سخنی از سر درد

 

مختار شلالوند :

پس از  گذشت دو هفته، همه نیروهای سیاسی و بخش‌های وسیعی از مردم ایران در جریان بازداشت «حمید نوری» یکی از قاتلان زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ توسط داستگاه قضائی کشور سوئد هستند. به عنوان کسی که از ابتدای شروع پیگیری حقوقی این پرونده در جریان آن بوده و دیدارها و مذاکرات مربوط به ‌آن در منزل من صورت گرفته است به خود اجازه می‌دهم سخنی چند از سر درد بگویم.
با توجه به توضیحاتی که داده شده بایستی تا کنون برای همه مشخص شده باشد که این تلاش توسط ایرج مصداقی و  پیگیری او همراه با مدارک و مستندات غیر قابل انکار با همکاری حقوقی مؤثر و حرفه ای آقای کاوه موسوی انجام گرفته و توانسته اند حکم بازداشت نوری را از دستگاه قضائی سوئد در بدو ورود به این کشور بگیرند. به عنوان کسی که برای دستگیری او لحظه‌شماری می‌کردم و دل توی دلم نبود نمی‌توانم شاهد بی‌شرمی‌های صورت گرفته طی دو هفته گذشته باشم و سکوت کنم.
طبیعی است هر آنکس که حرفش آزادی و عدالت است از بازداشت این دژخیم اظهار شادمانی کرده و آن را به مثابه یک پیروزی و موفقیت ارج می‌نهد ولی عده ای به دلایل مختلف چشم به روی کوشندگان این کار سترگ می بندند هیچ، تازه بی شرمانه آنان را به همکاری با جناح های مشکوک و دستگاه امنیتی رژیم ربط می دهند! این دعوی سخیف خود را چگونه توجیه می کنید؟ در زیر به برخی از این پریشان گویی ها اشاره می کنم.
 
«اتحاد زندانیان سیاسی» (تشکل مجاهدین ساخته )
این دستاورد بزرگ را به فرموده رهبر خود، نه حاصل ماه های متمادی کار بی وقفه بلکه نتیجه همکاری ایرج مصداقی با وزارت اطلاعات جا زده است و بیشرمانه مطرح می کنند این کار جهت «سفید سازی » وی انجام گرفته است. کیست که ایرج مصداقی را نشناسد و با تلاش‌هایش آشنا نباشد. نا گفته پیداست که ایرج، طی سی سال اخیر بیش از هر جریان سیاسی رژیم جنایت را عریان در مقابل چشم مردم قرار داده و عناصر تبه کار آن را با نام و نشان و عنوان افشا و معرفی کرده. ده ها کتاب و صد ها مصاحبه و شرکت در دادگاه های مختلف بیانگر این ادعاست. بیش از همه مجاهدین از تلاش‌های او سوءاستفاده کرده‌اند، بدون این که حتی یک بار به نام او اشاره کنند. 
سئوال این است آیا افراد این «اتحاد» خود خبر دارند که بنامشان چه تهمت هائی به ایرج زده می شود؟ آیا این زندانیان خود شاهد دوران زندان ایرج و زنج و شکنجه وی طی آن سال ها نبوده اند؟ من شخصاً شاهد خضوع و به به و چه چه کردن بسیاری از آن‌ها در مورد سابقه ایرج بوده‌ام. 
این افراد در فردای تاریخ در مقابل وجدان خود و خانواده‌های جانباختگان چه جوابی خواهند داشت که نه تنها در پروسه‌ی حقوقی و شکایت از این جنایتکار شرکت نکردند و حق‌ دوستان و یاران جانباخته‌شان را زیرپا گذاشتند بلکه از هیچ سنگ‌اندازی برای  پیگیری جانی و فراری دادن او هم فروگزار نکردند. 
 
فرخ نگهدار
او که اظهر من الشمس است و احتیاج به گفتن ندارد، وی نیز آن را به همکاری با جناح های آلوده توجیه می کند، و همصدا با باند مهاجرانی آبرو باخته لجن پراکنی می کنند.
 
«دیده بان ایران» و  «گفتگوهای زندان» 
این دو محفل نیز از سر بخل و حسد، صغری و کبرای ها بهم بافته‌اند تا از ایرج مصداقی و کاوه موسوی که عامل بازداشت این مهره ی اهریمنی ی قتل عام 67 است نام نبرند. و بر خلاف اصل اتحاد نیرو ها به تشکیل پرونده تازه اقدام کنند، که خود نقض یک دلی و اتحاد مردم در این تلاش است و حاصل آن جز ایجاد پراکندگی و واگرائی فکر و عمل نیرو ها نیست و چنانچه ایرج مصداقی توضیح داده به لحاظ حقوقی امکان پذیر نیست و تنها وعده سرخرمن است و هرز دادن نیروها. 
علاوه بر آن ویکتوریا آزاد،  و نیز بیهوده گوی معروف امیر عباس فخر آور، و فرامرز دادرس و امید دانا و … می‌کوشند شوق و ذوق داغداران کشتار 67 را به تمسخر بگیرند و بارقه امید به عدالت خواهی را خدشه دار و بیهوده جلوه دهند.
 
شایسته است به جنبش داد خواهیِ ستمدیدگان ضربه نزنیم، رژیم مستقر قوی ترین وکلا را استخدام کرده و می‌کند و با تمام نیرو مقابل این دادخواهی قرار می‌دهد تا مهره امنیتی خود را از این دامگه نجات دهد.
دست آورد این تلاش چیزی جز مرحم بر زخم دل هزاران داغداران نیست.
به محاکمه کشیدن رژیم و عاملان کشتار جوانان میهن و کشاندن آنان به پای میز عدالت را با منافع و ملاحظات سیاسی، گروهی و فردی مخدوش نکنیم.