سخنان نوری علا پيش از حضور آقای بيژن کيان در نشست مهستان 

 

نوری علا :

سلام می کنم  خدمت خانم ها و آقایان، هموندان گرامی ام در مهستان سکولار دموکرات های ایران و نيز بينندگان و شنوندگان این برنامه در هر کجای جهان که هستند. من، بعنوان مسئول شکل دادن به برنامه های یکشنبه های مهستان وظيفه دارم برای هر نشست یکشنبه شخصيتی را دعوت کنم تا درباره یکی از مسائل حياتی مبارزه با حکومت اسلامی صحبت کرده و سخن خود را در معرض نقد و اظهار نظر و پرسش های شنوندگان اش قرار دهد. برای انجام این کار من می کوشم از یکسو مطرح ترین مسائل سياسی روز را در نظر بگيرم و از سوی دیگر از فعاليت های سازمان ها و اشنخاص مختلفی را که در ميدان مبارزه با حکومت اسلامی حضور دارند مطلع باشم.در عين حال ،اینگونه شخصيت ها و سازمان هم از وجود مهستان آگاه هستند و اغلب بيانيه ها و اعلاميه هاشان را برای ما می فرستند . 

حدود 10 روز پيش، جناب بيژن کيان، که دبير کل اندیشکده آواری آزادی هستند، سه سند را برای ما فرستاد و در ای  ميل همراه آن چنبن نوشته بودند: »با احترام، دو بيانيه از سوی اندیشکده آوای آزادی و یک مقاله کوتاه نظر شخصی نویسندگان در مورد شاهزاده رضا پهلوی را به خدمت شما می فرستم«. 

دو بيانيه ای که از جانب اندیشکده آوای آزادی منتشر شده بود دارای این دو عنوان بودند: »اصول حاکميت ملی« و دیگری »ایران دوستی چيست و ایران گرا کيست؟« همچنين آن مقاله کسوم هم این عنوان را داشت: »شاهزاده رضا پهلوی، نماینده ای برای تغيير در ایران«.  

اما این مقالهء اخير، برخلاف آن او بيانيه، از جانب اندیشکدهء آوای آزادی منتشر نشده و فقط امضاء چهار تن از اعضاء اندیشکده را در پای خود داشت: آقای بيژن کيان و آقای سام کرمانيان »هر دو از مدیران دانشکده) و آقایان دکتر مایکل بانر و آرین نقيمی، که مشاوران اندیشکده هستند. 

برای من بلافاصله این پرسش پيش آمد که چرا این چهار نفر، جدا ار خود اندیشکده، مقاله ای در مورد

»نقش شاهزاده همچون نماینده ای برای تغيير در ایران« را نوشته و فرستاده اند .اما امروز پاسخ دادن به این پرسش را به خود آقای کيان (وقتی به جلسه آمدند) واگذار می کنم و همانطور که عباس آقای دانشور فرمودند به توضيح زمينه ای که مقاله این چهار نفر آقایان در مورد نقش شاهزاده بر اساس آن نوشته شده می پردازم.  

بدون شک این روز ها مسئلهء ایجاد یک آلترناتيو سکولار دموکرات که بتواند دولتی برای دوران گذار از حکومت اسلامی را تشکيل داده و مورد اعتماد و توجه و حمایت مردم ایران و مورد مذاکره دول مختلف دنيا قرار گيرد در صدر مطالب مطرحه در سپهر سياسی ایرانيان قرار دارد؛ چرا که حالا همه قبول کرده اند که بدون وجود آلترناتيوی که ایجاد کننده دولت قابل اعتماد و حمایت و توجه جانشينی برای رژیم اسلامی کنونی باشد ما با سه حال ات دیگر روبرو خواهيم بود: 

-نخست اینکه در غياب یک آلترناتيو کارآمد حکومتاسلامی با همهء ضعف هایش پا برخواهد ماند. 

-دو دیگر اینکه با فروپاشی حکومت اسلامی کشور دچار حنگ داخلی و تجزیه خواهدشد 

-و برای جلوگيری از این امر دول خازجی به روند چلبی سازی متوسل خواهند شد. 

من فکر می کنم که هيچ کدام از سه گزینهء بالا دلخواه ایران دوستان واقعی و مبارزان حاضر در صحنه نيستند و ترجيح آن است که دولت دوران گذار از دل جمع مبارزان روئيده باشد و با برنامه ها و اقدامات خود نظر مردم ایران و دولت های جهان را بعنوان یک جانشين فایل اتکا جلب کرده باشد. 

در جوار این نکته لازم است توضيح دهم که ميدان چندان هم خالی نيست. مثلا سال های سال است که »شورای ملی مقاومت« (که، بعد از خروج شخصيت های ناوابسته از آن، تبدیل به نام مستعار »سازمان مجاهدین خلق« شده) خود را بعنوان آلترناتيو رژيم کنونی معرفی کرده است. یا در ميان اصلاح طلبان (چه وابسته به رژم و چه آنها که از صف وابستگان به رژیم جدا شده اند) حرکاتی در راستای همکاری و آمادگی برای جانشينی حکومت فعلی به چشم می خورد. اما آنچه مورد توجه سکولار دموکرات ها است و در نتيجه مورد توجه جنبش سکولار دموکراسی و مهستان ما و نيز احزاب و سازمان های متعدد هست، می تواند اینگونه خلاصه شود: 

همهء این سازمان ها معتقدند که شاهزاده رضا پهلوی مهمترین شخصيت سکولار دموکراتی است که حتی خود در سرلوحهء صفحه توئيتر شان خودشان را Advocate for a Secular Democratic Iran معرفی می کنند که ترجمه فارسی اش می شود: »مدافع یک ایران سکولار دمکراتيک«.  

به عبارت دیگر هر سکولار دموکرات فعالی که در تشکلات متعدد و یا بطور شخصی مبارزه می کند بر این نکته واقف است که شاهزاده، با برخورداری از اعتماد عده کثيری از ایرانيان داخل و خارح کشور، بطور طبيعی در رأس هر حرکت مبارزاتی برای رساندن ایران به سکولار دموکراسی قرار دارند.  

مثلا ً، ما سکولار دموکرات های گردآمده در جنبش سکولار دموکراسی ایران و نيز مهستات سکولار دموکرات های ایران و همجنين در حزب سکولار دموکرات ایرانيان، به محض اینکه شاهزاده دد تلویزیون »من و تو« گفتند که علاقمندند از جانب ایرانيان وکالت داشته باشند تا فعاليت کنند، اعلام داشتيم که ایشان را به وکالت از خود برگزیده و اميدوارم که حاصل این وکالت ایحاد آلترناتيو سکولار دموکرات ها باشد که بتواند خود را در کنار دیگر

گزینه های موجود به مردم ایران معرفی کرده و اميدوار باشد که مورد توجه و عنایت اکثریت ملت ایران قرار بگيرد. 

اما همان هنگام پرسش های متعددی مطرح شد: معنای این وکالت چيست؟ ایشان بعنوان وکيل ما قرار است در راستای ایجاد آلترناتيو سکولار دموکرات چه کنند؟ آیا می توان وکيل را رهبر نيز دانست؟ و ده ها پرسش دیگر. چنين بود تا اینکه شاهزاده در یک گفتگوی به زبان انگليسی با آقای بت دیدیو حضور پيدا کرده و نظر خود را

(البته در برداشت من) چنين بيان داشتند: 

ما باید دو مرحله از کار را از همدیگر تفکيک کنيم:  

  • یکی دوران مبارزه برای براندازی حکومت اسلامی و انحلال ساختارهای برخاسته از قانون اساسی آن است. ایشان از این دوران با الفاظی همچون “گذار “که در ترجمهء هوش مصنوعی اغلب به »انتقال« تبدیل شده، یاد می کنند و نظر شان آن است که این »دوران« هم قبل و هم سراسر روند »گذار به حکومت بعدی« را در بر می گيرد.
  • یکی هم دورانی که ایران صاحب یک قانون اساسی جدید و سکولار دموکرات شده و، بر اساس آن ،تمام همه پرسی (ها) و انتخابات (های) جدید انجام می شوند.

و ایشان معتقدند که امروز تمرکز ما باید روی دوران نخست باشد و هرگونه تلاشی برای پرداخت به

»دوران دوم دور دست« ما را از پيروزی در »دوران اول« دور می کند . 

ایشان در مورد اتفاق اصلی در دوران اول می گویند: 

  • »من بيشتر بر اساس “ائتلاف علاقمندان یا مشتاقان” به مسئله نگاه می کنم .به عبارت دیگر ائتلاف کسانی که می خواهند بخشی از راه حل باشند، در مقابل کسانی که هنوز بصورت بخشی از مسئله باقی مانده اند.« چرا؟ چون »باید مطمئن شویم که یک “دولت دوران گذار” مناسب داریم که باید بتواند به طور موقت امور کشور را مدیریت کند«.

  

  • ایشان می گوید: »در حال حاضر اگر به اپوزیسيون سکولار دموکرات در ایران نگاه کنيد، ما در همهء موارد با همدیگر موافق نيستيم. این یک وضعيت طبيعی است. ما جمهوریخواهان را داریم و سلطنت طلبان / پادشاهی خواهان را. عقاید مختلفی داریم؛ ولی این ایده هم هست که چگونه می توانيم “ائتلاف مناسبی” داشته باشيم. ما نمی توانيم برای چنين توافقی حداکثر نظرات مان را دخالت دهيم، اما باورهائی حداقلی وجود دارند که همگی می توانيم روی آنها توافق کنيم: حقوق بشر، یک نظام سکولار دموکرات با جدایی مذهب و دین از حکومت و دولت، و اعتقاد به تماميت ارضی ایران. اینها حداقل های لازم و کافی در راستای تشکيل یک ائتلاف گسترده است. اینجا قرار نيست که، با گفتن اینکه چه کسی سلطنت طلب یا جمهوری خواه است، شکل نهایی رژیم را تعریف کنيم. این کار در این مرحله بی ربط است. اما باید بدانيم که آیا ما دموکرات هستيم؟ آیا ما به یک نتيجهء سکولار دموکراتيک اعتقاد داریم؟ آیا تعداد ما به اندازه کافی هست که بتوانيم یک ائتلاف گسترده تشکيل دهيم و کشور را به این سمت هدایت کنيم؟«

به این ترتيب و تا اینجای کار ایشان نقشهء راهی را که در ذهن ایشان وجود دارد توصيح داده اند و می ماند اینکه، در کلام خودشان، »رضا پهلوی در این دوران چه می کند و نقش او چيست؟« و 

پاسخ ایشان چنين است: »اگر من در این فرایند عضو باشم می کوشم همه را تا حد امکان بر سر ميز مذاکره بياورم و این ائتلاف را گسترش دهم… این کاری است که من می توانم انجام می دهم…« »یعنی تنها نقشی که شاید بتوانم داشته باشم این است که بگویم “هموطنان ایرانی، چه سلطنت طلب باشيد چه

جمهوری خواه، چه محافظه کار چه سوسياليست، هر که هستيد یا هر کجا که هستيد، ما فقط می توانيم یک برنامهء مشترک برای آزادی کشورمان داشته باشيم«. 

از نظر من مجموع سخنان ایشان این نکته را به ما می گوید که اکنون توپ در زمين مائی است که، چه جمهوریخواه و چه پادشاهی مشروطه طلب، باید بتوانيم بر حول محور سه گانهء حفظ تماميت ارضی و پذیرش مفاد اعلاميه جهان گستر حقوق بشر و خواستاری استقرار سکولار دموکراسی در کشورمان گرد هم آئيم و ائتلافی را که ایشان در انتظارش هست بوجود آوریم. 

و این مهمترین و اساسی ترین پرسش را پيش روی ما می گذارد: اگر این سه محور را می پذیریم و در راستای تحقق سکولار دموکراسی در ایران ایشان را وکيل خود می دانيم هر یک از ما باید توضيح دهيم که در این موارد چه فکر می کنيم  و دست به چه اقدانی زده ایم . 

من با این اميد که از جانب چهار تن از اعضا اندیشکده آوای آزادی که در این مورد پای مقاله ای امضاء گذاشته اند پاسخی بگيرم، از آفای بيژن کيان دعوت کرده ام که سخنران امروز نشست ما باشند.