی من ایستاده بودند. هم مرا میپاییدند و هم دستم را میگرفتند
(نگاه کنید به شاهرخ مسکوب کتاب مرتضا کیوان)
———————-
آیدا میگوید آخرین کلامی که شاملو پیش از وداع بر زبان جاری کرد مرتضا کیوان بود. شاملو سه روز بود که نخوابیده بود و درد شدید داشت بهش گفتم:«احمد یهخورده چشماتو همبزار شاید خوابت ببره؛ شاملو گفت: نه! اینطوری بهتر میبینمش؛ زلال میبینمش. گفتم: کی رو؟ گفت: مرتضا رو. بعد رفت تو اغما و دیگه حرف نزد.»
سالِ بد
سالِ باد
سالِ اشک
سالِ شک
سالِ روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سالِ پست
سالِ درد
سالِ عزا
سالِ اشکِ پوری
و خونِ مرتضا